My Fav
12 stories
Our Omega Leadernim! by katayoon_malik
katayoon_malik
  • WpView
    Reads 1,789,909
  • WpVote
    Votes 238,459
  • WpPart
    Parts 213
کیم تهیونگ،لیدر ترسناک گروه،در واقع یه اومگاست که پنهانش کرده!برای 3 سال اون هویتشو به عنوان یه آلفا به خاطر ابرو از طریق داروهای شیمیاییه خاص جعل کرد.وقتی که داروها دیگه اثری ندارن و هورمونا دارن بهش غلبه میکنن،آیا اون تسلیم غریزش میشه؟
𝘐𝘮𝘱𝘰𝘴𝘴𝘪𝘣𝘭𝘦 || KookV by yamiic3
yamiic3
  • WpView
    Reads 517,828
  • WpVote
    Votes 61,830
  • WpPart
    Parts 57
「پایان یافته」 چشم های لرزون و خیس از اشکش رو باز کرد و با صدایی آرومی که می‌شد فریاد ترس رو شنید، سکوت جنگل رو شکست: _خواهش.. م-میکنم... ن-نزدیکم نشو! اما تنها چیزی که اتفاق افتاد نزدیک شدن اون گرگ عظیم‌الجثه بود. می‌تونست قسم بخوره بازدم داغش تمام صورتش رو سوزنده بود. قطره‌ای اشک از گوشه چشم‌هاش پر کشید و به سمت چونه لرزونش کوچ کرد "زندگیش همیشه به تکراری ترین حالت ممکن می‌گذشت و همیشه فکر میکرد یک روز شخصی جنازش رو زیر پتو روی تخت پیدا میکنه، درحالی که بوی گندش تمام خونه رو به کثافت کشونده!" با غرش بلند اون موجود ترسناک، فهمید اونقدرها هم زندگیش کسل کننده نیست... "حداقل قرار بود توسط یک گرگ، گوشت از بدنش جدا شه!" •┈┈┈•┈┈┈•┈┈┈ 𝐰𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫: 𝐘𝐚𝐦𝐢🌱 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝐤𝐨𝐨𝐤𝐯, 𝐡𝐨𝐩𝐞𝐦𝐢𝐧 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐎𝐦𝐞𝐠𝐚𝐯𝐞𝐫𝐬, 𝑨𝒏𝒈𝒔𝒕, 𝐫𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞, 𝐦𝐩𝐫𝐞𝐠, 𝐬𝐮𝐦𝐭
CHROMANDA | VKOOK by V_kookiFic
V_kookiFic
  • WpView
    Reads 293,176
  • WpVote
    Votes 39,716
  • WpPart
    Parts 48
خلاصه: زیاد شنیدیم که میگند " تو دلیل زندگیمی" و ما میدونیم که این جمله حتی اگر هم از اعماق قلب باشه، باز یه اغراقه، نهایتش بعد اون، فقط یه چند ماهی مثل جهنم بگذره... نه؟! ولی این در مورد ققنوس ها متفاوته! جونگکوک واقعا و بی مبالغه میمیره، اگر تهیونگ نباشه... چون اون یه ققنوس فضاییه! "نمیدونم چند سال گذشت... ولی بالاخره تو زمین پیدات کردم. یه بار... نصف شب اومدم روی سرت و تو اون موقع فقط یه نوزاد کوچولو بودی، گریه میکردی و بهونه ی مادرت رو میگرفتی ولی وقتی من رو دیدی خندیدی... با اون تیله های سیاه درشتت بهم خیره شدی و برخلاف تصورم نترسیدی و فقط خندیدی... یکم که گذشت دیگه نتونستم خودم رو بهت نشون بدم و همیشه از دور سعی کردم مواظبت باشم تا موقع بازی کردن و مدرسه رفتن اذیت نشی... بزرگتر شدی... جلوی چشمهای خودم عاشق شدی..." CHROMANDA Wr: @purplimmo Main Couple: Vkook Genre: Fictional, Fantasy, Romance, Druma, Smut
Back to Blue Side | BTBS | Kookv by ItsHumoon
ItsHumoon
  • WpView
    Reads 254,460
  • WpVote
    Votes 45,201
  • WpPart
    Parts 48
هفت سال از ازدواج تهیونگ و جونگکوک میگذره.شب تولد 29 سالگی تهیونگ، شبی‌ـه که تصمیم میگیره به زندگیش پایان بده و جونگکوک رو برای همیشه تنها بزاره. ______________________________________ "انگار لحظات ارزشمندش مثل سنجاقک‌های بهاری به سرعت از توی هوا می‌گذشتن و اگه میخواست اون‌ها رو بگیره و مزه مزه‌شون کنه، باید بلندتر پرواز میکرد." - اما آخه عزیزم! عزیزم! عزیزم! - بو کن منو، بوی تورو میدم... - بوی - تورو - می - دم. ژانر : انگست،رمنس،روان‌شناختی ،اسمات،معمایی کاپل : کوکوی نویسنده : Humoon (سارای) رده‌ی سنی : 14+ _ با الهام گرفتن از افسردگی شروع : 1400/09/10 پایان : 1401/05/19
Along the Seine River | Vkook | Completed  by Mamacita_01
Mamacita_01
  • WpView
    Reads 382,909
  • WpVote
    Votes 53,322
  • WpPart
    Parts 45
┊Summary: توی این بوک داستان عاشقانه یه زوج فرانسوی از دل پاریس رو میخونیم. تهیونگ و جونگکوکی که هفت ساله ازدواج کردن و دوتا دختر دوقلو دارن، اما بعد از هفت سال اختلاف ها و مشکلاتی بینشون شکل گرفته که باعث شده جونگکوک تصمیم به جدایی از همسرش بگیره...اما چه آینده ای انتظار این زوج رو میکشه؟ ┊Teaser: _ یقه‌ت زیادی بازه! _چی! زبانش را در لپش چرخاند و نگاهش را از پاها تا چشمانم بالا کشید: _ یقه‌ت عزیزم...زیادی بازه! _ جدا تهیونگ؟ حالا که میبینی دیگه عصبی نیستم شروع میکنی به گیر دادن؟ او نیز اخمی کرد و با بردن دستهایش به جیب شلوار سفید رنگش، با لحنی جدی تر گفت: _ میدونی که دوست ندارم توی یه فضای خیلی عمومی و شلوغ مردم نگات کنن. متعجب خندیدم و سرم را به تاسف تکان دادم، لبم را به دندان گرفتم و در حالی که دکمه‌های پیراهنم را میبستم پاسخ دادم: _ تلافیشو سرت در میارم آقای کیم. _ تلاشتو میکنی آقای کیم. پیج نویسنده: @sylvie_fic Couple: Vkook Sub Couple: Seongsang (Ateez), Hopemin Genre: dram, Romance, Smut, angst Writer: Sylvie Telegram: @Papacita_01
Step Brother Dearest  by officiallostmerorr
officiallostmerorr
  • WpView
    Reads 210,256
  • WpVote
    Votes 22,433
  • WpPart
    Parts 28
[ پایان یافته ] وقتی که برادر ناتنیش اومد تا باهاشون زندگی کنه، هیچ ایده‌ای نداشت که میتونه عاشق برادر کوچیک ترش بشه. اون به همون سرعتی که وارد زندگیش شد، وارد تختش شد و اون رو ترک کرد. اما کارما اونقدرا هم مهربون نیست، بعد هفت سال، هردوشون درحالی که جایگزین هم رو پیدا کرده بودن، روبه‌روی هم قرار میگیرن، و حالا که بزرگسال شده بودن، هیچ ایده‌ای برای حسشون نداشتن! ---- - واقعیت اینِ که یه تفاوت بزرگ وجود داره... تو تنها آدمی هستی که تو کل دنیا برام ممنوعه...و لعنت بهم که اگه تو رو بیشتر از هرچیزی که توی دنیاست نخوام... ---- Translation ! Couple: taekook, Unknown ?! Genre: Incest, Romance, Smut # 1 Taekook # 7 jk # 77 Kookv # 1 Drama # 110 BTS # 77 Taehyung # 87 Junggok
💠My Boss_Vkook💠 by Sonya_vkooker
Sonya_vkooker
  • WpView
    Reads 340,988
  • WpVote
    Votes 53,276
  • WpPart
    Parts 85
[رئیس من ] جونگ کوک عاشق رئیسش شده اون درمورد همه چی توی دفترش می‌نویسه و خب...کل اونا از رئیسشه _____ Couple:Vkook _____ وضعیت:تمام شده.
City Of Dead [Vkook AU] by Vantegod_
Vantegod_
  • WpView
    Reads 162,321
  • WpVote
    Votes 26,338
  • WpPart
    Parts 13
"اون نيمه تاريكمو ديد و بهم گفت سياه رنگ مورد علاقشه"
Devil wears prada || VKook by Nyctowx
Nyctowx
  • WpView
    Reads 163,295
  • WpVote
    Votes 29,472
  • WpPart
    Parts 31
[ شیطان پرادا میپوشد. ] پایان یافته ژانر : رمنس/ انگست / فانتزی / سوپرنچرال / اکشن / حاوی اسمات کاپل : اصلی ؛ تهکوک - فرعی ؛ یونمین "این چرخه‌ی تکراری تا ابد ادامه داره و درمان عشق نافرجامی که هر روز و هر روز بهت یادآوری میشه، دست نیافتنیه! برای همینه که عشق برای ما درست نیست، ما نمیمیریم تهیونگ؛ هزار سال من رو حبس کن و من هزار سال و یک روز دیگه میام و میبوسمت. پس اگه میخوای قیدم رو بزنی باید من رو بکشی." - عشق بین یک شیطانِ پرادا پوش و رییس مافیا بی‌نهایت غیرقابل‌باوره؛ ولی اتفاق افتاده... یا شاید این هم یک بازی دیگه بود؟
𝐂𝐮𝐫𝐬𝐞𝐝 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕 by this_is_D
this_is_D
  • WpView
    Reads 774,174
  • WpVote
    Votes 98,769
  • WpPart
    Parts 26
[ کامل شده] + اسمت چیه؟ _ لوسیفر + مثل شیطان؟ پسر کوچولو در حالی که با چشم های گرد براقش به مرد خیره بود زمزمه کرد... _ دقیقا مرد نیشخندی زد و مثل پسر کوچولو آروم زمزمه کرد... + اسم من جونگ کوکه ولی من کوکی رو ترجیح میدم _ چه مخفف احمقانه ای! + احمقانه یعنی چی؟ پسر کوچولو با چشم هایی که کنجکاوی رو منعکس میکردند پرسید _ از مامانت بپرس مرد بی حوصله گفت و از کنار پسر بچه رد شد + ولی من خانواده ای ندارم پسر کوچولو با صدایی لرزون گفت! ژانر : فانتزی، سوپرنچرال، رومنس، اسمات، انگست کاپل اصلی : کوکوی کاپل های فرعی : یونمین / نامجین حتی اگه کوکوی دوست نداری بدون قراره از این خوشت بیاد :) (دیالوگ چپتر اول از سریال لوسیفر الهام گرفته شده و باقی فیک هیچ ربطی به اون سریال نداره پس کتاب رو از روی جلدش قضاوت نکنید)