HfnSh0's Reading List
140 stories
FORGOTTEN  by mhisaleez
mhisaleez
  • WpView
    Reads 41,761
  • WpVote
    Votes 8,602
  • WpPart
    Parts 44
"Completed" (دو پارت آخر اضافه شده) پرونده‌ی داستان عاشقانه‌ای که در سال 1950 در انگلیس ساخته شد، با متهم شدن اوه سهون به قتل کیم سوهو بسته شد. اما اون‌ها در هشتاد سال بعد دوباره متولد شدن. در حالی که سهون اینبار عضو یک سازمان جاسوسی بود و بخاطر نفوذ به خونه‌ی یکی از قربانی‌هاش مجبور به ازدواج با پسر ارشد خانواده‌ی کیم، سوهو شد و نمی‌دونست سوهو همون معشوقه‌ی به قتل رسیده‌ی هشتاد سال پیششه. coυple: нυɴнo ɢeɴre: roмαɴce, тнrιller
We are not friends by suzilv
suzilv
  • WpView
    Reads 7,415
  • WpVote
    Votes 1,831
  • WpPart
    Parts 26
نمیخوام دوستت باقی بمونم... میخوام به عنوان یه معشوقه، مالک قسمت بزرگی از ماهیچه ی تپنده ی سمت چپت باشم! لطفا بهم نگو ما دوستیم...! تعطیلات کریسمس 1993، چیزی فراتر از یک تعطیلات عادی برای وانگ ییبو بود... اونم وقتی بعد از 11 سال دوری به چین برمیگرده و درست همون شب اول با جان، دوست صمیمی دوران بچگیش رو به رو میشه. مطمئناً ییبو هیچ وقت فکرش رو هم نمیکرد دوست 12 ساله اش حالا تبدیل به یه پیانیست خوش چهره و محبوب شده باشه...! Genre: Romance, Slice of life, Angst, Smut توجه کنید، این فیک بازگردانی شده است! آیدی نویسنده: @callmedeesse روز آپ: سه شنبه ها Channel in Tel: @YizhanStories writer Channel in Tel: @callmedeesse
پدر by ll_yizhan_ll
ll_yizhan_ll
  • WpView
    Reads 472
  • WpVote
    Votes 112
  • WpPart
    Parts 1
REVENGE by SHIA_Eunoia
SHIA_Eunoia
  • WpView
    Reads 5,035
  • WpVote
    Votes 1,088
  • WpPart
    Parts 12
˓▾ 𝐅ICTION: #Revenge ˓▾ 𝐆ENRE: Romance - Action - Angst ˓▾ 𝐀UTHOR: #ꜱʜɪᴀ ˓▾ Couple: YiZhan - MinSung "+ بکشم؟ نه...میخوام ذره ذره...نابودت کنم....میخوام سوختن...اردوگاهی که... همه زندگیت رو....براش گذاشتی....ببینی با تموم شدنش حرف صدای انفجار یکی بعد از اون یکی به گوششون رسید. تا اون اتفاقاتی که افتاده رو هضم کنه اسلحه اس رو ازش دور کرد و دوباره ازش فاصله گرفت. دست و تنش تمام غرق در خون شده بود و میتونست حس کنه داره بیهوش میشه. "
𝑌𝑜𝑢 𝐴𝑟𝑒 𝑇ℎ𝑒 𝑆𝑢𝑛 𝑂𝑓 𝑀𝑦 𝐿𝑖𝑓𝑒 (𝑪𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅) by wangyibooxiao
wangyibooxiao
  • WpView
    Reads 11,791
  • WpVote
    Votes 3,151
  • WpPart
    Parts 64
تو هیچوقت من رو از دست نمیدی، مگر اینکه باور نداشته باشی چقدر دوستت دارم!❤️ 𝒀𝒐𝒖 𝑨𝒓𝒆 𝑻𝒉𝒆 𝑺𝒖𝒏 𝑶𝒇 𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒇𝒆 𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒: 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒, 𝐴𝑛𝑔𝑠𝑡, 𝑆𝑐ℎ𝑜𝑜𝑙 𝑇𝑦𝑝𝑒: 𝑍ℎ𝑎𝑛 𝑇𝑜𝑝
یک عاشقانه تصادفی (فصل ۲) by fiction_crystal
fiction_crystal
  • WpView
    Reads 16,806
  • WpVote
    Votes 2,836
  • WpPart
    Parts 45
«من طلاق می‌خوام!» این حرف جان درحالی‌که تازه یک ماه‌ و نیمه ازدواج کرده، واقعا از ذهن به دوره! مگر اینکه یه دلیل گنده پشتش داشته باشه... و معلومه که دلیلی وجود داشت! بابای وانگ ییبو که ناگهان از ناکجاآباد پیداش شده بود و می‌خواست پدرناتنیش باشه تا اون دوتا کفتر عاشق رو با انگ "برادر" به هم بچسبونه! وضعیت آپ: تمام شده نویسنده: ♧Fatemeh ویراستار: 𝑴𝑨𝑺𝑼𝑴𝄢 ژانر: عاشقانه، روزمره، اسمات، فان تاریخ شروع: ۲۷ بهمن ۱۴۰۲ ساعت ۳:۲۰ جمعه
𝑾𝒐𝒍𝒇 by hastinezarati
hastinezarati
  • WpView
    Reads 63,604
  • WpVote
    Votes 15,139
  • WpPart
    Parts 60
✷𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆:𝒀𝒊𝒛𝒉𝒂𝒏(𝒀𝒊𝒃𝒐 𝑻𝒐𝒑) ✷𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆:𝑶𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆𝒓𝒔𝒆,𝑽𝒂𝒎𝒑𝒊𝒓𝒆,𝑴𝒑𝒓𝒆𝒈,𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆 گرگ‌ها مرگ را می‌پذیرند اما هرگز تن به قلاده نمیدن... ((دوستان عزیز این فیک اسمات نداره))
Be my voice   by Rira77
Rira77
  • WpView
    Reads 36,076
  • WpVote
    Votes 9,286
  • WpPart
    Parts 56
Be my voice تمام شده📗📕 دیوونه شدی؟! من گی نیستم ! من دوسش ندارم من عاشقش نیستم ...! باور کن ...من دوسش ندارم ! و اینو بارها و بارها تکرار کرد ... انگار میخواست بهش ثابت کنه که همچین چیزی واقعیت نداره و اگه ونهان اینو باور میکرد ، خیال خودشم راحت میشد! *ییبو تاپ* روانشناسی، درام، هپی اندینگ
hell(Completed) by zahrasuju
zahrasuju
  • WpView
    Reads 13,976
  • WpVote
    Votes 4,171
  • WpPart
    Parts 39
ییبو برای انجام پایان نامه ش به انگلیس میاد و به پیشنهاد استادش به یک خونه بزرگ می ره. ولی اگه ساکنین این خونه فقط چند تا آدم عادی نباشن چی؟ ییبو ممکنه با ماجراهایی روبرو بشه که اصلا فکرش رو هم نمی کنه... ماجراهایی افسانه ای و کهن
⚓forgotten|ازیادرفــته⚓ by Supernatural313
Supernatural313
  • WpView
    Reads 7,503
  • WpVote
    Votes 1,908
  • WpPart
    Parts 68
📌وضعیت: پایان یافته.🕯️💜📚 ⏳آغاز: ۶ نوامبر ۲۰۲۵ ⌛پایان: ۵ دسامبر ۲۰۲۵. ⏰بازنویسی: --- ⟨چگونه پیدایت کنم، وقتی به‌ یاد نمی‌آورم چگونه گُم‌ات کرده‌ام؟!⟩ یک وصیت‌نامه، یک شرطِ ناممکن. او باید با کسی ازدواج کند که روزی دشمنش بود، و تا پیش از گذشت یک سال، فرزندی از عشقشان متولد شود. اما هیچ‌کس نمی‌دانست عشق، درست در میان اجبار و انکار، چطور ریشه می‌دواند... در میان بوی تلخ نارنج و قلب‌هایی که از هم می‌ترسند. #S_M_H #ییبو‌تاپ #آنگست #هپی‌اند #امگاورس