Yugen :) 🚬
5 stories
|A.g.A.p.e| by Don_Mute
Don_Mute
  • WpView
    Reads 4,534
  • WpVote
    Votes 1,367
  • WpPart
    Parts 21
.Ziam.Mayne.Spiritual.Fanfiction. من یه کابوس گردم, معبودِ عالم ترس! شیطانی با چشمای آبی رنگ و تاریکی محض وجودش... قراره کاری کنم تمام رویاگردها... تقاص پس بدن! روح پاک و معصوم همشون رو میبلعم... همشون... بغیر از رویای دوست داشتنیم همشون بغیر از آرزوی شیرینم...! .ففیک دارای محتوایست که شاید برای همه مناسب نباشد!. |·|·|·|·|·|·|·|·|·|·|·|·|·|·| #1_nightmare #1_paranormal #2_dream #3_scifiction
دوپنجره by ishouka
ishouka
  • WpView
    Reads 14,547
  • WpVote
    Votes 3,286
  • WpPart
    Parts 12
[تمام شده] دستات خودت نیستن، اما جزئی از تو ان...
◾Mr.Coffee◾{Ziam} by sinincolor
sinincolor
  • WpView
    Reads 16,413
  • WpVote
    Votes 3,808
  • WpPart
    Parts 25
باید میفهمیدم شاعره! غرق شعر بود،غرق جزئیات!غرق حس عاشقانه از طرز نگاهش به قهوه ای که به سردی میرفت،از عطر تلخی که شال گردنش به شاهرگم تلقین میکرد! از نفس های آروم،قدم های مکث دار! از انتخاب یک کافه تکراری! از جمله های کوتاه ولی تا عمق وجود؛نامعلوم باید می فهمیدم؛از طرز نگاهش به نم بارون خوبی آدمای غریبه اینه که مجبور نیستن بهم دروغ بگن! کاش همیشه غریبه بمونیم؛غریبه هایی از جنس آشنا...
𝙠𝙞𝙡𝙡 𝙛𝙤𝙧 𝙮𝙤𝙪 by emily_ofnewmoon
emily_ofnewmoon
  • WpView
    Reads 2,513
  • WpVote
    Votes 712
  • WpPart
    Parts 8
𝘭𝘢𝘳𝘳𝘺 𝘴𝘵𝘺𝘭𝘪𝘯𝘴𝘰𝘯 {کامل شده} خلاصه ی کتاب: هری توی تاریکیه و درد و استرس بخش جدا ناشدنی وجودشه. به خاطر گذشته‌اش مرتب دچار حمله عصبی میشه. این باطنشه. و هری یک بازرسِ پلیس وفادار به قانونه. لویی راهش خلاف جهت هریه. و این باطن و ظاهرشه، درست مثل آرامش و نوری که به تاریکیِ هری میده. برشی از کتاب: " ... و این یه حقیقته. اون آتیش بخش بزرگیش صرفَ مصدر "شدن"ئه. تنها شدن. بیمار شدن. عاشق شدن‌. دلتنگ شدن. خسته شدن. نابود شدن. همه چیز بوی درد میده و همه ی این فعل ها توی زندگی کوتاه هری صرف شدن. زندگی کوتاهی که هیچ لحظه ی طولانی دیگه‌ای نداشت که به هری برای فکر کردن و تردید کردن قرض بده..."
Sorry It's Me (L.S) by OceanFamily
OceanFamily
  • WpView
    Reads 6,723
  • WpVote
    Votes 1,565
  • WpPart
    Parts 15
وقتی که هری یک ماه بعد از شروع سال تحصیلی جدید مجبور می‌شه شهری که ۱۶ سال زندگیش رو توش گذرونده ترک کنه. جایی که کسی با تعجب بهش نگاه نمی‌کرد و دوستاش اونو جوری که هست قبول کرده بودن. یه شروع جدید واسه هیچکس به اندازه‌ی هری نمی‌تونه سخت باشه.