سیاره‌های آبی:)🤍💙
28 stories
OFFSIDE {lilo} {Completed} oleh zahra_284
zahra_284
  • WpView
    Membaca 9,726
  • WpVote
    Suara 1,958
  • WpPart
    Bagian 22
-پین؟ آره خب اون درست یه درد تو‌ کون نروعه عوضیه! بوک لایلو/لیلو میباشد. اگه وارد این جا میشین فقط باید بلیور باشید! ما هیچ لری و زیامی نمیشناسیم😔🔪 لیلو ریله :) ❤💙
Yellow&red {Z.M}{completed}  oleh zahra_284
zahra_284
  • WpView
    Membaca 133,896
  • WpVote
    Suara 14,265
  • WpPart
    Bagian 73
Ziam Good story 🙂💛❤ زود قضاوت نکنید داستانو چون ماجرا داره! یه زندگی آروم از زیام که خب مشکلاتی هم سد راهشون میشه و اونجاست که باید برای موندن و جنگیدن یا جا زدن تصمیم بگیرن!
+7 lagi
Always There For You - Ziam Mayne oleh senadorra
senadorra
  • WpView
    Membaca 29,510
  • WpVote
    Suara 3,450
  • WpPart
    Bagian 29
[ COMPLETED ] "بمون" زین ناامیدانه زمزمه کرد و لب هاشو به شقیقه ی لیام فشرد انگار میتونست دردی که داشت توی وجودش بیشتر و بیشتر میشد رو کم کنه. ولی اون نمیتونست و مهم نبود چقدر سخت تلاش میکرد، اون نمیتونست کاری کنه که لیام بمونه... • اخطار: این فنفیک ممکن است قلب زیام شیپر شما را به درد بیاورد :)) Original Larry fanfiction: Hoping This Cold Blue Water Scrubs Me Clean And Spits Me Out
Golden |°•Ziam Mayne•°| oleh ToMmoMayne
ToMmoMayne
  • WpView
    Membaca 47,891
  • WpVote
    Suara 9,104
  • WpPart
    Bagian 24
اشتراک بین آدم‌ها میتونه ناچیز باشه...یا عجیب یا بی‌ربط یا مرموز اشتراک اون‌ها ایستگاه اتوبوس و آفتاب سر صبح بود...
London-LA [Z.M] [short story] oleh mehrankoo
mehrankoo
  • WpView
    Membaca 23,118
  • WpVote
    Suara 5,560
  • WpPart
    Bagian 24
مسافرتهای هواییِ اولِ صبح بد ترینن؛ مخصوصا وقتی بغل دستیت یه پر حرفه لعنتی باشه،که لبخند از صورتش پاک نمیشه! آخه محض رضای فاک! اون ساعت شش صبح چه دلیلی برای لبخند زدن داره؟ . . ایده ی اصلی: پیج @vaghti__liampayne
If oleh kimissleo
kimissleo
  • WpView
    Membaca 48,524
  • WpVote
    Suara 8,226
  • WpPart
    Bagian 38
Wish I was Zayn just only to have you... کاش فقط زین بودم تا میتونستم تو رو داشته باشم.... [completed]
Before Our Spring - [Completed] oleh theteara
theteara
  • WpView
    Membaca 79,583
  • WpVote
    Suara 15,154
  • WpPart
    Bagian 48
تهیونگ به جیمین قول می‌ده. شب‌ها می‌گذرن، روز‌ها از راه می‌رسن. باد می‌وزه، قول‌ها شکسته‌ می‌شن و فصل‌ها عوض می‌شن؛ تابستون، پاییز، زمستون، زمستون، زمستون. و برف همیشه موندگاره. تهیونگِ من، تو می‌تونی قولی بدی که شکسته نشه، آفتابی که خاموش نشه، شبی که از راه نرسه؟ می‌تونی برف‌ها رو آب کنی؟ می‌تونی بهار رو صدا کنی؟ برای من، برای ما؟ |ویمین - یونمین - یونسئوک| |فلاف - انگست| BTS VMIN FANFICTION copyright © 2019 teara , Yeg 9.12.19 Trigger warning! Major character death.
🧚‍♂️ Sleeping Beauty 🧚‍♂️ Completed oleh crazy_doctor94
crazy_doctor94
  • WpView
    Membaca 139,876
  • WpVote
    Suara 38,840
  • WpPart
    Bagian 102
📘 عنوان: #زیبای_خفته 🧚🏻‍♂ 👨‍❤️‍👨️ کاپل ها: کایهون/چانبک 🔍 ژانر: ر‌‌ُمنس، فانتزی، فلاف، خوناشامی، اسمات ✍🏼 خلاصه: کایهون ⬇️ همه با شنیدن اولین جیغ ها و تقلاهای یک نوزاد لبخند خوشحالی به لب هاشون میارن و با شوق بهش خیره میشن اما اوضاع برای اون نوزاد بیچاره! پسر پادشاهی که ملکش از قبل با مردی دیگه توی رابطه بود، اینطور نبود! هیچکس به نوزاد نیازمند توجهی نکرد و هیچکس تولدش رو تبریک نگفت.. اون نحس بود و این نحسی قرار بود برای تولدش، جادوگری رو بهش هدیه بده که اون رو از مادرش دزدیده بود...! چانبک ⬇️ نفرین شده ها اغلب چه شکلی بودند؟ در قدم اول هیچکس فکر نمی‌کرد که نفرین یک جادوگر بزرگ بتونه یک جادوگر دیگه رو به پست ترین موجود هستی، یعنی خوناشام ها، تبدیل کنه! بکهیون با چشمهای خودش نابود شدن زمین رو دیده بود.. و زمین جهنم شدش میخواست با وارد کردن انسانی به نام چانیول به زندگیش، خودش رو نشون بده و بهش لبخنده بزنه!