معرفی:|🌿
16 stories
UCSBS 2: Warning Angel by Minimineum
Minimineum
  • WpView
    Reads 3,505
  • WpVote
    Votes 736
  • WpPart
    Parts 29
The Unsolved Case of Saewol Boarding School 2: Warning Angel پرونده‌ی غیرمختومه‌ی مدرسه‌ی شبانه روزی سه‌وول ۲: فرشته‌ی هشدارگر 🖋کتاب دوم از چهارگانه‌ی سه‌وول، گروه دوستی شش نفره‌ای که دور هم جمع شده بودن بعد از فارغ‌التحصیلی فکر می‌کردن پرونده واقعا مختومه‌اس... زهی خیال باطل! ❌⚠️دانش آموزها تمام مدت تحصیلشون آموزش میبینن که چطور از پس یه امتحان بربیان اما هیچ وقت بهشون نگفتن اگه جونشون بهش بسته بود چطور قبول بشن. هیچ کس نگفته بود که سوز سرما و داغی خون تا اعماق روحت نفوذ میکنه تا سخت ترین معلم روزگار باشه و تو رو به کسی تبدیل کنه که نمی‌شناسی...⚠️❌ ❗ناتمام و آپ نامشخص 🏆افتخارات: 🏅#1-creepy
UCSBS 1: Praying Angel by Minimineum
Minimineum
  • WpView
    Reads 21,122
  • WpVote
    Votes 4,122
  • WpPart
    Parts 52
The Unsolved Case of Saewol Boarding School 1: Praying Angel پرونده ی غیر مختومه ی مدرسه ی شبانه روزی سه‌وول ۱: فرشته ی دعاگو 🖋کتاب اول از چهارگانه‌ی سه‌وول، اگه میخواین این ماجرا رو شروع کنین از اینجا آغاز میشه ⚠️اگه توی مدرسه یه قتل اتفاق بیوفته و معاون بگه که خودکشیه دانش آموزا میتونن جونشونو نجات بدن؟⚠️ ❌اینجا هر حرکتی میکنی تحت نظره...❌ ❗به اتمام رسیده ❗تالار افتخارات: 🎖#1-thriller 🎖#1-jimin 🎖#1-creepy 🎖#1-novel 🎖#1-daily 🎖#1-poem
+21 more
ɢᴜᴇꜱꜱ ᴡʜᴏ ɪ ᴀᴍ by FK_Spoiler
FK_Spoiler
  • WpView
    Reads 93,211
  • WpVote
    Votes 9,581
  • WpPart
    Parts 50
به آرومی پلک هاش رو از هم فاصله داد. با باز شدن چشم هاش سردرد بدی به سراغش اومد جوری که حس می‌کرد شخصی درحال تیر زدن به سرشه! احتمال می‌داد این سر درد بخاطر اثرات بیهوشی بوده باشه. چند بار پلک زد و سعی کرد اطراف رو ببینه اما به جز تاریکی مطلق چیز دیگه‌ای نبود. با باز شدن در روشنایی کمی به چشم های غرق تاریکی‌اش برخورد کرد و بالاخره موفق شد چیزی به جز تاریکی ببینه. مردی خودش رو وارد تاریکی که اطرافش بود کرد اما همچنان چهره‌اش واضح نبود. ناگهان چراغ های تو اتاق روشن شدن و بخاطر یهویی بودنش، پلک هاش رو روی هم فشرد. کمی بعد دوباره پلک هاش رو از هم باز کرد و بعد از چند بار پلک زدن موفق به دیدن چهره‌ی مرد شد. مردمک های لرزونش روی چهره‌اش ثابت موندن. نمی‌تونست چهره‌ای که مقابلش قراره داره رو درک کنه. احتمال هر چیزی رو می‌داد به جز اینکه اون، شخصی باشه که گیرش انداخته! زیر لب زمزمه‌وار گفت: -تو!؟ همه‌ی این ها زیر سر تو بود؟ من تمام این مدت دنبال تو بودم؟ 𝒃𝒐𝒚×𝒈𝒊𝒓𝒍 ↜ 𝒎𝒂𝒇𝒊𝒂 ⊹ 𝑺𝒎𝒖𝒕 ⋆ 𝑴𝒚𝒔𝒕𝒆𝒓𝒚⭒ #𝒄𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅 / #𝑭𝒖𝒍𝒍 #🄺 𝟏𝟓/𝟏𝟐/𝟐𝟎𝟐𝟎
Play With Me by nanaly80
nanaly80
  • WpView
    Reads 70,993
  • WpVote
    Votes 7,871
  • WpPart
    Parts 37
ژانر : عاشقانه ، طنز ، هیجانی ، معمایی "تموم این مدت فکر میکردم این منم که دارم بقیه رو بازی میدم، غافل از اینکه خودم داشتم این وسط بازی داده می شدم!" " این بازی رو من به خواست خودم شروع نکردم ! ولی مطمئنا به خواست خودم تمومش می کنم ! " به دنیای اتفاقات غیر قابل پیش بینی خوش اومدید ☘︎ "وضعیت : پایان یافته" چنل تلگرام: @fiction_Legend
Destiny (Completed) by btslove_sk
btslove_sk
  • WpView
    Reads 17,204
  • WpVote
    Votes 2,132
  • WpPart
    Parts 13
دستم رو به نشونه تهدید جلوش گرفتم : کوکی چیزی نمیگه ولی من میرم به بابام میگم اونوقت میفهمین . جیمین زد زیر خنده و تهیونگ دوباره از پشت بغلم کرد و خودش رو بهم چسبوند دستشو رو پام کشید: خوش به حال بابات که تو پرنسسشی کاش من دَدیت بودم خواستم ازش جدا شم ولی فایده نداشت محکم تر به خودش فشارم داد و بلند داد زد : میگم راسته که بابات فقط سی و پنج سالشه یعنی هیجده اینا بوده که تو به دنیا اومدی نه؟ سرش رو به گوشم نزدیک کرد اگه مامانتم مثل ما شونزده سالش بوده پس نظرت چیه مامان بابات رو الگو کنیم واسه خودمون؟ کاپلی و دختر پسری
My mad man  by minyoongii1993
minyoongii1993
  • WpView
    Reads 3,451
  • WpVote
    Votes 178
  • WpPart
    Parts 3
Мч маd маи 🤬 <مرد عصباني من > ▪ Romance , Comedy , Happy end 🛡 #Boy_Girl 🔻 يونگي پسري بيست و هشت سالس كه بعد از مرگ مادرش و شكست هاي متعددش از زندگي نااميد شده و به فكر خودكشيه. يك روز دختري به نام ميا وارد زندگيش ميشه كه نه تنها راه زندگيشو عوض ميكنه بلكه....
My Life FF by Sarinaf9
Sarinaf9
  • WpView
    Reads 172,109
  • WpVote
    Votes 10,274
  • WpPart
    Parts 38
My Life : زندگی من ژانر : عاشقانه - درام - انگست - اسمات با تمام زوری که داشتم کنارش زدم +تمومش کن... تمووومش کن... بدنم میلرزید و صدام هم به لرزه افتاده بود ‌+معشوقه،واقعا من معشوقه‌ی توام؟؟ خودت هم میتونی همچین چیزایی رو باور کنی!!... واقعا داری از روی احساساتت حرف میزنی؟!.... ازم انتظار داری اینارو باور کنم؟.. همینو میخوااااای؟؟ میخوای که منو عذاب بدی؟ آررره؟؟ بیشتر عصبی شد. -همین الان از اینجا برو بیرون ✔#1 jungkook