Z.S
57 story
Big Brown Eyes(ترجمه) بقلم zarry_Lilo
zarry_Lilo
  • WpView
    مقروء 23,667
  • WpVote
    صوت 3,299
  • WpPart
    أجزاء 40
زین مالیک همیشه متفاوت بوده.از بچگی تا الان که هفده ساله شده.مردم هیچ وقت اون رو نفهمیدن و در مقابل هم اون هیچ وقت مردم رو نمیفهمیده.پس اون توی رویاهاش زندگی میکنه.جایی بین رنگ های قشنگ قشنگ و نقاشی های توی دفترش. اون بالاخره علاقش رو به پسر قد بلند و موفرفری،هری استایلز،نشون میده.اما هری محبوب و معروف چطور به پسر ساکتی که همه فکر میکنن هیچ حرفی نمیزنه واکنش نشون میده؟
+2 أكثر
love Me Blue (ZARRY) بقلم DarkStylik
DarkStylik
  • WpView
    مقروء 64,315
  • WpVote
    صوت 6,755
  • WpPart
    أجزاء 26
#🔞 "" درست وقتی که وارد دانشگاه شدم اتفاق افتاد.. اولین روزی ک واسه ملاقات با مدیر دانشگاه رفتم اون خورد بهم! دوتا قطب مخالف ولی مکمل همدیگه من زیادی تو کیوتیتم موندم! و اون زیادی گُنگُ خشنه! ولی بلده چیکار کنه..! احمقانس ازش جلوی بقیه تو راهرو دانشگاه کتک بخوری ولی چند وقت بعد تو خونه ای که واسه دانشگاه با هم زندگی میکنین ببوستت و تو هنوز دوسش داری! ترسهام نمیزاره راحت زندگی کنم و حالا از اونم باید بترسم..! اون میخونه برام و من میبوسمش ولی همیشه درست وقتی ک همه چی خوبه یهو همه چی خراب میشه ب همون میزان خوشی، بگا میری چون عشق میگاد! عشق ما آبیه اون میخاد من اونو آبی دوس داشته باشم! من معتاد ب صداشم وقتی واسم میخونه: I need you to love me blueee... "حتی اگه جای زمین و آسمون عوض شه یا خورشید بباره و ابر بتابه یا همه ی دنیا بخان اونو از من بگیرن اون زین منه و منم هزای اونم... " #Zarry ♡ By Free Stylik ((تو این فنفیک یجاهایی ضربان قلبت میره بالا از حرارت،یجاهاییش جدیت داستان فکرتو به کار میگیره،و یجاهاییشم نمیزاره بلند نخندی! و همه اینا میتونه حتی یک جمله درمیون واست اتفاق بیفته! پس شروع کن به خوندن که پشیمون نمیشی!)) Tlg: ZarryWorld - Zarrold Ig: Viva.Zarry
+21 أكثر
Private Teacher [Z.S] بقلم hazz_stylik
hazz_stylik
  • WpView
    مقروء 57,569
  • WpVote
    صوت 4,257
  • WpPart
    أجزاء 14
- تو دوباره نمره ریاضیتو کم گرفتی بیب + آره، شاید چون میخاستم بعدش با معلم خصوصیم درس کار کنم لبمو گاز گرفتم و با لبخند مرموزی اینو گفتم که باعث شد نیشخندی رو لبش بشینه: - پس چطوره بیای اینجا و روی زانوهام خم شی تا درس امروزو با هم مرور کنیم؟ ⚠ هشدار ۱: داستان خصوصیه، قبل از خوندنش پیجو فالو کنید ⚠ هشدار ۲: اگه نمیخاین علاقتون نسبت به { خامه🍥 } رو از دست بدین، و همچنین اگه نمیخاین رفتارای معلماتونو { سڪسے💦 } تلقی کنین و بهشون نظر پیدا کنین، و علاوه بر اون نمیخاین پسرای { پریود🎌 } و کینکے رو ببینین، لطفا وارد نشین، چون اینجا، دقیقا قراره همچین چیزای عجیبے رو ببینین :))) • دومین بوک •
+12 أكثر
Mine for 47 days (Translate) بقلم hazz_stylik
hazz_stylik
  • WpView
    مقروء 17,747
  • WpVote
    صوت 2,435
  • WpPart
    أجزاء 17
هری استایلز ۱۸ ساله زندگی آرومی داشت جایی که زندگی میکرد خیلی معروف نبود، ولی درعوض آدمای نسبتا معقولی داشت مدرسه همیشه براش خوب پیش میرفت اون بالاترین نمره ها رو نمیگرفت، ولی در حد خودش خیلی خوب پیش میرفت اون رابطه عاشقونه ای با کسی نداشت، چون معمولا کسی ازش برای قرار گذاشتن دعوت نمیکرد و خودشم فکر نمیکرد کسی به اون صورت ازش خوشش بیاد اون تنها زندگی میکرد، مامانش و اون دل خوشی از هم نداشتن و مادرش فقط ماهیانه پولی رو براش میفرستاد تنها کسی که تو کل خونواده به هری اهمیت میداد جما بود خواهر بزرگش که تو لندن به دانشگاه میرفت جما که نگران هری، تنهاییاش، و رابطه هاش بود باهاش تماس گرفت تا اگر لازمه اونو با خودش به لندن ببره؛ ولی هری که اینو نمیخاست فقط به خواهرش گفت که اون درحال حاضر با یکی از ' سکسی ترین پسرای دبیرستان ' قرار میزاره و رابطشون با همدیگه خیلی خوبه از نظر جما این باعث دلگرمی بود، پس به هری گفت برای حدود ۵۰ روز که تعطیلی داره میاد پیش برادر کوچیکترش تا با اون و دوست پسرش ( که درحقیقت وجود نداره ) وقت بگذرونه...! خب... حالا هری باید چیکار کنه؟ اون تصمیم گرفت به نظر دوستش، لیام، یکم فکر کنه وقتی بهش پیشنهاد داد برای این ۴۷ روز، یه دوست پسر برای خودش اجاره کنه! • اولین ترجمه •
Scenario .zarry بقلم yasamann_x
yasamann_x
  • WpView
    مقروء 3,804
  • WpVote
    صوت 635
  • WpPart
    أجزاء 21
هری:هنوز عاشقم نشدی؟ زین: نه، اما سعی ام رو میکنم... ... نایل: دوستش داری؟ زین :اگه تو بجای اون بودی ،جوابم اره بود...
❤︎𝑭𝒍𝒚 𝒎𝒆 𝒕𝒐 𝒕𝒉𝒆 𝒎𝒐𝒐𝒏 ❤︎ بقلم callmezhm
callmezhm
  • WpView
    مقروء 683
  • WpVote
    صوت 140
  • WpPart
    أجزاء 6
"که لا به لای نوازش سیاهی های شب موهات ؛ طلوع خورشید عشق رو کشف کردم ..."❦︎☀︎︎
Warning |zarry stylik| بقلم zarrie_zquad
zarrie_zquad
  • WpView
    مقروء 368
  • WpVote
    صوت 27
  • WpPart
    أجزاء 1
I know you're dying to meet me But i can just tell you this Baby as soon as you meet me You'll wish that you never did.. :)
' Then came You ' |z.s| بقلم zarrie_zquad
zarrie_zquad
  • WpView
    مقروء 463
  • WpVote
    صوت 48
  • WpPart
    أجزاء 2
اون براش خورشید بود ، در حالی که هر روز از افتاب وجودش خرج میکرد تا به ماهش روح و تازگی ببخشه ... ولی ماه مجذوب سوسوی رد پای ستاره های دنباله داری شد که برعکس معدود بودنشون ، بخاطر زیبایی ماه هرشب چنتا ازشون تو خیابون های اسمون تاریک تردد میکردن !
mermaid curse بقلم callmeheti
callmeheti
  • WpView
    مقروء 1,446
  • WpVote
    صوت 265
  • WpPart
    أجزاء 10
وقتی زیکاروس افتاد هیچ کس فک نمیکرد اون زنده بمونه و ب زندگیش ادامه بده هیچ کس نمیدونست پری دریایی بنام هارییو اونو نجات داد و هیچ کدومشون درمورد اتفاقاتی ک دوربرشون افتاده بود' نمی دونستن. #zarry