ژانر : عاشقانه ، کمدی ، هیجان‌انگیز ، کمی جنایی پسر کت و شلوار به تن قدمی به جلو برداشت و تعظیم طولانی کرد . با جدیت تمام خودش رو معرفی کرد "جئون جانگکوک" جیمین چشم هاشو باریک کرد و از جاش بلند شد . تمام قد رو به روی پسر بلند قد ایستاد "جئون جانگکوک؟" "بله قربان" جیمین زمزمه کرد"قربان؟" برای اینکه مجبور نشه دوباره ا...
"مهم نیست کجا زندگی میکنم و چه جایگاهی دارم،فکر کنم حتی اگه توی بهترین جایگاهم بودم و با آدمای خوبی سرو کله میزدم همینطوری زندگی میکردم، بدون اینکه بدونم به کجا دارم میرم یا به اینکه کجا قراره زندگی کنم، زندگی من همینطوری سخت و سرد میشد.." .... "لویس بورخس میگه برای عاشق شدن دنبال بارون و بابونه نباش..بعضی وقتا انته...
Jeon jungguk. A very powerful name. people fear to cross his path or even mention his name. people know clearly about his dangerous personality and how possessive he is . what's his stays his and no one can even think about taking it away from him. just like jimin. He's the Mafia's baby. Park Jimin. innocent , adora...
~• Sequel to Friendly Desire | Jikook | •~ "I can't be with you... because it took me a long time to just get over you." "You have it all wrong, you never got over me in the first place. You still love me." He said. 🚫 WARNING THIS STORY CONTAINS ❌ • Strong Language • Fluff • Explicit scenes...
Getting saved by a vampire is something Jimin never imagined happening to him. He never even thought about the fact they may be real, yet he has spent the last few years surrounded by them without even realising. Mature content Smut- chapters will have a ~ next to them Strong language Kinks- bondage, slight cross dre...
"Ggukie?" "yes muffin?" "why do I have a bunny on my collar bone?" "because you're mine and you belonged to me the moment I saw you 13 years ago" "To you!" "yes muffin, who else" A/n Chapters having mature content will be marked by (M) #jikook 15! 22/05/20
حالا دیگه دنبال تو نمی‌گردم. شاید اگر دستم رو دراز کنم بتونم خیالِ بودن با تو تا ابد رو بردارم و بذارمش همون جایی که می‌خوام، زیر اون تک درخت. ولی الان تقریبا دو سال میگذره...تو رفتی و رقصیدن با تو، توی اون دشت پر از گل های زرد، خام ترین خیال من باقی میمونه. واسه همیشه.✨ . . . . . Couples : vkook , jikook , yoonmin
Can a celebrity with his own demons fall in love with an ordinary fan? Short book
❝ i'm sorry. ❞ ❝ don't be. ❞ ©aestheticallyjikook 2016-2017ㅣcompleted #1 angstwithhappyending #5 angstwithhappyending
"awe is jeongguk blushing because hyung kissed him?" "shut up hyung." [ completed | 2017 ] ©-holyjikook
Jimin was in love with the maknae since for ever....so he put up with everything Jungkook throw his way..Jungkook never really hated jimin but he was too clingy and always making him embarrassed . so he does what he can to keep him away...ignore and make fun of him.Finally jimin gives up on jungkook.will jungkook figh...
Jungkook is straight and dating one of the prettiest girls in the kpop industry but what happens when he ends up sleeping with someone else. A boy perhaps? #2 in fanfiction
❝ just smile for me baby. ❞ ❝ but, hey, isn't it sad that you were the one who wiped it off my face? ❞ ©aestheticallyjikook 2016ㅣcompleted
Jungkook was scrolling down some comments in his last video, none seemed to call much of his attention... Until he read one like this; - " OmG!!! Wtf is Jungkook's problem!! He didn't even notice Jimin glancing at him!!" - Jungkook was confused and curious about what the fan just wrote. Why would be Jimin "glancing" a...
Jeon Jungkook has always been against the thought of marriage, of relationships, of kids. He's never wanted to settle down or commit. As he always said, "People are stupid, and I hate most of them." Kim Seokjin took this to heart, and he formed something with his trembling, bruised fingers that he hoped Jungkook would...
"Is it worth fighting for?" [COMPLETED] Started: 08-17-17 Ended: 11-14-17 copyright 2017 © iheartkookmin *not accepting translation requests* {BOOK ACHIEVEMENTS} Mic Drop Awards 2017 by AkiYuuki12/adorehosh •1st Place in Jikook Category• Date announced: Dec. 18, 2017 ✨ Highest Ranking: 10/20/17 - #4 in FANFICTION 07...
[Completed] حراج سکس.. این چیزیه که وقتی راجبش میشنوید یاد دخترای جوون میوفتید که به پیرمردای پولدار فروخته میشه. و حالا نوبت به اسکایلر ، کسی که متوجه شد صاحبش یه پیرمرد نیست رسید...
"یکم صبر داشته باش، همه‌چیز تغییر میکنه..." "همه‌چیز؟! نه...هیچ چیزی عوض نمیشه، مگه اینکه اون لعنتی تغییر کنه..." "پس انجامش بده...نظرش رو تغییر بده..." پابلیش مجدد کتاب کامل شده‌ی change my mind. نوشته شده در اول فوریه‌ی 2018. پایان، پنجم سپتامبر2018.
[Completed] [ هرى ادوارد استايلز ، اونطورى بهش نگاه نكن شما فقط دوتا دوستيد ]
[Completed] «اونی که استخون گونه داره میدونه ک پرنس عاشقشه؟» جایی ک هم لویی و هم هری پرنسایی هستن که سرنوشتشون اینه که با هم ازدواج کنن
[Complete] "خب ببین اینجا چی داریم .. لویی تاملینسون مغرور که ادعا میکنه بهترین دانشجوی داروسازی دانشکدست در حالی که نمیتونه یه قرص ساده برای خودش تجویز کنه" "سرد درد های من دیگه با قرص خوب نمیشن هری!" "پس با چی خوب میشن؟" "با تـو"
[OnGoing] بیشتر از این نمیتونست تفاوتی بینشون باشه. لویی تاملینسون ۱۷ ساله که آخرین سال دبیرستانش رو تو معتبر ترین مدرسه غیرانتفاعی دانکستر میگذروند.اگه تنها یک چیز باشه که اونو به شدت آزار میده,قطعا مدرسه ی سطح پایینِ دولتیِ خیابون روبرویی هست. هری استایلز ۱۹ ساله,کسی که درحال گذروندن آخرین سال دبیرستانش تو مدرسه دول...
gay love,Romance,Horror شما هم فکر میکنین توی شهر کوچیکتون،هیچ اتفاقی نمیوفته؟فکر میکنین همرو میشناسین و روز ها همونجوری که فکر میکنین شب میشه؟ فقط یه لحظه تصور کنین،چشم هاتون رو ببندید و تصورش کنید،اگه شیر فروش محلتون اونی که فکر میکنید نباشه،راننده تاکسیی که اکثر اوقات سوارش میشید، اونی نباشه که نشون میده.رادیویی که...
Highest ranking : #2 in Fanfiction _تو متعلق به منی +اشتباه میکنی . من متعلق به تو نیستم . من متعلق به هیچکس نیستم !
•completed•شاید یکی از بزرگترین تراژدی زندگی این باشد که معمولا کسانی که می توانند عشق را به بهترین شکل ممکن در کنار هم تجربه کنند سر راه هم قرار نمی گیرند. Larry stylinson
داستانى كه لويى توش پسره رييس جمهوره انگليسه... ولى چه اتفاقى ميوفته بعد از اينكه هواپيماهى كه لويى توش بوده سقوط ميكنه و لويى خودش رو توى يه جزيره پيدا ميكنه؟؟ داستانه خودمه گايز
