Burnt paper
چيزي نميگم...اميدوارم خوشتون بیاد^^ Written by: Dark Terry
-متنفرم کردی...منی که نمیدونستم و نمیتونستم، معنی این کلمه رو درک کنمو حس سرد و تلخ برندشو روی قلبم حس کنم...اره تو متنفرم کردی...از خودی که میگفتی همه چیزشی و میپرستیش...متنفرم کردی از تمام حسایی که میگفتی فقط میتونی وقتی از زبون من بیان میشن، درکشون کنی... *** هاي گايز اين...
تهیونگ برای روز اول دانشگاه خیلی ذوق داشت و از اینکه قرار بود تو خوابگاه زندگی کنه خیالش راحت بود و توقع داشت یه هم اتاقی خوب داشته باشه اما به نظر میرسه باید منتظر "هم اتاقی های خوب "باشه ...