txt
7 stories
A Jar Of Hearts - Taegyu by ChanBarks6104
ChanBarks6104
  • WpView
    Reads 3,467
  • WpVote
    Votes 691
  • WpPart
    Parts 8
کاپل: ته گیو، سایدِ یونبین نویسنده: pulsefire ژانر: فلاف، انگست، شرط بندی چنل/مترجم: Taegyuist این داستان ترجمه شده‌ست و با اجازه نویسنده به زبون فارسی‌ آپلود میشه💗 خلاصه: دنیایی که توش با پنج قلبِ درخشان روی مچ دستت به دنیا میای. وقتی قلبت به هر نحوی شکسته بشه، یکی از اون قلب ها رنگش رو از دست میده و بی رنگ میشه. گفته شده که وقتی تمام اون قلب ها تاریک و تیره بشن، دیگه هیچوقت نمیتونی عاشق بشی. چوی بومگیو؛ یه دانشجوی رشته موسیقی که تنها یک قلب براش باقی مونده و زندگیش به یک نخ نازک وابستس. اون با خودش عهد بسته که هیچوقت دیگه دنبال عشق و عاشقی نباشه تا خودش رو از نفرینی که در صورت شکسته شدن قلبش سراغش میاد نجات بده. اما این اوضاعش روزی که کانگ تهیون، با پنج تا قلب درخشان که برای حال بومگیو تمسخر برانگیزه پا به صحنه میذاره تغییر میکنه. از رو سر لجبازی با دوستش شرط میبنده که میتونه حداقل یکی از اون قلب هارو بشکنه. چی میشه که یک قلب کمتر داشته باشه؟ چیزی که انتظارش رو نداشت این بود که امکانش هست تا شاید توی این پروسه عاشق بشه، و به مرگش ختم بشه.
𝑀𝑦 𝑂𝑙𝑒𝑟𝑖𝑎 by lil_xiao17
lil_xiao17
  • WpView
    Reads 3,883
  • WpVote
    Votes 834
  • WpPart
    Parts 9
[Complete] ࣪˖𓏲Genre:Romance, slice of life ࣪˖𓏲Couple:Taegyu "اون مثل بال خشک شده‌ی یه پروانه‌ی مرده بود‌ من میترسیدم بهش دست بزنم و اون بشکنه."
Let Me Fill Your Heart With Myself ( Yeongyu ) by imedenwalker
imedenwalker
  • WpView
    Reads 34,336
  • WpVote
    Votes 4,394
  • WpPart
    Parts 27
[ کامل شده ] تاحالا عاشق صمیمی ترین دوست خودت شدی؟! چوی یونجون یکی از موفق ترین ایدل های کره عاشق چوی بومگیو صمیمی ترین دوست و هم گروهی خودش میشه؛ قراره پایان این عشق به کجا برسه؟ نام فیک: بزار قلبت رو از خودم پر کنم کاپل: یونگیو ژانر: رمنس، انگست، درام، زندگی روزمره نویسنده: ایدن واکر
۩ 𝐊𝐢𝐬𝐬 𝐌𝐞 𝐔𝐧𝐝𝐞𝐫 𝐓𝐡𝐞 𝐌𝐨𝐨𝐧𝐥𝐢𝐠𝐡𝐭 ۩ by eliman_rose
eliman_rose
  • WpView
    Reads 9,814
  • WpVote
    Votes 1,691
  • WpPart
    Parts 16
( تا وقتی کامل ننویسمش آپ نمیکنم پس فعلا شروعش نکنین عزیزای دلم ) از پشتِ دید تار چشم هاش به پسری چشم دوخت که بدن بی حالش رو بغل گرفته بود و هرلحظه بیشتر صورتش از درد توی هم جمع میشد! نور مهتاب که تا اون لحظه اثری ازش نبود حالا داشت گونه های خیسش رو واضح و روشن تر میکرد اون پسر... همون پسر بی احساسی بود که بومگیو میشناخت؟! ________________________________ ✙ ژانر : رمنس-انگست-اسمات-خون آشام-سوپرنچرال ✙ کاپل : یونگیو - 𝒚𝒆𝒐𝒏𝒈𝒚𝒖 ✙ نویسنده : 𝒆𝒍𝒊𝒎𝒂𝒏 𝒓𝒐𝒔𝒆 ✙ روزهای آپ : تا چند ماه آینده آپ نمیشه
My Tooth Fairy by igyubeary
igyubeary
  • WpView
    Reads 8,022
  • WpVote
    Votes 1,253
  • WpPart
    Parts 40
وقتی بچه بودیم به پری دندون باور داشتیم. اما وقتی بزرگ شدیم بهمون گفتن این پدر و مادر ها بودن که جای دندونامون رو با پول و شکلات عوض میکردن... اکثر بچه ها به این باور رسیدن ؛ اما پسرک داستان ما حتی توی بزرگسالی روی این باور پافشاری کرد چون اتفاقی در گذشته اون رو به این باور رسونده بود. سرنوشت این پسر به نظر بقیه به هیچ و پوچ خطم میشد ؛ اما پسر از پری ای که وارد زندگیش شده بود خبر نداشت... اون پری دندون زندگی پسر رو چطور متحول میکنه...؟!
I Hate My strawberry smell  by shionisher
shionisher
  • WpView
    Reads 36,886
  • WpVote
    Votes 5,045
  • WpPart
    Parts 25
همه چیز از یه پروژه ی زمین‌شناسی شروع شد و با یک افسردگی بعد از سکس (البته فقط توی تصورات خودش ) تموم شد . اما امکان نداشت حتی بعد از پنج سال بومگیو هنوز هم بوی اون فرمون سرد سونبه اش رو یادش باشه ---------- ژانر : امگاورس ، فلاف ، رومنس کاپل : یونگیو ، سوکای امیدوارم دوسش داشته باشین ฅ^•ﻌ•^ฅ
𝙊𝙪𝙧 𝙃𝙚𝙖𝙧𝙩𝙨 𝙈𝙚𝙩 𝘿𝙚𝙨𝙩𝙞𝙣𝙮 𝙄𝙣 𝘼𝙪𝙩𝙪𝙢𝙣 🍁 by Polaris_18
Polaris_18
  • WpView
    Reads 5,745
  • WpVote
    Votes 1,449
  • WpPart
    Parts 32
Couple : Taegyu𖤐˚. Genre : romance , angst , slice of life Writer : Polaris ⸙ ″زندگی کتابی کهنه با ورق‌هایی کاهی بیش نیست، داستانی مشخص که ما هیچ اختیاری برای انتخاب کردن نقشمون، زندگیمون و یا حتی پایانش نداریم... به این طرح از پیش تعیین شده میگیم سرنوشت! چی میشه اگه دربرابر سرنوشت زانو نزنی و بجنگی؟ بومگیو تمام زندگیش رو صرف جنگیدن با سرنوشت کرده بود، با سرنوشتی که بی‌رحمانه براش نوشته شده بود اما اینبار دیگه قرار نبود بجنگه...! نه از روی اجبار و نه چیز دیگری، با خواست خودش!... و تهیون، پسری که رازی بزرگ در بین خاطرات کم رنگ بچگیش دفن شده فکرش رو هم نمی‌کرد که با راه دادن بومگیو به داخل دایره زندگیش باعث به وجود اومدن مشکلاتی بشه که جون عزیز ترین فرد زندگیش رو بگیره، فقط برای اینکه خودش بتونه زنده بمونه!...″