Yizhan
19 cerita
𝐌𝐮𝐫𝐝𝐞𝐫𝐞𝐫𝐬 𝐖𝐨𝐫𝐥𝐝 (دنیای قاتلان🥀) oleh littleHosna
𝐌𝐮𝐫𝐝𝐞𝐫𝐞𝐫𝐬 𝐖𝐨𝐫𝐥𝐝 (دنیای قاتلان🥀)
littleHosna
  • Membaca 1,072
  • Suara 272
  • Bagian 15
-چرا خدا همه ی گناهکاران رو همین دنیا عذاب نمیده؟! =شاید چون همه ی گناهکاران مثل هم نیستند! اون نگهبان برخلاف همه ی روزهای پیش به کنارم آمد... -داشتم با خودم حرف میزدم.. =ولی بلند گفتیش!! و جرم هم دقیقا همینه!! -چی؟! -تا وقتی به خودت گناه کنی دنیا مجازاتی نمیکنه و کار به خدا سپرده میشه ولی همینکه بقیه هم درگیر بشوند دنیا هم درگیر میشه! سکوت کردم... پدرمن توسط دنیا مجازات میشه؟! -ناعدالتیه!!..وقتی دنیا مجازات میکنه خیلی آسون میگیره! -اینطور فکر میکنی؟!...پس فکر کنم به این کارت نیاز داری!🙂💔 کاپل : ییجان💖 پارت : نامعلوم🤔 زمان آپ : نامعلوم😅ولی می دونید که میزارم😉❤ معمایی_رومنس_فلسفی_انگست:)) کانال : @yizhanbtsexo
Beyond identity🖤(فراتر  از هویت🖤) oleh littleHosna
Beyond identity🖤(فراتر از هویت🖤)
littleHosna
  • Membaca 3,389
  • Suara 1,135
  • Bagian 27
🚫این داستان الهام گرفته شده از واقعیت است🚫 آسمان باید آبی باشد... خورشید برای همه باید زرد باشد.. دنیا این شکلیه!! پس.. کسی که کوررنگی داره..هیچ دنیایی نداره و یا..دنیای اون فرق داره؟! در یک مستند دیده بودم که روستایی آفریقایی وجود دارد که مردمانش همگی رنگ هارا جابه جا می بینند! مثلا درختانی بنفش.. دنیا برای لنز هرکس یک شکله؟! باید اینطور می بود...باید اینطور می شد..ولی.. دنیای من هیچوقت پذیرفته نشد!! مردم هیچوقت کسی مثل من را قبول نکردند..همه ی مردم اینکار رو نکردند حتی خانواده ام.. وقتی کسی از همان ابتدا کوررنگ باشد چطور میخواهی درمانش کنی؟! چه درمانی وجود دارد؟! چرا امید می دهی که دنیای من روزی عادی خواهد شد وقتی من..اهل مکانی دیگر هستم؟! 🌿کاپل : ییجان🌿
 OK (Completed) oleh mirror_77
OK (Completed)
mirror_77
  • Membaca 62,504
  • Suara 15,749
  • Bagian 60
داستان یه امگا که به خاطر اشتباه و اجبار خانواده ی آلفای مورد علاقش همه فکر می کنن که کشته شده! امگا خودشو از خانوادش و آلفاش دور می کنه که بعد از چند سال برگرده و ازش انتقام بگیره... چون آلفا بهش گفته بود من نمی تونم تو رو جفت خودم بدونم چون تو نمی تونی بچه دار بشی! اما امگا با این حجم از غم یه شاه شد...شاه امگا ها! Omega King (OK) داستان امگایی که پادشاه شد... داستانی متفاوت... از اینکه خودت باشی خجالت نکش... در آن صورت قول سرزمینی را به تو خواهم داد که کسی تو را کمتر از یک پادشاه نخواهد شناخت. از یک مادر امگا به پسرش❤️ . . . . . ژانر: امگاورس، درام، عاشقانه، خانواده،اسمات شروع: ۳ تیر ۱۴۰۰ پایان: ۱۴ مهر ۱۴۰۰
𝒆𝒎𝒑𝒕𝒚 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕  oleh Hanawang9197
𝒆𝒎𝒑𝒕𝒚 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕
Hanawang9197
  • Membaca 13,531
  • Suara 3,377
  • Bagian 59
°~♡completed♡~° °~♡minifiction♡~° °~♡Genre: Romance_horror_fantasy♡~° *** ژان پسر بیست و پنج ساله ای که به صورت حرفه ای و تخصصی روی موجودات ترسناک تحقیق می کنه...بعد از مدتی بیکار بودن دوستش بهش راجع به مردم یک روستا که دچار یه چیزی مثل بیماری همه گیر شدن که هر کسی رو یاد زامبی های توی فیلما میندازه میگه...ژان هم می ره اون جا تا بفهمه چه خبره و تو این راه با ییبو آشنا می شه...آخر این بیماری همه گیر ترسناک چیه و رابطه ی ژان با ییبو به کجا می رسه؟ ***
•Mianju• oleh YizhanBar
•Mianju•
YizhanBar
  • Membaca 14,700
  • Suara 3,562
  • Bagian 43
• میانجو 『کاپل: ییژان』 『ژانر: کرایم، انگست』 『نویسندگان: میلین و ایبو』 خلاصه: هردوی ما مثل تک‌تک افراد دیگه‌ای که روزی روی این زمین زندگی کردن، نقابی به چهره داشتیم اما در مقابل هم مجبور بودیم حتی از چیزی ضخیم‌تر استفاده کنیم تا شاید بتونیم یه روز بیشتر عاشق بمونیم. مدت طولانی‌ای گذشت، نقاب من بی‌اندازه محکم و درخشان بود، باشکوه‌ترین چیزی که هرکسی می‌تونست به عمرش ببینه و هرروز بی‌نظیرتر از قبل می‌شد اما... بالاخره تو شکوندیش. من هیچوقت نمی‌بخشمت. میانجو یعنی نقاب، کاری می‌کنم هیچوقت از یاد نبریش.
IDENTITY☠︎ oleh Faezeeh
IDENTITY☠︎
Faezeeh
  • Membaca 106,617
  • Suara 19,101
  • Bagian 59
وانگ ییبو ؛ بهترین افسر دایره ی جنایی ، یکسال تمام در تعقيب و گریز با رئیس مرموز باند مواد مخدریه که کسی چیزی ازش نمیدونه . از طرفی شیائو بزرگ نابغه کم سن و سال صاحب فروشگاه های زنجیره ای شیائو ، علاقه خاصی به ییبو داره ... دلیل این علاقه چیه ؟
⌈ 𝗡𝗲𝗽𝗲𝗻𝘁𝗵𝗲 ⌋ oleh KuiYangFiction
⌈ 𝗡𝗲𝗽𝗲𝗻𝘁𝗵𝗲 ⌋
KuiYangFiction
  • Membaca 16,885
  • Suara 2,973
  • Bagian 48
꩜𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿 : Hana ꩜𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : Mafia,Romanc,Smut, Fluff,Heavy Angst, Slice of life ꩜𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : ZSWW پسرکی یتیم که بعد از دزدیده شدن به یکی از وحشی ترین رئیس های مافیا فروخته میشه... ~قلمی دیگر از نویسنده فیک‌ بیمار
𝐀𝐒𝐈𝐑 𝐒1 oleh AngelFicZH1
𝐀𝐒𝐈𝐑 𝐒1
AngelFicZH1
  • Membaca 2,509
  • Suara 407
  • Bagian 20
•خلاصه: - من اومده بودم تا تو رو دستگیر کنم اما تو خواسته‌های درونی من رو که سال‌ها سرکوب کرده بودم بیدار کردی و من بدون این‌که اختیاری داشته باشم اسیر شدم. اسیر شهوت، غرور، انتقام و کارهایِ خلافِ تو! من اسیر هرچیزی شدم که یه پلیس باید از اونا دوری کنه اما نه من و نه تو کنترلی روش نداشتیم. ما تنها مهره‌های شطرنجی بودیم که بدون این‌که خودمون بدونیم داشتیم بازی میکردیم... بازی مرگ و زندگی! ________________________________________________________ با دیدن پرتگاه عمیقی که جلوش بود همه احساساتش ناپدید شد. راه فراری نبود! خوش بین بود که فکر میکرد نجات پیدا کرده. با این حال شادی عمیقی وجودشو فرا گرفت اگه نجاتی نبود میتونست مرگ باشه. به لبه پرتگاه رفت و پایین رو نگاه کرد. عمقش زیاد بود. همه وجودش میلرزید . دستاشو به دو طرف باز کرد و خودشو رها کرد برخورد سنگای سخت با بدنشو حس میکرد خورد شدن تک تکشون رو! در اخر سیاهی..... 𝐧𝐚𝐦𝐞 : 𝐚𝐬𝐢𝐫 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝐲𝐢𝐳𝐚𝐡𝐧 (𝐛𝐣𝐲𝐱) 𝐠𝐞𝐧𝐞𝐫 : 𝐛𝐝𝐬𝐦 , 𝐚𝐧𝐠𝐞𝐬𝐭 , 𝐬𝐦𝐮𝐭 , 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚 𝐰𝐫 : 𝐚𝐧𝐠𝐞𝐥
Broken Rules oleh YZSilla
Broken Rules
YZSilla
  • Membaca 1,635
  • Suara 385
  • Bagian 15
❝ Introduction ❞ "هیچکس فریادهایم را نمی‌شنود عذاب کشیدنم..تنها بودنم را نمی‌بینند همه گناهانم را می‌بینند، حتی تو!" 「توی قلبش هیاهوی بزرگی به پا بود و به طرز جنون‌آوری می‌تپید، با صدای خشم‌آلودش غرید:"چی‌کار می‌کنی وانگ؟!" ییبو دستشو برد سمت ابریشم مشکی ژان که به تازگی بلندتر شده بود، چند تار که روی پیشونیش رها شده بودن رو به یه سمت دیگه کنار زد. ژان با تماس انگشتای پرحرارت ییبو به پیشونیش، پرده‌ی پلکاشو برای چند لحظه کشید و لباشو روی هم فشرد. ریز ریز حرکات ژان رو از اون فاصله‌ی کم بین صورت‌شون رو می‌دید. و مردمک‌هاش به سمت دیگه‌ای نمی‌رفت، ساکن، فقط یه چهره رو تماشا می‌کرد. انگشتاش لای چند تار از موهای نرم ژان موج می‌خورد. به آرومی نجوا کرد:"تو چی‌کار می‌کنی الیو؟!"」 ⩩ Couple: YiZhan. ⩩ Genre: Romance, Smut, Angst, Criminal, Mystery. ⩩ Type: Yibo Top. ⩩ Author: Silla. ⩩ Telegram Channel: MoDaoZuShi_Ir
Blue | Yizhan oleh WangYaoyen
Blue | Yizhan
WangYaoyen
  • Membaca 7,708
  • Suara 1,396
  • Bagian 10
-تظاهر میکنم اتفاق نیفتاده و تو هم تکرارش نکن. +فقط چون چند سال ازت کوچیکترم؟ -چند سال؟ ییبو تو دوست بچه‌ی منی! ---------🐋--------- ᝰ𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: LSFY (yizhan verse), HaiJin ᝰ𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: Angst, Romance, Slice of Life