🍌
22 stories
Midnight With Him" [Ziam] by red_yas
red_yas
  • WpView
    Reads 16,965
  • WpVote
    Votes 3,338
  • WpPart
    Parts 43
درحال آپ "🌿☁️ "نشسته روی تک صندلی انتهای دنیا مغموم و پریشان ، رها شده بودم از بین تمام آدم های دنیا از بین تمام رهگذر های بی خبر از سکوت های آغشته به فریادم ، تو صدایم را شنیدی ... تو دستم را گرفتی مرا از تمام کوه ها بالا کشیدی هنگامی که تمام طناب ها پوسیده بودند بار ها به این فکر کردم زندگی ارزش این همه درد را دارد؟ و بعد کسی کنار گوشم گوشم زمزمه کرد اعتراف کن! تو صد ها بار زندگی میکردی هزاران بار همین راه را میرفتی و میلیون ها بار او را پیدا میکردی و دوباره عاشق میشدی...."
End Game (L.S) by harold_iran
harold_iran
  • WpView
    Reads 630,356
  • WpVote
    Votes 88,637
  • WpPart
    Parts 77
[ Completed ] من مرده بودم..... اما تو منو زنده کردی که خودت بکشیم.....
Destiny[ziam]  by Dia__4
Dia__4
  • WpView
    Reads 11,747
  • WpVote
    Votes 1,842
  • WpPart
    Parts 36
همه چیز به خودت بستگی دارد حتی اینکه چطور "سرنوشتت" را تغییر دهی، با یک انتخاب. و چه چیزی بهتر از آن، که آن انتخاب "عشق" باشد!
Sea's whisper [L.S | Z.M] by Namelessaa
Namelessaa
  • WpView
    Reads 195,776
  • WpVote
    Votes 44,505
  • WpPart
    Parts 60
«بهش میگن زمزمه ی دریا و اون بزرگ ترین رازی که دریا توی خودش قایم کرده.»
Half Of Me [Z.M/L.S]  by Leternitte
Leternitte
  • WpView
    Reads 17,691
  • WpVote
    Votes 2,032
  • WpPart
    Parts 29
[ خونی در رگ هایم، گرمایی در دستانم؛ شکوفه ای در مردابِ قلبم، نفسی برای تنِ بی نفس ام؛ میروی و، کمی دلتنگ من باش...] _______________________________ معجزه بهاى سنگينى ندارد! كه به نرخ عجيب ترين آنها، باور باالترى را ارائه دهى؛ معجزه عصايى نميخواهد كه بر دل رودى فرو رود، تا تو در شكافتگى آن شيار عريض، خداى را ببينى و باور كنى! شق القمر نميخواهد، تا در شگفتى كائنات، خداى را بهتر باور كنى؛ حتى در زنده كردن مردگان يا در گلستانى ز جنس آتش نشستن نيز وجود خداى را، براى اثبات آنچه كه حق اوست برترى ندارد بر معجزه اى كه در همين نزديكيست. معجزه در خود توست و در شگفتى هاى وجود تو بدون هيچ دخل و خرجى! تو بزرگترين معجزه اين روزهاى اين عالمی. برای من، معجزه خودِ تویی زینی من، من خدای خود رو در درخششِ خورشیدِ چشمانت دیدم...
Sin (persian translation) by larry_fanfic_iran
larry_fanfic_iran
  • WpView
    Reads 367,688
  • WpVote
    Votes 51,836
  • WpPart
    Parts 58
گى بودن گناهه. تتو كردن گناهه. سكس داشتن قبل از ازدواج گناهه. بودن با لويى گناهه، هرى اينو ميدونه. اون ميدونه بودن با اون مرد مخالف هر چيزيه كه اون باور داره. اما حتى اگر اون مذهبيه ولی هنوزم كنجكاوه. *** *this book is translate by page and its not allowed to copy*
Always You [L.S] ~ By Miss X by larry_diary
larry_diary
  • WpView
    Reads 3,302,711
  • WpVote
    Votes 303,271
  • WpPart
    Parts 140
هری...هرررری...خواهش میکنم نجاتم بده...نذار من رو ببرن...هرررری... قطرات اشک گونه های پسر چشم سبز رو تر میکنن...صدا توی ذهنش تکرار میشه....حتی جرات نکن به التماس هاش گوش بدی استایلز...حتی جرات نکن برگردی سمتش... صدای فریادهای وحشت زده ی لویی تنش رو میلرزونن...روحش رو از هم میدرن...قلبش رو از کار میندازن اما این اجبار بود.هری این قسم نانوشته رو امضا کرده بود. صدای لویی پشت سرش خاموش میشه.زمزمه ی خفه ی هری توی باد گم میشه. هری:متاسفم لویی.متاسفم...
ฯMaRsHmaLLow wiTh CoFFee by Don_Mute
Don_Mute
  • WpView
    Reads 67,309
  • WpVote
    Votes 11,757
  • WpPart
    Parts 17
៛Larry Stylinson Cute MPREG Short story៛ +تو قهوه تلخِ منی! ×تو ام مارشمالوِ صورتی منی! 🚫(Smut,Mpreg) θθθθθθθθθθθθθθθθθθθθθθ #1_gaylove #1_shortstory #2_cute