Other couples
15 stories
Fiction Dictionary! 📑 by YetiStone
YetiStone
  • WpView
    Reads 25,867
  • WpVote
    Votes 3,268
  • WpPart
    Parts 7
همه چیز در مورد فن فیکشن ها!! شامل: ۱. همه ی ژانر های موجود درجهان! ۲. رده بندی های سنی ۳. ژانر های مچ باهم ۴. اصطلاحات فیکشن شناسی (انواع گرایش های جنسی + لغت های سکشوآل)
History3: Trapped by HappyCouchpotato
HappyCouchpotato
  • WpView
    Reads 1,681
  • WpVote
    Votes 292
  • WpPart
    Parts 5
ساید استوری های رمان History3: Trapped من نویسنده این رمان نیستم و فقط از روی ورژن غیر رسمی ترجمه رو انجام دادم. Tel Channel: @GayTweet Translator: Couchpotato
My Broken Angle by aphroditeff
aphroditeff
  • WpView
    Reads 22,565
  • WpVote
    Votes 2,024
  • WpPart
    Parts 56
My broken angle by aphrodite 💚💙 ×اون تورو فراموش کرده ... اون همه خاطرات تلخشو فراموش کرده... +برام مهم نیست .... من که فراموشش نکردم ... من هیچوقت خاطرات شیرینم و فراموش نمیکنم ... 💚 💙 ❤ Compeleted
The good liar by fable_army
fable_army
  • WpView
    Reads 7,730
  • WpVote
    Votes 1,545
  • WpPart
    Parts 28
[COMPLETED] با عشق، تقدیم به کسانی که علی رغم آسیبی که به قلبشون رسیده، هنوز قوی هستند❤ 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 ≈دروغگوی خوب≈ 〽شیپ: هیدلسورث (تام هیدلستون،کریس همسورث) 〽 وضعیت آپ: تکمیل شده 〽ژانر: رمانتیک،کمدی، درام 〽نویسنده:melorin stylinson 🆔Instagram: jentle_.girl دیگر آثار: فن‌فیکشن‌های بادیگارد (مولتی فندوم) امشب اشکی می‌ریزد (لری) ارباب جوان (لری) دشمن ملت(لری) چشم‌هایش (لری)
A Turn Of The Earth  by IntoTheDrowningDeep
IntoTheDrowningDeep
  • WpView
    Reads 17,445
  • WpVote
    Votes 2,223
  • WpPart
    Parts 18
Story by mishcollin available on ao3 Art by jackiedeeart on Instagram دین همون هیولاکُش 22 ساله ی همیشگی ایه که مادرشو از دست داده تا زمانی که توی یکی از شب های سپتامبر یه بارونی پوش غریبه به شیشه ی ماشینش می خوره و ادعا میکنه که یه فرشته است که اونو از آینده می شناسه و الان در حال فراره. یا... این داستان درباره ی کستیله که توی تایم لاین دین گیر کرده و دین از این موضوع متنفره تا زمانیکه به خودش میاد و میبینه دیگه متنفر نیست :))))
I Wanna Be Yours[Wincest] by theregalo
theregalo
  • WpView
    Reads 3,066
  • WpVote
    Votes 371
  • WpPart
    Parts 4
"میخوام مال تو باشم" سم همیشه عادت داشت که توی دفتر خاطراتش راجب احساساتش به دین بنویسه. یه روز رفت خونه و چیزی رو دید که هیچوقت نمیخاست. #Wincest #sam/dean پ.ن:این یه بوک کوتاه ترجمه شدس. نویسنده اصلی: @DarkAngelHeart556
regret by destielff
destielff
  • WpView
    Reads 66,744
  • WpVote
    Votes 9,465
  • WpPart
    Parts 139
کستیل پسر کشیش متعصب شهر عاشق دین وینچستر پر دردسر میشه... و این برای پدر چاک یه فاجعست...
vampirestory by destielff
destielff
  • WpView
    Reads 55,916
  • WpVote
    Votes 6,458
  • WpPart
    Parts 36
دین یه خون آشام قدرمنده که مدت زیادیه تبدیل شده و از همه فاصله گرفته, تا اینکه یه پسر تنها رو پیدا میکنه تا ازش تغذیه کنه... (براساس خاطرات خون آشام) ✅کامل شده
The wrong life  by A115imaginations
A115imaginations
  • WpView
    Reads 3,312
  • WpVote
    Votes 326
  • WpPart
    Parts 13
خب =) این داستان شیپش کاکلزه ( جنسن و میشا ) داستان از اونجایی شروع میشه که میشا تو یه شرکت درخواست شغل میده ، طولی نمیکشه که میفهمه درواقع رییس اون شرکت ، جنسن ، اونو میشناسه ولی بهش چیزی نمیگه .... -چرا و چگونش توی داستان مشخص میشه 🤪 * نخواستم زیاد داستان لو بره برای همین پارت اولو بخونین تا اگه خوشتون اومد ادامش بدین * jensen : top misha : bott امیدوارم دوستش داشته باشین ♡_♡
+11 more
مگه معتادی؟ ?Are You Addicted by TheDearTiger
TheDearTiger
  • WpView
    Reads 8,328
  • WpVote
    Votes 720
  • WpPart
    Parts 18
خلاصه:بعضی از ادم ها مثل مواد مخدر میمونند، مثل هروئین، کافیه یک بار طعمشون رو زیر دندونت بچشی، تا ابد معتادشون میشی. بای لوئین شونزده سالشه و پسریه که توی فقر بزرگ شده حسابی سرسخت و واقعا لجبازه و توی این دنیا بیشتر از هر چیزی به پدرش اهمیت میده و از مادرش متنفره چون اون زن دقیقا توی سخت ترین اوضاع مالی پدرش رو ترک کرده بود و بدنبال معشوقه های پولدارش رفته بود و حالا بعد از ازدواج ناگهانیه مادرش با یه ژنرالِ ثروتنمد ارتش، بای لوئین قسم میخوره دیگه هیچ جور ارتباطی با مادرش نداشته باشه. گوهای همسن بای لویین هست و از اول عمرش بین سرباز های بزرگ و مرد های کله گنده تمرین های ارتش رو بعنوان بازی انجام میداده پدرش یه ژنرال با نفوذ و کله گنده ارتشه، ارتش برای خیلی ها یه محله که دوره سربازیه اجباری رو توش میگذرونند اما برای گوهای ارتش خونه دومش و زمین بازی زمان کودکیشه، هر چند بر خلاف اصرار پدرش علاقه نداره به صورت رسمی توی ارتش کار کنه. مادرش چندین سال پیش کشته شده و گوهای پدرش رو مقصر میدونه هم اینکه کلی خشم و نفرت توی دلش جمع شده. برای هر دوی این پسر ها که تاحالا محبت واقعی زنی رو حس نکردند عشق جایی منتظره که هیچکدوم انتظارشو ندارند.