childoceana's Reading List
10 stories
𝐌𝐘 𝐏𝐎𝐋𝐈𝐂𝐄𝐌𝐀𝐍 by zizx_gmb
zizx_gmb
  • WpView
    Reads 217
  • WpVote
    Votes 54
  • WpPart
    Parts 2
نفسی عمیق رو به سینه کشید و نجوا کرد: "چه خوب میشد اگر که شنا میکردیم." جوابش دادم: " به وقت بهار میتونیم اینجا برگردیم." وقتی رو به من کرد، لبخندی صورتش رو مزین کرده بود: "یا شاید زودتر. میتونیم شبی رو به خلوت بگذرونیم." خُلق تنگ کردم: "الان هوا سرده!" به سادگی زمزمه کرد: "در عوض مخفیانه و اَمنه. " دستی روی شونه‌اش نهادم. مثل والدی که بخواهد کودکش را گول بزند گفتم: "بیا وقتی آفتاب سر زد به اینجا برگردیم؛ وقتی هوا گرم بود! و بعد شنا خواهیم کرد." خیال انگیز نطق کرد: "اما من این رو دوست دارم. من و تو در میان مِه." خنده ای کوتاه از دهانم جَست: "بعنوان یک پلیس، بیش از حد رمانتیکی." بدون درنگ گفت: "تو هم بعنوان یک هنرمند، خیلی ترسویی." جواب دیگری نداشتم. چه میگفتم؟ به جای هر حرف دیگری، بوسه‌ای محکم روی لَعل‌های سرخش نشاندم.
𝙒𝙍𝙀𝘾𝙆𝙀𝘿 | 𝙇.𝙎 by thesamina28
thesamina28
  • WpView
    Reads 157,219
  • WpVote
    Votes 20,052
  • WpPart
    Parts 82
_ولی من لایق خداحافظی بهتری بودم. +هیچکس خداحافظی نمیکنه مگر اینکه دوباره بخواد ببینتت ، بدون خداحافظی رفتم چون دیگه هیچوقت نمیخواستم تا آخر عمرم ببینمت. 🎀[درحال ادیت]🎀 زمان اپ : هروقت به شرط برسه. حاوی اسمات🔞 هپی اند🔥 نویسنده:سامینا🫀
End Game (L.S) by harold_iran
harold_iran
  • WpView
    Reads 631,645
  • WpVote
    Votes 88,758
  • WpPart
    Parts 77
[ Completed ] من مرده بودم..... اما تو منو زنده کردی که خودت بکشیم.....
12 (l.s)(z.m) -Complete- by toovic
toovic
  • WpView
    Reads 249,261
  • WpVote
    Votes 44,177
  • WpPart
    Parts 58
۴ تا جوجه دانشجو که تنها دغدغه ی زندگیشون نمره ی دانشگاس و فکر میکنن تمام دنیا دور خودشون میچرخه و تنها چیزی که بهش فک می کنن اینه که کرم بعدیشونو کجا بریزن. غافل از اینکه یه اتفاق عجیب انتظارشونو میکشه ! یه اتفاق عجیب؟ شایدم یه موجود عجیب! موجودی که اجازه ورود به این دنیا رو نداره.... کاری که انجام دادن واقعا ارزششو داشت ؟؟ ........ نگاهمو به چشمای یخیش دوختم. تیله های بی روح آبیش نه تنها کمکی به کمتر شدن لرز بدنم نمیکرد بلکه حس میکردم مثل سیاه چاله روحمو سمت خودش میکشید. دستشو اروم بالا اورد و روی فکم گذاشت و از سرمای غیر عادی دستش صورتم مور مور شد. آروم سرمو سمت راست برگردوند. با دیدن بازتاب خودم توی آینه نفسم برید آخه...‌ فقط.... من..... توی آینه معلوم بودم. ⚠️هنگام خوندن فف نخ و سوزن همرایتان باشد.....خطر پاره شدن(از خنده) پارت های اولیه در دست تعمیر میباشد🛂
···I'm HeRoiNe··· by Don_Mute
Don_Mute
  • WpView
    Reads 35,620
  • WpVote
    Votes 8,376
  • WpPart
    Parts 28
···Larry Stylinson Action Fanfiction··· من هروئینم, همسر هری ادوارد استایلز اون یه کارآگاهه, ولی, اون کشته شد... به دست تو, تاملینسون! |این ففیک دارای صحنه های خشن,قتل و مرگ,مصرف مواد,اسمات,فحاشی می باشد! استریت نیست!| ,',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',' #1_gun #1_shortstory #2_harryandlouis
Always You [L.S] ~ By Miss X by larry_diary
larry_diary
  • WpView
    Reads 3,305,841
  • WpVote
    Votes 303,284
  • WpPart
    Parts 140
هری...هرررری...خواهش میکنم نجاتم بده...نذار من رو ببرن...هرررری... قطرات اشک گونه های پسر چشم سبز رو تر میکنن...صدا توی ذهنش تکرار میشه....حتی جرات نکن به التماس هاش گوش بدی استایلز...حتی جرات نکن برگردی سمتش... صدای فریادهای وحشت زده ی لویی تنش رو میلرزونن...روحش رو از هم میدرن...قلبش رو از کار میندازن اما این اجبار بود.هری این قسم نانوشته رو امضا کرده بود. صدای لویی پشت سرش خاموش میشه.زمزمه ی خفه ی هری توی باد گم میشه. هری:متاسفم لویی.متاسفم...
Royal Blue [L.S|Mpreg] by siler_xr
siler_xr
  • WpView
    Reads 57,695
  • WpVote
    Votes 12,840
  • WpPart
    Parts 30
×on going× زندگی ای که بعد از ملاقات با چشم هاش به رنگ آبی سلطنتی در میاد.
Dracy's Diary by raanabrm
raanabrm
  • WpView
    Reads 10,177
  • WpVote
    Votes 2,129
  • WpPart
    Parts 55
دارسی دختر هری و لوییِ و تمام تصمیمات هری و لویی با توجه به احساسات و مراقبت از اون گرفته میشه اما با دخالت های مودست داستان از اونجایی شروع شده که هری و لویی مجبور شدن برای یه مدتی رابطشونو تموم کنن و دارسی پیش هری میمونه چون وابستگی بیشتری به هری داره اما هری و لویی مجبورن بخاطر دخترشون همچنان همدیگه رو ببینن اگه دوست دارین چیز تخیلی بخونین مثلِ خون آشام باشن یا گرگینه دم یا بال داشته باشن خب از این نوع ژانر خبری نیست قرار خودشون باشن با تک تک مشکلاتشون ،غم هاشون شادی هاشون... اگه دنبال چیزای تخیلی هستین یا انتطار دارین برای بعضی صحنه ها وارد جزئیات بشم😅 خب اگه دنبالِ این مدل چیزایی هستین، اشتباه اومدین این چیزا بهم حس امنیت نمیدن و از نظرم بی احترامی به حریمِ خصوصیِ آیدلمه اما قرار مرور خاطرات این چند سال باشه اما با پایانی خوش این اولین بارِ که دست به قلم میشم امیدوارم ازش خوششتون بیاد 💋 Follow for more video Instagram: @dracydiary
Ball of Fur  by SepandX
SepandX
  • WpView
    Reads 104,361
  • WpVote
    Votes 17,802
  • WpPart
    Parts 38
لویی یه ترو آلفاست که بخاطر اشتباهاتش از خانوادش طرد شده و هری گربینه ایه که سر از جنگل گرگینه ها درمیاره. چی میشه اگه هری، سولمیت و لونای لویی باشه؟ • a Larry Stylinson Fanfiction. [Mperg.] • -سِپَند تلگرام : FanfictionsOnly
Dream [L.S] by itsidda
itsidda
  • WpView
    Reads 7,962
  • WpVote
    Votes 2,236
  • WpPart
    Parts 8
•completed•شاید یکی از بزرگترین تراژدی زندگی این باشد که معمولا کسانی که می توانند عشق را به بهترین شکل ممکن در کنار هم تجربه کنند سر راه هم قرار نمی گیرند. Larry stylinson