City Of Dead [Vkook AU]
"اون نيمه تاريكمو ديد و بهم گفت سياه رنگ مورد علاقشه"
( Completed ) «جایگزین» _ من مجبور بودم ...مجبور بودم اون خودکار لعنتی رو بین انگشتهام بگیرم و اون سند ازدواج رو امضا کنم ... من مجبور بودم که برای تک تک لحظه هایی که کنارت بودم بترسم ... حتی همین الان هم مجبورم ... مجبورم روبروت بشینم و تو چشمهات که عاشقانه به من نگاه میکنه و لبخندت که رو لبهای خطی و ارومت میشینه و...
+میدونم که نباید این رو بگم ولی دوستت دارم! این دوست داشتن باعث میشه که نتونم ازت دل بکنم و از طرفی هم میدونم که با وجود من زندگیت جهنم میشه. میدونم که این بازی در آخر یه قربانی خواهد داشت و ترجیح میدم که اون قربانی خودم باشم. ژانر: انگست، روانشناسی از اینا که یهو میزنه به سرت...