جدال فمیلیا
ملانی از پدرش خبری نداره تا این که پدرش به خاطر این که ملانی رو به کاپوی فرناندو ایتالیا بده به ایران میاد و اینجاست که ملانی با راز مخوف پدرش که سالها ازش بی خبر بوده رو به رو میشه .... صحنه دار_مافیایی🔞
ملانی از پدرش خبری نداره تا این که پدرش به خاطر این که ملانی رو به کاپوی فرناندو ایتالیا بده به ایران میاد و اینجاست که ملانی با راز مخوف پدرش که سالها ازش بی خبر بوده رو به رو میشه .... صحنه دار_مافیایی🔞
-کلمات کنار هم چیده شدن تا افسانهها رو بسازن کیم تهیونگ و افسانه تو فقط به یه فندک برای سوختن و نابود شدن احتیاج داره! ژانر : رمنس ، اکشن ، دراما ، انگست ، معمایی وضعیت آپ : نامشخص
آملیا در گذشته با افتادن تو دام گروهی مافیایی مجبور به کار خطرناک و ترک دوستان و خوانوادش شد! اون هر روز به اتفاقات گذشته فکر میکرد و عذاب میکشید تا اینکه بالاخره بعد چندسال اون گروه دوباره سر و کلشون پیدا شد و سعی کردن با تهدید کردنش مجبورش کنن که بره اداره پلیس و جاسوسی یه پلیس و بکنه و نقشههاش و بهم بریزه! ...
وین و عقب کشید و یقه ی پیر مرد روبروش و تو مشتش گرفت.. چطور همچین آدم رقت انگیزی پدرش بود؟ نفسش و با فوت کلافه ای بیرون فرستاد و از بین دندون های چفت شدش زمزمه کرد : - قرارمون این نبود که... هنوز اولین جملش و کامل نکرده بود که سردی اسلحه رو زیر شکمش حس کرد.. پوزخندی زد و مسیر حرفش و تغییر داد : - مُهرَت سوخت! ⊳C...
من تنهام ! و همه ی اینها تقصیر توعه ! من همه چیزمو از دست دادم ! به خاطر خود خواهی تو ! من حتی دیگه نمیدونم واقعا کی هستم ! و اینا همش تقصیر توعه !! ولی میدونی چی دردناکترش میکنه ؟ اینکه وقتی میخواستم قلبم رو با رضایت بهت بدم تو بهم نشون دادی که منو نمیخوای ! من دارم درد میکشم و همه ی این ها تقصیر توعه مگنس بین!
«تهیونگ، او فقط یک پسر نابینا بود که از درد های خودش فرار میکرد، از تنها قلم سیاهی که برای رنگ زدن دنیایش داشت. نه اینکه، بوم درد های دیگری را هم برای رنگ زدن به دنیایش وارد کند. دنیایم را با لب هایت رنگ بزن، دنیایی که سالهاست در تاریکی مطلق فرو رفته! Telegram :「 @SHOT_SMT 」
افکار پیچیده راجبِ تو... دلیل همه ی حواس پرتی های من... غم و خوشحالی من... مقصر تمام اینا خودت بودی اقای ادوارد آدامز "مونیکا آلِن"
«آب گرم نميشود ، اگر و تنها اگر ظرف گرم شود. قاتل پيدا نميشود اگر و تنها اگر شناسايي شود» Harry Styles Fan Fiction Copyright © 2020 dibahs [Cover by Kimiyamd]
همیشه یک برخورد تصادفی ، یک لبخند جذاب یا نگاه آشنا جنگ عشق را آغاز نمی کند... گاهی یک اشتباه ، یک خطای بزرگ ، یک جرم نابخشودنی میتواند ترانه عشق را بخواند.... :]] چه شب باشد چه روز... stay close to me or away from me ، I still love you هنوز هم دوستت دارم and I still pray you... و هنوز هم میپرستمت ....
صدای شلیک گلوله توی گوش هاش پیچید. نمی تونست باور کنه اون دختری که بی جون روی زمین افتاده بود یه روزی همه چیزش بود. میدونست که بعد از این هرگز قرار نیست دوباره خوشحال بشه.
جنگ پس از جنگ جنگ پیش از جنگ -کی تموم میشه قربان؟ +خفه شو، بازپرس ________________💔_______________ تیموتی جوان ۲۸ ساله، به تازگی وارد یک کشتارگاه شده به معنای واقعی کشتارگاه؛ او بهترین تلاش اش را میکند تا کاری کند این اتفاق برایش یک تجربه دلنشین شود، تا اینکه وارد یک ماموریت می شود. Post- war war Pre- war war -When...
"در حال ادیت " "تا حالا چیزی در مورد اثر پروانه ای شنیدی؟"فکشو به انگشت شست و اشارش تکیه داد و بهش خیره شد "نه"چشماشو توی حدقه چرخوند "بال زدن یه پروانه توی جنگل های آمازون میتونه باعث به وجود اومدن یه طوفان تو سواحل اروپا بشه" "چی میخوای بگی" "میخوام بگم که چیزای کوچیک..."مکث کرد مشتشو باز کرد و با لودگی صدای انفجار...
[Completed] هرکسی توی زندگیش یه بار زخم خورده و ترجیح داده اونو یه راز نگه داره ولی وقتی بدن برهنه میشه جای زخم معلوم میشه و یادمون میندازه که رازمون راحت تر از چیزی که ما فکر میکنیم میتونه بر ملا بشه... Cover by beautiful soul @IWontBeTheOne فن پِلات پلیسی ، جنایی ، کارآگاهی (فکر کنم اولین در این ژانر ها باشه ?) Har...
هيچ چيز اونطورى كه شما تصور ميكنيد نيست ! هيچ واقعيت ، صداقت و وفادارى اى توى دنيا وجود نداره . همه چيز حقس . حتى چيزى كه الان دارى ميخونى . ! همه چيز پوچ و كاغذيه . همه گول ميخورن . و ميدونى چيه ؟ حتى تو هم دارى با خوندن اين داستان گول ميخورى . (Harry Styles AU)
زیر دست قاتل هزار چهره و ناشناس تقلا برای زنده ماندن میکرد اشک برای نفس کشیدن و منصرف کردن اون از مرگش میریخت... اما قربانی نمیدونست ک اون تنها کسی نیست در بین دستان او تقلا زنده ماندن کرده! اون هم همانند قربانی های دیگر..... صدای شلیک منظم سه گلوله پیچید.... مثلث خونی با شلیک گلوله ها روی بدن قربانی حک شده بود. یک...
⇝ꀭ𝐂𝐎𝐔𝐏𝐋𝐄 : 𝐕𝐌𝐈𝐍𝐊𝐎𝐎𝐊 _ 𝐒𝐎𝐏𝐄 _ 𝐍𝐀𝐌𝐉𝐈𝐍 ⇝ꀭ𝐆𝐄𝐍𝐄𝐑 : 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞 _ 𝐦𝐲𝐬𝐭𝐞𝐫𝐲_ 𝐬𝐮𝐩𝐞𝐫𝐧𝐚𝐭𝐮𝐫𝐚𝐥 _ 𝐟𝐚𝐧𝐭𝐚𝐬𝐲 _ 𝐌𝐚𝐠𝐢𝐜 _ 𝐝𝐫𝐚𝐦𝐚_ 𝐝𝐚𝐫𝐤 _ 𝐓𝐡𝐫𝐞𝐞𝐬𝐨𝐦𝐞 _ 𝐇𝐢𝐬𝐭𝐨𝐫𝐢𝐜𝐚𝐥 _ 𝐂𝐫𝐨𝐬𝐬𝐨𝐯𝐞𝐫 ⇝ꀭ𝐔𝐏 : none ⇝ꀭ𝐖𝐑𝐈𝐓𝐄𝐑 : @Leili_7231 ⇝ꀭ𝐓𝐞𝐥 : @Leili7231
"دوستش داشتم،نه بخاطر اینکه اون با فرشته های وجودم میرقصید,بخاطر اینکه آوردن اسمش شیطان های درونمو آروم میکرد" - Christopher Poindexter **** original Story Written By : @weyhey_harry *** این داستان ، بازگردانی شده !! ترجمه از #بث
+چرا زندگی انقدر مزخرفه؟ -نمیدونم درباره ی چی حرف میزنی، خیلی وقته زندگی نمیکنم! • زمستان فرا میرسد و با سرمای سوزناک خویش راه چاره ای برای پناه گرفتن را زمزمه ی بادها میکند..باید پناهگاهی ساخت •
خدایی که بهش باور داری خیلی وقته ما آدما رو اینجا رو زمین تنها گذاشته! آدما فکر میکنن شیطان وسوسهشون کرده که تمام این جنایتها رو در حق همدیگه انجام بدن اما اینا بهونهست ماها بدجور عادت کردیم همه چیز رو گردن شیطان بندازیم... شاید ازم بپرسی این شیطانی که ازش حرف میزنم کجاست؟ خب من بهت میگم؛ اون تو وجود تک تکمون زندگی می...
دو وجود متفاوت و متشابه سرشار از سرما ،تاریکی ، سکوت ،تیرگی ، شهوت ، خشم ، خفگی ، تنفر ، غم ، هنر، بی حسی و غرور در رویارویی برنامه ریزی شده کالبد های ناقص و تکه تکه شون ناخواسته و در جهته هدف نابودی دیگری سازشی در پیش میگیرند که مقدمه ای برای تولد حسی ناشناخته در وجوده بی وجوده تاریک و سرده کالبد های تکه شون میشه...
" من بلاخره یکیو پیدا کردم که منو برای خودم دوست داره ... و من حتی خودم نیستم " رجینا چشماشو بست و گذاشت اشکش روی گونش بلغزه . زین اون واقعی رو نمیشناخت . نه زین دختری که مامور درجه یک اف بی ایه و برای متلاشی کردن مافیاشون تو پوشش مخفیه رو نمیشناخت
مافیا بنگتن مافیایی ک ب بیرحمیش تو کل سئول معروفه در حالی ک کسی تاحالا اونارو از نزدیک ندیده یا اگه دیده مرده! گمانه زنی های زیادی درباره اونها وجود داره خیلی ها میگن فقط سیاست دولته...! حالا واقعیت چیه....؟ چرا اونها این اهداف شوم رو دارن...؟ آیا روزی از این کارشون دست بر میدارن....؟ بالاخره دستگیر میشن...؟ چیزی هست...
نویسنده فصل اول: آرسان اسامی واقعیه و داستان شروع یک زندگی پر هیجان مافیایی رو رقم میزنه... فصل دوم با توجه به فصل اول توسط شخصیت واقعی آیدن نوشته میشه... داستان درباره چگونگی به قدرت رسیدن آرسان و گذشته آرسان صحبت میکنه و مجموعه اتفاقاتی که در این بین وجود داره... نظر و حمایت یادتون نره🚬
من دختر قوى ترين و پولداترين مرد دنيا هستم دختر كوچولوى لوس بابا هرچيزى خواستم بدون لحظه اى حتى فكر كردن به دست اوردم اما چى ميشه اگر منم قدرت بيش ترى توى دنيا بخوام و درگير عشق بزرگ به بزرگ ترين دشمن پدرم بشم اونا منو تبديل به اين چيزى كه الان هستم كردن منو تبديل به قاتل و درغگوى حرفه اى كردن اما ايا هنوذم برام...
✯☠︎︎تیغ شیطان☠︎︎✯ -:(( ...واسه ی همه ی ما فراموش کردن چیزی که بودیم سخت بود...اما یا باید مرگ آینده رو انتخاب میکردیم یا مرگ گذشته...خودت باید تصمیم بگیری...ولی اینو بدون آینده خطرناک تر از گذشتس... درست وقتی به خودت میای که دیر شده و همون لحظه آرزو میکنی ای کاش مرده بودی...)) +:((من...باهاتون میمونم!)) -:((به جهنم ما...
((شلیک قاچاقیِ تحت تعقیب به طراح معروف کره جنوبی به قصد غارت گنج مدفون شده، برای همیشه قلب ِدهکده ی جئون جو را دچار طوفان کرد.)) این تیتر خبری بود که تمام ساکنین کره ی جنوبی را برای چند ثانیه متاثر کرد: -طفلکی! بیون بکهیون برای اینکه اینطوری بهش شلیک بشه خیلی جوون بود. ⟝ Writer : 🌨 Tara ↳💷Genres໑ معمایی ، ماج...
این فیک با اجازه نویسندش ترجمه میشه! یه دختر که فقط زندگی ساده ای رو میخواست ولی وقتی پدرو مادرش ثروتمند شدن ، هیچ وقتی براش ندارن . زندگیش ناخوشایند شد و خیلی سرد و خجالتی . بعد از اون والدینش تحت کنترل زندگیشون نمیتونستن بدون محافظ برن بیرون. وقتی پدرو مادرش متوجه غمش شدن تصمیم گرفتن که ازدواج کنه ، اولش موافق نبود...