"Wangxian"
8 stories
☁️The untamed☁️ by Suibian_Myeoni
Suibian_Myeoni
  • WpView
    Reads 25,428
  • WpVote
    Votes 3,293
  • WpPart
    Parts 28
دستم رو ول کردی اما من تو رو از قلبم جدا نمیکنم وی یینگ اشک ها کلماتی هستن که قلب نمیتونه بگه ☁️انتیمد☁️ نیمه دوم رمان استاد تعالیم شیطانی روایت برادری ها و نابرادری ها قصه اعتماد و بی اعتمادی بعد از رفتن وی ووشیان تو این 13 سال چی به سر لان وانگجی و دنیای تعلیمات میاد؟ _لان ژان لقب ارباب نور و روشنایی واقعا برازندته حقیقتی زیبا 💫وی ووشیان زندگی لان وانگجیه 💫 در گذر زمان به یکدیگر می رسیم آن روز من اشتباه گذشته را تکرار نخواهم کرد غرور و همه چیز را از دست میدهم اما یکبار دیگر تو را نه🐇
New World by Silver4064
Silver4064
  • WpView
    Reads 1,212
  • WpVote
    Votes 320
  • WpPart
    Parts 7
وی ووشیان از همه چی بریده و خودش از دره شهر بی شب به پایین پرت می‌کنه. در آخرین لحظات زندگیش لان وانگجی دست اون می‌گیره ولی وی یینگ خودش آزاد می‌کنه و از آخرین تصویر زندگیش، که آسمان آبی و ابر های روان هستند لذت می‌بره... ناگهان صدای وسیله‌ای پر سر و صدا اون از جا می‌پرونه و اون خودش توی یه اتاق با وسایل عجیب و غریب، به همراه ظاهری متفاوت پیدا می‌کنه. وی ووشیان در کنار چیزای عجیب، تازه ای که باهاشون رو به رو میشه و یاد می‌گیره با چالش های زیادی رو به رو میشه که بزرگترینش زمان ملاقاتش با لان وانگجی و فرار اون ازش رخ میده و باعث میشه وی یینگ یه خاطره به یاد بیاره...! صاحب قبلی بدن موقع دورهمی آخر سال، سال قبل لان وانگجی تنها گیر آورده و به زور بوسیده بود! یعنی اون...اون با لان ژان سر و سری داره؟! 𓏲࣪𔘓Wʀ: Silver4064 𓏲࣪𔘓Gᴇɴᴇʀ: Romance, Iskia, Fluff, Comedy, Mystery, BL
'[𝘽𝙚𝙩𝙬𝙚𝙚𝙣 𝙮𝙤𝙪𝙧 𝙛𝙞𝙣𝙜𝙚𝙧𝙨]' by bruisescrimes
bruisescrimes
  • WpView
    Reads 13,243
  • WpVote
    Votes 1,636
  • WpPart
    Parts 15
••°میان انگشتهایت°•• اگر وانگجی،با دادن ساز قتل بتونه به گذشته ای که به نابودی رسیده بود برگرده،چه تغییر هایی ایجاد میشه؟ ایا لان ژان دوباره خودش رو تسلیم وقایع میکنه،یا باهاشون میجنگه؟ [بکشید،اون خیانت کار‌ رو بکشید!] [اون خانواده خودش رو کشته،باید سرش رو بزنید!] [تو...چرا تو انقدر عوض شدی لان ژان؟] [برام مهم نیست اگر بمیرم،اطمینان این که تو در امانی،روحم رو زنده نگه میداره] °"وانگجی،تو خیلی خوبی،من خیلی دوستت دارم"° °"وی یینگ،هیچ وقت از دستت نمیدم،دیگه تکرارش نمیکنم"° °"چه اهمیتی داره زنده بمونم؟اینکه هر روز باید ندیدنت رو ببینم،از مرگ بدتره"° آپلود فعلا متوقف شده، رایتر بلاکم:) اگر هنوز نخوندیدش، نخونید.
Tears Of An Angel ♡. by _parisa86_
_parisa86_
  • WpView
    Reads 83,321
  • WpVote
    Votes 15,883
  • WpPart
    Parts 84
میتونی صدای گریه بهشت رو بشنوی؟ این اشک های یک فرشته است... . من سالهاست که با عشق پنهان تو در بهشت خداوند فرمان برده ام... ~ WangXian FanFic🐇 ~ MoDaoZushi🍂
Little Miracle🍼🐇 by Suibian_Myeoni
Suibian_Myeoni
  • WpView
    Reads 11,503
  • WpVote
    Votes 2,059
  • WpPart
    Parts 12
از بهشت برای عشق ورزیدن فرستاده شد تا شب ها تکونش بدیم و ببوسیمش معجزه کوچولویی که هدیه خدایان آسمانی به وانگشیانه، لبخند کودکانه تو دنیای ما رو درخشان تر میکنه حالا ما یه ارباب کوچولوی لان داریم به مقر ابر خوش اومدی کوچولوی نورانی🍼🐇⛅ _وقتی شی یینگ خوابه جهان در آرامشه 🌸توجه داشته باشید ژانرش امپرگ نیست🌸 #Suibian_Myeoni
Never Forget by Silver4064
Silver4064
  • WpView
    Reads 12,346
  • WpVote
    Votes 2,569
  • WpPart
    Parts 33
پسری منزوی و ساکت در تمام مدت زندگیش خواب هایی عجیب از زندگیی می‌بینه که مال خودش نیست. خیلی وقت ها از خواب بیدار میشه و فقط یک اسم رو فریاد می‌زنه. ″وی ینگ!″ لان ژان هیچوقت آشفتگی و درد درون سینه اش رو درک نکرد. تا اینکه یک روز با کتاب ′استاد تعالیم شیطانی′ آشنا شد. اوایل اون فقط یه کتاب بود ولی با گذر زمان دید که خیلی از نوشته ها شبیه خواب های اون هستن! در عرض یک روز کتاب تمام کرد و تمام شب رو به این فکر کرد که چه چیزی درسته و چه چیزی غلط؟ چی واقعیت و چی خیال؟ تا اینکه چشماش و باز کرد.. لان هوآن، برادرش بالای سرش بود؛ اما او لباس هایی به تن داشت که برای عصر امروزه عجیب بودن. همچنین اون سر بند عجیب که روش نماد یه ابر روان داشت. صبر کن...! اون توی یه دنیای دیگه بود، اون توی دنیای کتابی که دیشب خونده، تناسخ پیدا کرده بود..! 𓏲࣪𔘓Wʀ: Silver4064 𓏲࣪𔘓Gᴇɴᴇʀ: Romance, Iskia, Angest, Adventure, Mystery, BL
lovely life  by Mhd_wangxin
Mhd_wangxin
  • WpView
    Reads 12,953
  • WpVote
    Votes 1,993
  • WpPart
    Parts 14
وقتی که رهبر قبیله یونمنگ جیانگ از استاد بزرگ قوم گوسو لان ، لان چیرن ، میخواد که دوباره به پسراش آموزش بده ، وی ووشیان چجوری میتونه امگا بودنش رو پنهان کنه ؟ موفق میشه که بتونه امگا بودنش رو در قبیله ی گوسولان ، قبیله ای که معتقد به آزاد گذاشتن فورمون های طبیعی هر دسته هستن ، مخفی نگه داره؟ برشی از داستان : _ فردا بعده اموزشون آماده باشید که تنبیه تون رو انجام بدین _ رابطه داشتن دو تا الفا توی مقر ابر ممنوعه مهم ترین قانون در گوسولان + دقیقا به چه دلیل مزخرفی فکر کردی من و برادرم با هم تو رابطه ایم؟ _ از اونجایی که دوتا برادررر هم رو نمیبوسن Wangxian Xicheng omegavers
mo dao zu shi: (بی همتا)جذابیتی بی بدیل by exokai78
exokai78
  • WpView
    Reads 19,565
  • WpVote
    Votes 3,568
  • WpPart
    Parts 42
وی‌یینگ تازه متوجه چهره ی بیمار لان ژان شد. رنگش پریده بود و خسته به نظر می‌آمد. «با خودت چیکار کردی؟ من چند روز مرده بودم تو چرا به این روز افتادی؟» لان ژان بالاخره به حرف آمد و گفت:چرا انقدر دیر؟ چهره ی وی‌یینگ سردتر از قبل شد. «من دیگه نمی خواستم این زندگی و ادامه بدم. تو مجبورم کردی برگردم.» قسمتی از پارت ۳۱ اول از همه این بگم رمان استاد تعالیم شیطانیه با کمی تفاوت در شخصیت ها و روند داستان اصلی👌 علامت 🔞 نمیزارم که الکی خواننده جذب کنم😂😂اشتباه نکنین این داستان اسمات نیست. از این رمان توقع نداشته باشید که هر پارتش یه صحنه پورن داشته باشه. چون نداره❌ هدف من نوشتن یه رمان مثل نسخه ی اصلی بود هرچند می دونم زیاد موفق نبودم. این اولین رمان من تو واتپده امیدوارم بقیه خوششون بیاد.