Balance / تعادل 🔞 [kookv/ کوکوی]
دستهاش رو دو طرف سرش گذاشت و محکم فشارش داد؛ اونقدر که اگه جیمین، زودتر متوجه اوضاع نمیشد؛ ممکن بود جمجمش رو خرد کنه! ترسیده به طرف تهیونگ دویدن و هوسوک هردو دستش رو محکم گرفت؛ بیحال بود و چشمهاش مدام باز و بسته میشدن...این اصلا خوب نبود چون اگه به خواب میرفت؛ قرار نبود خودش بمونه و جئون هم نمیتونست به این راحتیه...