RL!
12 stories
"Basorexia" by KissMeinTheHallway
KissMeinTheHallway
  • WpView
    Reads 848
  • WpVote
    Votes 98
  • WpPart
    Parts 6
𝘉𝘢𝘴𝘰𝘳𝘦𝘹𝘪𝘢: 𝘛𝘩𝘦 𝘴𝘶𝘥𝘥𝘦𝘯 𝘶𝘳𝘨𝘦 𝘵𝘰 𝘬𝘪𝘴𝘴 𝘴𝘰𝘮𝘦𝘰𝘯𝘦. بٍیسورِکسیا: میل طاقت فرسا برای بوسیدن کسی. Lashton Hemwin fan fiction 2022 By: kissmeinthehallway
A highway to never [Z.S] by shaulana
shaulana
  • WpView
    Reads 28,146
  • WpVote
    Votes 3,633
  • WpPart
    Parts 32
دنیا رو سه چیز کنترل میکنه:سکس،اسلحه و مواد مخدر
YOU NEVER KNOW THIS【 Z.M | L.S 】 by ZozoMasha
ZozoMasha
  • WpView
    Reads 4,124
  • WpVote
    Votes 711
  • WpPart
    Parts 28
قصد من تنها گذاشتنت نبود، اما حالا که این سم توی رگ هامه من وقتی برای عذر خواهی ندارم by zozomasha and nirvana
 This Man Is Dead(L.S) by larry_diary
larry_diary
  • WpView
    Reads 90,170
  • WpVote
    Votes 11,982
  • WpPart
    Parts 17
" این مرد، مرده " ... هری لطفا اینو بدون، تمام چیزی که تا ابد میخوام تویی. تو و چشمات که بدون تکون دادن زبونت با من حرف میزدین، تو و حرفات که وقتای ناامیدیم همیشه کنارم بودین، تو و صدات که توی شب بیداریام لالاییم میشدین، تو و دستات - که بی شک شاهکار خلقتن - که مرحمی میشدین برای خستگیای جسم و روحم، من تو رو میخوام هری اما؛ تو خودت خوب می‌دونی که من همیشه یه ترسو بودم. من رو ببخش. دوستدار تو، لویی ویلیام تاملینسون [ A Larry Stylinson Persian Fanfiction ] [ Written By : @IWontBeTheOne ] Copy right © 2017 IWontBeTheOne - larry_diary
"LUCA"[LH] by KissMeinTheHallway
KissMeinTheHallway
  • WpView
    Reads 14,201
  • WpVote
    Votes 2,390
  • WpPart
    Parts 56
نفس عمیقی کشید و سرشو به عقب خم کرد تا بتونه اشکاشو نگه داره اما اون قطره های لجباز به هرحال روی گونه هاش جاری میشدن لوک : این درد، این حس سوزش توی سر انگشتا و قلبم... باعث میشن گریه کنم، دلم نمیخواد گریه کنم. دلم نمیخواد انقد فاکداپ باشم اشتون اشتون دست راست لوک و توی دستش گرفت و آروم بالا اوردش، دونه دونه روی سرانگشتاشو بوسید و به چشای آبیِ مرطوبش زل زد اشتون: حالا نوبت قلبته. Lashton Hemwin fan fiction 2020 By: Kissmeinthehallway
friends with benefits (L.S) by erebus_msr
erebus_msr
  • WpView
    Reads 243,893
  • WpVote
    Votes 29,197
  • WpPart
    Parts 31
لویی فکر می کرد این تنها راهیه که میتونه هری رو پیش خودش نگهداره ‌‌‌...
NOBODY [Z.M] [L.S] [Completed] by anaw_73788
anaw_73788
  • WpView
    Reads 213,671
  • WpVote
    Votes 32,166
  • WpPart
    Parts 64
به کثیف ترین مقدس،یعنی عشق...قسم میخورم که دوستش دارم. اندازه ی تمام قطرات اشکی که مسبب رها شدنش بود،دوستش دارم. اندازه ی تمام ترک های روی قلبم دوستش دارم. اندازه ی تمام التماس هایی که برای دوست داشته شدن به خرج دادم؛ دوستش دارم. نه مرد...منو سرزنش نکن،این دست من نیست. تا به خودم اومدم دیدم که تنها کسی که دوستم داره هیچکسه... پس منم عاشق هیچکسم شدم.
-MisUnderstood-[LH] by KissMeinTheHallway
KissMeinTheHallway
  • WpView
    Reads 12,346
  • WpVote
    Votes 2,038
  • WpPart
    Parts 27
خیلیا درمورد اعتیاد پیدا کردن به مواد مخدر بهم هشدار داده بودن... اما هیچکس درمورد معتاد شدن به تو بهم اخطار نداد! Completed Lashton Hemwin 2020 fan fiction By: kissmeinthehallway Highest rankings: 1 in lashton 1 in AshtonIrwin 2 in 5sos
Always You [L.S] ~ By Miss X by larry_diary
larry_diary
  • WpView
    Reads 3,305,475
  • WpVote
    Votes 303,280
  • WpPart
    Parts 140
هری...هرررری...خواهش میکنم نجاتم بده...نذار من رو ببرن...هرررری... قطرات اشک گونه های پسر چشم سبز رو تر میکنن...صدا توی ذهنش تکرار میشه....حتی جرات نکن به التماس هاش گوش بدی استایلز...حتی جرات نکن برگردی سمتش... صدای فریادهای وحشت زده ی لویی تنش رو میلرزونن...روحش رو از هم میدرن...قلبش رو از کار میندازن اما این اجبار بود.هری این قسم نانوشته رو امضا کرده بود. صدای لویی پشت سرش خاموش میشه.زمزمه ی خفه ی هری توی باد گم میشه. هری:متاسفم لویی.متاسفم...
End Game (L.S) by harold_iran
harold_iran
  • WpView
    Reads 631,382
  • WpVote
    Votes 88,756
  • WpPart
    Parts 77
[ Completed ] من مرده بودم..... اما تو منو زنده کردی که خودت بکشیم.....