I read them
93 histórias
My candy 🍭 kookv de writerMisha
My candy 🍭 kookv
writerMisha
  • Leituras 5,122
  • Votos 970
  • Capítulos 18
مینی فیک my candy 🍭 کاپل : کوک وی 🫠 ژانر : فلاف ، رمنس خلاصه: جونگ کوک ورزشکار حرفه ای که برای تمرینات رفته به یک کلبه جنگلی ، چی میشه اگر دومین شب موقعی که بارون سختی گرفته. یک مرد با یک بچه پشت در خونه بیان و ازش کمک بخوان ؟ Misha
Who are you? de zahrakookv
Who are you?
zahrakookv
  • Leituras 467,167
  • Votos 54,440
  • Capítulos 60
☆ "جونگکوک: این سرگرمی جدید جذابه.. ازش خوشم میاد یونگی:بنظرم اصلا به عنوان سرگرمی بهش نگاه نکن اینی که من میبینم کم کم هممون و تبدیل به سرگرمی میکنه...! " [تهیونگ برای گرفتن انتقام برادر دوقلوش از موقعیت خوبه درس خوندن توی امریکا میگذره و وارد مدرسه سه جونگ میشه...!] Couple:kookv Other Couples: chanbaek Gnre:action-romance-dram-fluf -school 🥇#jungkook 🥇#kook 🥇#kookv 🥇انتقام
𝗦𝘁𝗼𝗰𝗸𝗵𝗼𝗹𝗺  | KOOKV de ItuHide
𝗦𝘁𝗼𝗰𝗸𝗵𝗼𝗹𝗺 | KOOKV
ItuHide
  • Leituras 607,073
  • Votos 83,409
  • Capítulos 32
[Completed] "- این موضوع به تو مربوط نیست جئون. بکش کنار. ارباب کیم با سردی گفت و قلب تهیونگ با وحشت توی سینه اش کوبید‌. اسلحه مشکی توی دست پدرش پر بود و تنها چیزی که بین اون و مرگ ایستاده بود جئون جونگ کوک بود. - اسلحه رو بزار کنار کیم. جونگ کوک با خونسردی گفت و این بار ارباب کیم با عصبانیت فریاد کشید: - بکش کنار عوضی، توی کار من دخالت نکن! اون پسر منه، بخوام می کشم، بخوام آتیشش می زنم! لحظه بعد، انگشت های قوی دور گلوش پیچونده شد و از زمین بلند شد. جونگ کوک در حالی که با خونسردی ترسناکی چشم های آبیشو به چشم های وحشت زده کیم دوخته بود لب زد: - داری ناراحتش می کنی کیم... هیچ کس امگای منو ناراحته نمی کنه و زنده بمونه." 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞, 𝐀𝐜𝐭𝐢𝐨𝐧, 𝐒𝐦𝐮𝐭, 𝐌𝐩𝐞𝐫𝐠, 𝐎𝐦𝐞𝐠𝐚𝐯𝐞 𝑾𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓: 𝑰𝒕𝒖 𝑯𝒊𝒅𝒆 🚫[DO NOT COPY THIS WORK]🚫
Endowment [kookv] de Simieminiemoonie
Endowment [kookv]
Simieminiemoonie
  • Leituras 259,392
  • Votos 30,084
  • Capítulos 17
- واقعا که یه امگای احمقی! - و تو از امگاهای باهوش و قوی خوشت میاد. مگه نه؟! - آره، همینطوره. چیزی که تو اصلا نیستی! - قسم می‌خورم یه روزی می‌فهمی هوش و قدرت واقعی اون چیزی نبوده که فکر می‌کردی. - منتظر اون روز می‌مونم. کاپل: کوکوی ژانر: امگاورس، فانتزی، اسمات، رمنس، امپرگ - این فیکشن فقط اینجا و توی همین اکانت واتپد آپ شده و هیچ فایلی نداره. اگر جایی فایلی دیدید، سریعا ریپورت کنید چون بدون اجازه‌ی من فایل شده.
Lettuce ~Vkook de WhiskyPisky
Lettuce ~Vkook
WhiskyPisky
  • Leituras 14,002
  • Votos 4,017
  • Capítulos 9
کیم تهیونگ دیگه اون بچه دماغوی قدیم نیست ولی متاسفانه جئون جونگکوک هنوز هم فکر میکرد میتونه اون موجود نی‌نی و کیوت رو توی وجود تهیونگ پیدا کنه🍉 ژانر: طنز🥬عاشقانه✨️خونوادگی🧃روزمره🥢پایان خوش🍌 کاپل: ویکوک 开始:1403/11/07 结束:还没有
Love in nyc de camomile_13
Love in nyc
camomile_13
  • Leituras 70,001
  • Votos 8,509
  • Capítulos 23
خلاصه : تهیونگ امگایی که برای کارشناسی بورسیه دانشگاه هنر نیویورک رو می‌گیره و با هوسوک و رزیتا و جونگکوک همخونه میشه ... البته که زندگی در کنار جونگکوک براش بدون دغدغه نخواهد بود چون هردو دچار عشقی میشن که ازش فرارین .... بخشی از داستان : دیگه نمی‌تونست جلوی احساساتش رو بگیره! انگار تک تک سلول‌های وجودش، از بی‌رحمی اون فرشته‌ی شکلاتی به درد اومده بود. چشمای قرمز و اشک‌آلودش رو به موجودی که، هر پلک زدنش قلبش رو زیر و رو می‌کرد، دوخت. با دیدن چشمان اشکی تنها عشق زندگیش، حالش ویرون تر شد. دستای لرزونش رو به صورتش کشید تا شاید آروم بشه. با صدای گرفته و بمش گفت: -من نمی‌دونم تو از من، توی تصوراتت چه هیولایی ساختی شکلات؛ اما من بدون تو خوب بودم. بی‌قراریش بیشتر شد و فریاد کشید: -من بدون عشق تو بهتر از این ها بودم. تو منو عاشق خودت کردی و باید مسئولیتش رو قبول کنی...! ____________ کاپل اصلی :کوکوی کاپل های فرعی :هوسوک_رزیتا/نامجین داستان بیشتر محوره کوکوی میچرخه و برای کاپل دیگه ای این فیک رو شروع نکنید #kookv#کوکوی#bts
تُو تنها متعلّق به منی‌! | Completed S¹ de Manelios
تُو تنها متعلّق به منی‌! | Completed S¹
Manelios
  • Leituras 84,684
  • Votos 11,966
  • Capítulos 23
خلاصه‌ی قصه این است: ²⁰¹⁸ «_ اونقدر قوی‌ای... که حتی منو هم زمین انداختی... اونم بدون اینکه کار خاصی کنی... فقط با ساده ترین سلاحی که داری انجامش دادی... چشمات! ~~~ _ ازت بدم نمیاد، تا حالا هم انقدر به گرایشم فکر نکردم که بخوام به این نتیجه برسم که فقط از دخترا خوشم میاد... فقط... زندگی کوفتیم همیشه بهم ثابت کرده نباید چیزیو بخوام... چون بدتر، از دستش میدم و تو... خیلی خواستنی‌ای... از دست دادنت سخت به نظر میاد‌. » *** | زرد به‌سان روشناییِ روز | Nαмe: Yoυ Are Jυѕт Mιɴe! {S1}⭐ Geɴre: Roмαɴce & Sᴄʜᴏᴏʟ Lɪғᴇ & Drαмα Coυple: KooĸV, YooɴMιɴ Completed. چنل تلگرامی داستان : @isthegrayrainless
° ᴍɪ ᴘᴀᴢ ° (kookv - vkook) de rira_drk
° ᴍɪ ᴘᴀᴢ ° (kookv - vkook)
rira_drk
  • Leituras 295,357
  • Votos 33,349
  • Capítulos 43
[complete] + "اسپانیایی ها یه اصطلاح دارن، بهش میگن 'mi paz'... به معنی آرامش ابدی... وقتی حس می‌کنی یه نفر برای تمام عمرت کافیه و می‌تونه تا پایان زندگیت برات یه آرامشی ابدی باشه...و تو... تو "می پاز" منی تهیونگ." + "مهم نیست الهه ی ماهِ لعنتی تو رو به عنوان جفت خواهرم درنظر گرفته... من تو رو به هیچ کسی نمی‌دم ته..." " تو سهم من از آرامشی :) " .. « کاپل : کوکوی - ویکوک (ورس) » « ژانر : رمنس، امگاورس، اسمات »
+mais 5
Son of Satan de Nazanin_low
Son of Satan
Nazanin_low
  • Leituras 7,360
  • Votos 1,094
  • Capítulos 9
Completed "تو... چی هستی❓" با چشمهای بسته پرسید و بعد دوباره نگاهش رو به چشمهای تهیونگ داد. میتونست حس کنه.. از این مکالمه متنفره.. میتونست حس کنه توی عذابه❗️ "مطمئنی میخوای بشنوی❓" "میخوام بشنوم.. " " نیمی از من.. دقیقا مثل توعه! همون نیمی که عاشقته.. که داره باهات همین الان حرف میزنه.. ولی یه نیمه ی دیگه ازم... " جونگکوک ضربان قلبش رو با پیش رفتن جمله ی اون پسر توی حلقش حس میکرد. و به لبهاش خیره بود تا زودتر بشنوه.. ولی تهیونگ اون لبارو گاز گرفت و چشمهاش رو روی هم گذاشت. "نیمه ی دیگت چی❓❗️" "اهریمن... شیطان! پلید! همون چیزی که.. امشب دیدی❗️" Name : son of Satan Couple: vkook Ganre: Fantasy_Romance_Horror_smat
𝖳𝗁𝗂𝗋𝗍𝗒 𝖾𝗂𝗀𝗁𝗍 𝖣𝖾𝗀𝗋𝖾𝖾 𝖢𝗂𝗋𝖼𝗎𝗂𝗍 de Nazanin_low
𝖳𝗁𝗂𝗋𝗍𝗒 𝖾𝗂𝗀𝗁𝗍 𝖣𝖾𝗀𝗋𝖾𝖾 𝖢𝗂𝗋𝖼𝗎𝗂𝗍
Nazanin_low
  • Leituras 164,732
  • Votos 19,836
  • Capítulos 46
•𝗖𝗼𝗺𝗽𝗹𝗲𝘁𝗲𝗱• [مـدار 38 درجــه] تاریکی و خون تمام دنیای من بود! یک سایه از اشتباهاتم حتی نمی‌ذاشت نفس بکشم تا وقتی که تو... تو پاتو توی زندگیم گذاشتی جونگکوک! تو من رو درهم شکستی، بهم بگو کی بهت اجازه داد من رو عاشق کنی سربازِ اعزامی از یگان ضربتی؟ 𓂃ᬉ🪖 نمی‌تونست اشک‌هاش رو کنترل کنه. دست زخمی ولی هنوز زیبای فرمانده‌اش رو بالا آورد و چشم‌هاش رو بست. روی زخمش رو بوسید و بدون توجه به چشم‌های گرد شدۀ مرد، بوسه‌هاش رو تا بازوی عضلانیش ادامه داد و جای باند پیچی شدۀ گلوله رو روی سینۀ برهنۀ مرد بوسید! هنوزم گریه می‌کرد. +اگه از دستتون می‌دادم... می‌مردم فرمانده... لب زد و چشم‌های خیس و نگرانش رو باز کرد و به چشم‌های فرمانده کیم داد... وقتی سکوت مرد رو دید با همون بغض خندید و دستش رو زیر بینیش کشید. +به چی این‌طوری خیره شدین فرمانده؟ -می‌خوام ببینم تا کجا می‌تونی گستاخانه پیش بری! +واقعا؟ واقعا می‌خواین بدونین؟ 𓂃ᬉ🪖 ミ𝐍𝐚𝐦𝐞: 𝟑𝟖 𝐃𝐞𝐠𝐫𝐞𝐞 𝐂𝐢𝐫𝐜𝐮𝐢𝐭 ミ𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤, 𝐘𝐨𝐨𝐧𝐌𝐢𝐧 ミ𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞, 𝐀𝐧𝐠𝐬𝐭, 𝐖𝐚𝐫, 𝐂𝐥𝐚𝐬𝐬𝐢𝐜, 𝐒𝐦𝐮𝐭 ミ𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫: 𝐄𝐜𝐡𝐨