I'll read
25 stories
𝐓𝐡𝐞 𝐋𝐢𝐭𝐭𝐥𝐞 𝐏𝐫𝐢𝐧𝐜𝐞 ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉ ✔ by mingukkie_child
mingukkie_child
  • WpView
    Reads 64,909
  • WpVote
    Votes 9,621
  • WpPart
    Parts 53
"جایی که ایستادی اتاق منه و کشوری که توش هستیم فرانسه است. پس از کسی که عاشقته، انتظار نداشته باش لب‌هات رو از جا درنیاره! " ˚˙༓ در پاریس -سرچشمه عشق‌های افسانه‌ای- داستان‌های عاشقانه زیادی میتونی بشنوی... اما نه عشق بین دو مرد! این عشق در سال 1965 در ذهن هیچ‌کس نمی‌گنجید، چه برسه به گل سرخی که همیشه در حال زخم زبون زدن به شازده کوچولو بود. برای پارک جیمین، سخت‌تر از ثابت کردن عشق بین دو جنس موافق(!) ثابت کردن عشق خودش به وکیل درجه یک دادگستری، بود. گل سرخ، هرگز دست از خودستایی برنمی‌داشت! ༓˙˚ 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝑪𝒍𝒂𝒔𝒔𝒊𝒄, 𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆, 𝑨𝒏𝒈𝒔𝒕, 𝑺𝒎𝒖𝒕 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝑱𝒊𝒌𝒐𝒐𝒌/𝑲𝒐𝒐𝒌𝒎𝒊𝒏 (𝒗𝒆𝒓𝒔), 𝑻𝒂𝒆𝒉𝒚𝒖𝒏𝒈 & 𝑮𝒊𝒓𝒍 𝑾𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓: 𝑵𝒂𝒆𝒆𝒎𝒆𝒉
solar eclipse by jeon__euphoria
jeon__euphoria
  • WpView
    Reads 37,550
  • WpVote
    Votes 4,953
  • WpPart
    Parts 81
couple: Kookmin.Sope Genre: Romance.Fluff موضوع: جونگ کوک بخاطر اتفاقی که توی گذشته ش براش افتاده به بیماری روانی دچار میشه و جیمین که روانشناسه برای درمان کوک استخدام میشه... و رابطه جونگ کوک و جیمین رفته رفته باهم بهتر میشه و...
Swan lake by ArasArgin
ArasArgin
  • WpView
    Reads 5,662
  • WpVote
    Votes 1,033
  • WpPart
    Parts 27
نام:دریاچه قو ژانرها:انگست،درام،اسمات،رمنس کاپل اصلی:کوکمین کاپل فرعی:ویمین،نامجین روز های اپ:یکشنبه و پنجشنبه بعد از از دست دادن معشوقش، حالا جیمین پسر نابیناییه که تمام زندگیش توی دفترچه خاطراتش،کتابخونه و رسیتال های موسیقی خلاصه شده و بعد از یه سال افسردگی، گچی میشه اگه توی یه رسیتال پیانو خاطراتش زنده بشن؟اون قوی سفید مرواریدهای چشمش رو توی دریاچه انداخت و پسر غریبه ای به اسم جونگکوک اونا رو از آب گرفت و به معشوقش رسید...ولی اگر خاطرات به حقیقت تبدیل بشن و دوباره گذشته رو زنده کنن چه اتفاقی میفته؟جیمین می‌تونه باز هم امید و اعتمادش رو به پای جونگکوکی بریزه که حتی گذشتش هم مبهمه؟ - جیمین، پسری که زیر آسمون مه گرفته فرانسه دنبال عشق گم شدش میگرده... بعد از مدتها با پیانیستی به اسم جونگکوک آشنا میشه... شاید اون مرد بتونه زندگیش رو یکبار و برای همیشه تغییر بده...
𝑫𝒆𝒋𝒂 𝒗𝒖 by im_roro_
im_roro_
  • WpView
    Reads 41,266
  • WpVote
    Votes 7,055
  • WpPart
    Parts 39
𝐃é𝐣à𝐯𝐮 ژانر : فانتزی(خون‌آشامی) / تخیلی/عاشقانه "من...یه هیولام؟" "تو یه فرشته ای" بدون تردید جواب داد و به ارومی سرش و به سمت پسرک برگردوند. جیمین همچنان به سقف بالا سرش خیره بود. "ولی میتونم تبدیل به یه هیولا بشم" "نه تا وقتی که منو کنارت داری" بالاخره نگاهش و از سقف فرسوده که از سوراخ های کوچیکش پرتو های ضعیف نور به داخل درز کرده بود گرفت و به چشم های خسته جونگکوک خیره شد. "از دستم عصبانی؟" "انقدر زیاد که میتونم همه جا رو به آتیش بکشم..." به ارومی دستش و بلند کرد و با انگشت اشاره اش تره ای از مشکی های براق جونگکوک و به عقب فرستاد. "پس چرا انقدر ارومی؟" "چون واسه عصبانی شدن باید اول بخشیده بشم..." "بخشیدم...حالا ازم عصبانی شو!"
FLORENCE🎻 by ariiellmina2
ariiellmina2
  • WpView
    Reads 157,138
  • WpVote
    Votes 21,849
  • WpPart
    Parts 33
«فلورانس»🎻 _ازش متنفرم اما نگاهم به هیچکس جز چشم های مشکی اون خیره نمیشه... اون درست مثلِ سمفونی که فراموشش کردم... گلی که هیچوقت ندیدمش... مجسمه ای که هیچوقت نساختم... سمفونی که هیچ وقت نواخته نشده و من اون رو بین چشم های اون شنیدم. این حس ممنوعه است و من... برای اینکه ممنوعه ترین ادم زندگیمه ازش متنفرم🎻 ___________________________ FLORENCE 💜 ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: ᴋᴏᴏᴋᴠ, .... 📝ᴡʀɪᴛʜᴇʀ : @ArieElll 📌 ɢᴇɴʀᴇ: ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ, sᴍᴜᴛ, ᴀɴɢᴜsᴛ,+18
Breathless || jikook √ by saharlee
saharlee
  • WpView
    Reads 98,041
  • WpVote
    Votes 9,990
  • WpPart
    Parts 42
تو باعث نفس تنگی من میشی... مهم نیست چقدر تلاش کنم با وجود تو نمیتونم درست نفس بکشم. مطمئنا تا وقتی که هستی نمیذاری به طور عادی زندگی کنم. اما چکار کنم؟ چشمان تو جهان را برام تازه کرد. تو همه چیز در زندگی منی. هرکاری هم کنم باز هم دوستت خواهم داشت. حتی اگه نفسم رو بگیری... The best ranking #1 jimin #1 jikook #1 bangtan #1 kookmin
⚜️ᴛʜᴇ ʟᴀꜱᴛ ᴄᴀᴘᴛɪᴠᴇ⚜️| KOOKMIN by evena202
evena202
  • WpView
    Reads 39,577
  • WpVote
    Votes 4,868
  • WpPart
    Parts 30
*روياها پيغام هايي از ناخودآگاه هستند و او يك رويا بود كه در من زنده شد * _نرو ، اگه حتي به اون پيشنهاد فكر كني يه گلوله تو قلبت خالي ميكنم ! _اگه نرم چي تغيير ميكنه ؟ تو ؟! استريپ كلابِ مصادره شده اي با ورود رقصنده ي جديدش "پارك جيمين" دستخوش تغييراتي ميشود ... ↳Gener: Slice of Life ,Romance , Smut , Angst , Sexual Psychology🩸 روزهاي آپ : دوشنبه ها ١٠ شب
I'll Embrace You Again [Kookmin, Sope] (Completed) by Athena_Archer
Athena_Archer
  • WpView
    Reads 13,386
  • WpVote
    Votes 2,205
  • WpPart
    Parts 32
«همهٔ اونا خواب بود، الان تو تختت هستی، جیمین هم پیشت خوابیده. توی سیاره زمین هستی.» چشم‌هام رو آروم آروم باز کردم. نه روی سیاره زمین نبودم... خلاصه: علم چه دردسرهایی داره؟! می‌تونه باعث پیشرفت و تکامل انسان باشه، اما واقعاً چه کسانی می‌تونن جلوی این تکامل رو بگیرن؟ یه قدم فراتر از حد انسانیمون، خطرهای بی‌شماری می‌تونه داشته باشه، وقتی جیمین و جونگکوک یه قدم فراتر برمی‌دارن و رازها، یکی‌یکی آشکار می‌شن... نام فیک: I'll Embrace You Again دوباره تورو در آغوش خواهم گرفت زوج: کوکمین/جیکوک، سُپ وضعیت: کامل حدود تعداد کلمات: ۴۰،۰۰۰ نویسنده: Athena_Archer ژانر: علمی‌تخیلی، درام، عاشقانه، رازآلود، اسمات
•◍ᏰℓДℂƘ ℓøϑƎ◍• by kookmin13jkjm
kookmin13jkjm
  • WpView
    Reads 20,633
  • WpVote
    Votes 2,108
  • WpPart
    Parts 20
جیمین پسری که دنیا از دیدش تو پالت طوسی گیر کرده بود..... پسری که دنیا از دید اون تو ده رنگ پالت طوسی خلاصه شده بود..... ولی... انرژی که از عشق سیاهش دریافت کرد.... دنیا رو براش رنگی کرد 🖤 ++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++ کاپل : کوکمین کاپل های فرعی : یونته ، نامجین (روز های آپ یکشنبه و سه‌شنبه) ⁦
obsession(kookmin) by love_onice12
love_onice12
  • WpView
    Reads 14,730
  • WpVote
    Votes 2,230
  • WpPart
    Parts 32
جیمین یه بوکسور و یه دانشجوی موفق پرستاریه که چیزی نمونده به مقام قهرمانی برسه ولی درست لحظه ای که فکر میکنه چیزی به رسیدن به خواسته هاش نمونده همه چیز تغییر میکنه و بدون اینکه متوجه بشه وارد یه دنیای سیاه و متفاوت میشه ....... کاپل:کوکمین/جیکوک،نامجین ....... ژانر:مافیایی ،رمنس،درام،جنایی با اندکی چاشنی ظنز ارباب برده ای نیست و لطفا از همون پارت های اول قضاوتش نکنید 💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜 قسمتی از فیک جیمین همونطور که صدای خنده های هیستریکش کل عمارت پر کرده بود برای دومین بار تفنگ مقابل صورت جسم بی جونی که غرق در خون روی زمین افتاده بود گرفت و شروع کرد به شلیک کردن ،جونگکوک که شوکه شده بود فقط ایستاده بود و چیزی = نمیگقت جمیمین بی توجه به جسدی که حتی صورتشم دیگه قابل تشخیص نبود ،با خنده و شادی برگشت سمت کوک و با خنده گفت بالاخره کشتمش کوک برادرش کشتم،حالا نوبت خودشه میخوام به وحشتناک ترین حالت ممکن ازش انتقام بگیرم+ 💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜