my favorite
77 stories
𝐛𝐨𝐮𝐧𝐝 𝐛𝐲 𝐇𝐎𝐍𝐎𝐑 {𝐯𝐤} by Teahkook_writer
Teahkook_writer
  • WpView
    Reads 729,659
  • WpVote
    Votes 69,206
  • WpPart
    Parts 45
{Completed} جونگ‌کوک از ازدواج با همچین هیولایی میترسه. خیلی ها ازدواج اجباری جونگ‌کوک با تهیونگ برای برقراری صلح بین دو مافیا رو مثل یه موهبت میدونند ولی از نظر خودش سرنوشتش محکوم شده و به نابودی رسیده. هیچ راه فراری از این قرارداد ازدواج اجباری و برنامه ریزی شده وجود نداره؛ قطعا تهیونگ تا آخر دنیا به دنبالش میگشت . پیام چشم های الفا واضح بود: تو مال منی ! ********************* 🥀فصل اول اتمام یافته💋 🕷فصل دوم رو میتونید در همین اکانت پیدا کنید💀 Couple :: vkook , yoonmin jenre :: criminal, smut, omegaverse, romance, drama ، ازدواج اجباری🖤 Published Time :: اتمام یافته 🌸لطفا پارت "توضیحات" مطالعه کنید 🩷
The Type [ Completed ] by RahaAisha
RahaAisha
  • WpView
    Reads 227,538
  • WpVote
    Votes 43,499
  • WpPart
    Parts 68
دو نفر که آشنا شدنشون یه حادثه، عاشق شدنشون یه اتفاق و جدا شدنشون یه فاجعه بود. دونفری که کنار هم بهترین، شادترین و جذاب‌ترین کاپل رو تشکیل میدادن و به دور از هم پر از نقص بودن. دو نفر که سال‌ها پیش مسیرشون رو از هم جدا کردن. یکی برای تحصیل به آمریکا میره و روز به روز پیشرفت میکنه و دیگری، توی کره میمونه و... به قعر جهنم سقوط میکنه. پارک چانیول... آلفای مغرور و جدی‌ایی که به زودی قراره ازدواجش با دختر بزرگترین سهامدار شرکت‌های زنجیره‌ایی Mitchel اتفاق بیوفته. بیون بکهیون، امگایی که خانواده و دوستانش طردش میکنن، مجبور میشه درس و دانشگاهش رو ول کنه تا... بچه‌ایی رو که پدرش خبری از وجود داشتنش نداره بزرگ کنه. زندگی بعد از چهار سال... چه چیزی براشون داره؟ این دیدار مجددشون چطور میتونه رخ بده؟ آیا اون دلخوری‌ایی که از هم دارن، مانع این میشه که باز هم عاشق همدیگه بشن؟ ژانر داستان: فانتزی،امگاورس، رمنس، درام،اسمات، انگست، امپرگ
Reunion [ Completed ] by RahaAisha
RahaAisha
  • WpView
    Reads 63,183
  • WpVote
    Votes 11,925
  • WpPart
    Parts 38
این داستان فصل دوم Revenge هست پس لطفا اول اون داستان رو بخونین :)))) ♡♡♡♡♡♡ پنج سال هم اونقدر طولانی هست که با خیلی مسائل کنار بیای و هم اونقدر کوتاه، که نتونی ببخشی. فراموشی هم سخته وقتی هنوز تو خواب و بیداری گذشته‌ات از جلوی چشم‌هات رد میشه. ولی وقتی بعد از پنج سال دوباره همو دیدن... متن داستان: + خیلی فرق کردی. _ تو هیچ فرقی نکردی. + پس هنوزم شانسی ندارم؟ _ اگر نداشتی نمیذاشتم پاتو اینجا بذاری. + یعنی... _ تلاش کن پارک. یه بار دیگه تلاش کن تا من برای همیشه فراموش کنم چه جهنمی برام ساخته بودی. + برای فراموشی زمان زیاد داشتی. شاید... اگر نمیشه چون نباید بشه. _ میشه. اینبار... دیگه میشه. ♡♡♡♡♡♡ ژانر: رمنس، درام، اسمات، روانشناسی، هپی اند کاپل: چانبک، هونهان، کایسو
~Commercial marriage ~ by mahiwriter
mahiwriter
  • WpView
    Reads 365,643
  • WpVote
    Votes 68,733
  • WpPart
    Parts 76
NAME:Commercial marriage [ full part ] COUPLE: kookmin Genre:Romance_Omegavers_angest ازدواج تجاری داستان یک امگا و یک آلفا که هیچ شباهت و تفاهمی با هم ندارد و خانواده های که معتقدن ازدواج یک نوع تجارته ❎فیک و میخوام کلیشه ای جلو ببرم ولی ارزش خوندن داره ❎انتظار اسمات تو هر پارت نداشته باشید تعداد اسمات هاش خیلی کمی اگه به خاطر اسمات فیک میخونید باید بگم شرمندتونم ☺
Young Daddy! by ti_VK_na
ti_VK_na
  • WpView
    Reads 250,708
  • WpVote
    Votes 29,070
  • WpPart
    Parts 86
(completed) Couple: TaeKook, YoonMin, NamJin, HoMing(ㅋㅋ) Genres: Omegavers, Romance, Mpreg, Smut, Angst, Comedy بخشی از فیک: هارین نق زد: خودت گفتی هر وقت فهمیدم جفت هاجون اوپا کیه بهت بگم! و کل سالن غرق سکوت شد.... یونگی با عصبانیت گفت: هارین بسه دیگه مگه بهت نگفتم دروغ گفتن کار زشتیه؟ هارین: من دروغ نمیگم بابا خودم دیدم یونگی با لحن آرومتر هشدار داد: باشه دخترم تو راجب جفت درست متوجه نشدی منو مامان شب واست توضیح میدیم باشه؟ هارین بغل یونگی نشست و گفت: خودم میدونم دوتا گرگ جفت هم میشن یعنی چی یعنی عروسی میکنن و نی نی میارن مثه تو و مامان، مثه عمو کوکی و عمو تهیونگ، مثه عمو جینی و... . . قبل از شروع فیک حتما بخش توضیحات رو چک کنید❌
The Brave Sacrifice (Omegaverse) by IshiiMichiko
IshiiMichiko
  • WpView
    Reads 419,589
  • WpVote
    Votes 17,843
  • WpPart
    Parts 58
{Completed: 43 Chapters Main Story 11 Chapters Side Story} Born with Atrial Septal Defect, Yukio finally succumbed to his sickness that had developed into a grave complication. He was at peace when he closed his eyes but unexpectedly, he woke up again in an Omega's body who had just committed suicide. He now had to live a new life with... an Alpha husband with a hidden dark side, a Beta half-brother with a brother complex, and, a twin brother who was tied with him even in the second life. As he tried to make things right, he slowly realized that living wasn't as easy as it seemed. ---------------- P.S. I don't own the photos here. Credits to the photo owners. WARNING: DESCRIPTIVE MATURE/SEXUAL CONTENT The (Omegaverse) in the title also serves as a warning. This is YAOI.
MY KIND OF CRAZY ✔️ by hudsonmillerr
hudsonmillerr
  • WpView
    Reads 2,578,564
  • WpVote
    Votes 76,061
  • WpPart
    Parts 31
Ian Becker, an innocent teenage boy, ends up in an all boys mental hospital after a life-ruining misunderstanding. He isn't like the rest of the boys there. He isn't crazy. He doesn't hear voices, get into ruthless fights or want to die. He doesn't belong with them. Does he? Start date: 5/2/20 End date: 5/30/20 Tags: #1 in boyxboy #1 in bl #1 in humor #1 in bxb #2 in mxm #3 in lgbt
My Sin by bixbix767
bixbix767
  • WpView
    Reads 2,550,059
  • WpVote
    Votes 89,637
  • WpPart
    Parts 76
Liu Quiaqio, the Empress of the Jin Dynasty has given his heart, soul, and body to the emperor, he loved him to the point it exhausted him, but the cold emperor only had eyes for one person, and that person wasn't him, the warmth in his eyes when he looked at that person would never belong to him, the gentleness when he spoke to that person would never be heard by him until his death. "What wrongs have I committed, for you hate me this much? Did I do anything wrong for you to look at me with such contempt in your eyes? Was loving you such a sin?" I asked weakly "Your sin was that you loved somebody you weren't supposed to love," He responded coldly. 'He's right I squandered so much love on him that I did not have any left for my sons and my daughter, for the ones who truly cared about me. If I had one chance to make it up to them I would spend my whole life doing so' I thought as I closed my eyes and welcomed death or so I thought. *Not yet edited* My story! This is not translated nor does it belong to another author. #1 in male pregnancy- 2/5/22 #1 in children-2/25/22 #1 in regret- 4/18/22
✓Let the Flames Begin✓| Kookmin by AuroraMM98
AuroraMM98
  • WpView
    Reads 61,214
  • WpVote
    Votes 9,426
  • WpPart
    Parts 50
ژانر: AU, Crime, OmegaVerse, Romance, Angst, Drama, Mpreg, Smut کاپل اصلی: Kookmin کاپل فرعی: Taejin, Namgi خلاصه: «کلاس مینی تموم شد؟» جیمین در حالی که مقابل پنجرهی قدی ایستاده بود، بدون این که بچرخه سرش رو تکون داد. رایحهی چوب صندل زیر بینیاش پیچید؛ سردردش شدیدتر شد. «بهش قول داده بودم بریم بیرون ولی انگار قراره بارون بیاد.» جیمین میتونست سینهی محکم آلفایی رو که حالا پشتش ایستاده بود، با فاصلهی کمی از خودش حس کنه. این روزها انگار نزدیکتر از همیشه میایستاد. به ابرهای تیرهای که سئول رو ناامیدکنندهتر از همیشه نشون میدادن نگاه کرد. اشک گرمی روی گونهی یخزدهاش غلتید. «داره بارون میاد.» ✨ وسط درگیری دو خانوادهی مافیایی در سئول، جیمین داشت تمام تلاشش رو میکرد تا جون خودش و دخترش رو نجات بده؛ تنها مشکل این جا بود که دیگه مطمئن نبود فرار کردن بهترین راه باشه. *** چنل تلگرام: Aurorafic هشدارها: خشونت، تجا*وز و روابط بدون رضایت طرفین، روابط با افراد زیر سن قانونی، سقط ج*ین، افکار خودکشی، حمله پانیک، جراحت و آسیب فیزیکی Ranks: #1 جیکوک 1# جیمین