Themesses
زین انقدر برات از خونه مینویسم تا برگردی.
فقط عاشقم باش تا بتونم نفس بكشم... حستو تا مغز استخونم فرو ميره !
[completed] تو همون قطره بارونی بودی که از یه ابر سیاه رو قلبم چکید و شکوفه زد. یه سایه بودم و خورشید بالا سرم تو بودی، این تصمیم من بود که با تو تضاد ایجاد کنم یا بذارم زندگیم به همون خاکستری بودنش ادامه بده. تنها کاری که رو دوشِ تو گذاشتم این بود که اجازه بدی عشقم رو بهت نشون بدم نیلوفرِ آبیِ من.
جايى كه توش زين و ليام هر آخر هفته با هم فيلم مى بينن. يا وقتى زين به فيلم ديدن، نترسيدن و دوست داشته شدن و دوست داشتن عادت نداره، و ليام به همه ى اينها عادتش ميده. ziam mayne fanfiction copyright © frogmd 2017-20
[COMPLETED] niazkilam: من لیاقت تورو ندارم fakeliampayne: تو لیاقت بیشتر از من رو داری fakeliampayne: تو لیاقت تموم ستارههای آسمون رو داری Ziam Mayne Fan-Fiction #1
زین: بهشت چیه ؟ هری : بهشت هِشت هِشت زین : فاک یو هزا بهشت واقعا یعنی چی ه : ببین چشاتو میبندی و دیگ نمیتونی به این دنیا برگردی دو تا در جلو خودت میبینی اون دری که قفله و نمیتونی بازش کنی بهشته ولی در دوم از قبل برامون بازه بهشت جای ما نیست این چیزیه که بقیه میگن زی- ز : ... ه : چرت ترین چیزی بود ک توعمرم گفتم اما...
_عاشقم نشو _اگه شدم _نباید بشی _اگه شدم _فراموشم کن _اگه نتونستم _باید بتونی _اگه نتونستم! _باید باهاش زندگیکنی _اگه نتونستم _میتونی _وقتی بهت نگاه میکنم توی چشمای قهوهایت یه دنیای دیگه وجود داره که من دارم توش زندگی میکنم. پس ازم نخواه که عاشقت نشم. چون من تو چشمای تو دارم زندگی میکنم ... **** سال ۴۰۰۰...
وقتی فهمیدم اومدی...اولش خوشحال شدم اما بعدش فهمیدم این اومدن واسم خوب نیست. نمیتونستم به مهربونیات بی تفاوت باشم، چون این بار واقعا فهمیده بودم که...فهمیده بودم که دوست دارم
+آقای پین، یا بچهی بوگندوتو از جلوی در خونهی من دور میکنی یا زنگ میزنم پلیس!! Highest ranks: #1 in fanfiction and #1 in onedirection 💛❤ با احترام به لیام پین و تمام خاطرات قشنگی که بهمون هدیه داد.
[ دژاووی بی انتهای آغاز یا پایان دنیا . در تنازع بر سر بقا ] ●○●○●○●○●○●○●○●○●○ ‼️داستان دیالوگ محور هستش . 🚫 ژانری استوری کاملا تخیلیه !
We do this... together.. We lie... We play our part... We fight We kill... To protect eachother cause eachother all we have... ما این کارو باهم انجام دادیم... ما دروغ گفتیم... نقشمون رو بازی کردیم.. جنگیدم... ما آدم کشتیم... تا از همدیگه محافظت کنیم... چون تمام چیزی که داریم همدیگه است...
معرفی فنفیک از ژانر های مختلف زیام و لری و یک سری شیپ های دیگه! نویسنده و معرف فنفیک ها : @hdsmok
- I think a piece of the moon that is not in the sky in your hair. - فکر میکنم تیکه ای از ماه که تو آسمون نیست توی موهای توعه لویی. ---------------------------------------- کانال تلگرام : @coalacity 1660 - London Sad End Complete بر اساس یک سلسله ی واقعی Vampair-Historical Larry-Ziam به قلم : sami
زیباترینم، تو برایم سیاه چالهی ناشناخته هستی، خالی اما پر از جاذبه و این برایم تلخ ترین تعریف از شیرین ترین مخلوق خداوند است، زیرا دارمت اما دست نیافتنی تر از هر دست نیافتنی ای هستی و این بود احساساتم در پشت پرده های بی اعتمادی هایم، واقعی تر از هر واقعیتی که بر زندگیمان تابیده شده است.
زیباترین اتفاقات زندگیام اصلا در لیست «کارهایی که باید انجام بدهم» نبودند. هشدار : این داستان صحنه های قتل ، خشونت ، تجاوز (منظور به تجاوز بین کاپل ها نیست) و ... رو شامل میشه پس اگر علاقه مند نیستید بهتون توصیه نمیشه #1 one direction #1 black #1 sea #1 ziam
درک و استایلز دو دوست قدیمی و صمیمی که باهم زندگی میکنن پسر بزرگتر همیشه هوای استایلز سر به هوا و شیطون رو داره و پسر کوچیکتر هم فکر میکنه که این فقط یه حس مسئولیت دوستانه اس اما چی میشه اگه حس درک متفاوت تر از اونی باشه که استایلز فکر میکنه؟؟ چه اتفاقی میفته اگه درک تصمیم بگیره عشقی که از اول دوستیشون نسبت به استایلز...
Short story مَرا با موهایَت بِ بَند بِکِش گوشهِ ی تَختَت با اینکه مو می شِکَنَد کاری میکُنَم که اِنگار گِره خوردِه اَم وَ دَر آخرین لَحظِه نامَم را بِگو مَرا صِدایَم کن
we can make it till the end ما میتونیم تا اخر پیش بریم *** ziam:✅ larry:✅ niall:✅ smut:❌ زمانی که ویروسی دنیا رو تسخیر میکنه که باعث میشه مردم به مرده های متحرک یا زامبی تبدیل شن و انسان هارو نابود کنن
[completed] 'من نمیخوام این اعتیاد مرگبار رو ترک کنم... من نمیخوام خودم رو از گرداب عمیق اسرار تیرهام بالا بکشم؛ اما تو مخدر خماری و مسکن دردهام باش تو گرمای استخونهای یخ زدهام باش تو نور قلب تاریکم باش... '
- جنون ما آینه گذشتهی ماست؛ همه ما ناخواسته ساعت ها جلوش وایمیستیم و به خودمون و گذشتمون نگاه میکنیم. + مزخرفه! پس چرا من هنوز جنون نگرفتم؟ - تو داری با من زندگی میکنی و عاشقمی، این درست خودِ جنونه، من جنون تو هستم!
اونا یادشون نمیومد که من کیم و هویتم براشون فقط درد بود پس گذاشتم تو فراموشی بمونن و خودم... سرم به انتقام گرمه
[completed] ميسون:متاسفم،ديگه نميتونم باهات حرف بزنم. ناشناس:چه اتفاقي افتاده؟اين خيلي غير منتظره بود. ميسون:من با يكي ديگه ام و راستش اونقدر ها هم ازت خوشم نمياد. ناشناس:اوه ميسون:فقط ديگه بهم تكست نده،باشه؟ ______________________________ اولين فيكشن فارسي جلنهالند:)
میدانم که روزی آتش وجودم خاموش خواهد شد؛ شاید با اشکهای حزن انگیز قلبت یا شیون عشق ناتماممان! اما حتی اگر این آتش به خاموشی دچار شود، ایمان داشته باش دود حاصل از آن همیشه در هوای عاشقان باقی خواهد ماند.
[Completed] "پیکسی؛ پری چهره ای که در زیر نور ماه می رقصد " . . +بهت گفته بودم دیگه دنبالم نگرد؛ دنیای تو برای من زهره _و من به حرفت گوش نکردم زِد چون تو برای من خود مرهمی
خطرناکترین موجودات چی هستن؟ به نظر من آدم موجود خطرناکی است. اما خطرناکتر از آدم ذهنشه. و این ذهن زمانی میتونه تبدیل به یه قاتل بشه که بیمار باشه. چون نمیتونه واقعیت رو ببینه. چون فقط اون چیزی رو میبینه که خودش دوست داره. ولی خطرناکتر از ذهنی بیمار چیه؟ چی اونقدر خطرناکه که فقط باید درمان و یا نابود بشه؟ ذهنی بیما...