sali18rt's Reading List
129 stories
freedom by parnian_tkp
parnian_tkp
  • WpView
    Reads 16,645
  • WpVote
    Votes 3,901
  • WpPart
    Parts 34
-وی ووشیان! با بند بند وجودم ! ازت متنفرم!
7 Years by Dreamertiara
Dreamertiara
  • WpView
    Reads 3,620
  • WpVote
    Votes 366
  • WpPart
    Parts 6
خب قراره ناول دوم تارن تایپ رو ترجمه کنم همه کردیتاش و بنفیتاش میرسه به مامه نویسنده اصلی ناول. برا من جز به چس دادن چشام هیچ فایده ای نداره. انگلیش من در حد عالی نیس در حد توان ترجمه کردم امیدوارم خوشتون بیاد. به محض اطلاع هر وخ اینو💙 دیدن یعنی اومدم یه پارازیت بندازم. و یه چیز دیگ من این کارو شروع کردم اگ ساپورت نشه ول می کنم دیگ ادامه نمی دم برا ساپورت هم باید ووت بدین واقعن نمی خام بخاطر یه عده نمک نشناس وقتمو هدر بدم. 😤😒 ❗عکس واسه من نیس کردیتش میره به صاحب اصلیش یه چیز دیگ لطفن هیچ جا کپی نکنین و هیچ جا شیر نکنین چه اسممو بگین چه نگین. لطفن اسکی نرین من براش زحمت می کشم🙏 ازش اجازه گرفته شد: @AimiYamada7
the fate game by parnian_tkp
parnian_tkp
  • WpView
    Reads 100,491
  • WpVote
    Votes 17,114
  • WpPart
    Parts 36
wangxian تو فقط مال خودمی... همیشه اینو میدونستم از همون اول❤❤ ژانر :bdsm - happy end -mpreg
free and untimed by cocolove0_0
cocolove0_0
  • WpView
    Reads 4,219
  • WpVote
    Votes 559
  • WpPart
    Parts 5
شیائو ژان خدای طرد شده از بهشت یه رزمی کار حرفه ای هست کسی که هیچکس جرئت نمی کنه باهاش در بیوفته اما تو دنیا خودش اون یه راز داره یه راز به قد و قواره ی کتاب با اسم استاد تعالیم شیطانی آره هیچکس نباید بفهمه اون همچین کتابی رو می خونه وی ووشیان نقش اصلی اون داستان شباهت زیادی از نظر اخلاقی به اون داره البته بعد اینکه خودش رو با همون لباس و تیپ زمان خودش تو غار وی ووشیان و در پوگلیست پیدا می کنه نظریه شباهت ظاهری هم قطعی می شه Cople:wangxian ,yizhan Writher by:coco
xiao zhan in pogelist by cocolove0_0
cocolove0_0
  • WpView
    Reads 3,012
  • WpVote
    Votes 356
  • WpPart
    Parts 3
شیائو ژان به همراه دوستش وارد معروف ترین ناول دنیا می شن استاد تعالیم شیطانی آیا اونا می تونن خودشون رو با اوضاع وفق بدن؟ cople wangxian hualian writer :coco
FengHuang, the Phoenix City (فنگ هوانگ ، شهر ققنوس)  by WangXianRabbit
WangXianRabbit
  • WpView
    Reads 8,466
  • WpVote
    Votes 2,078
  • WpPart
    Parts 12
📢کامل شده 📢 مدتی میشه که وانگ جان ویِ بیست و چهار ساله خواب های عجیبی میبینه. تو اون‌ خواب ها اون خودش رو در جایگاه شخصی به نام لان وانگجی تو دنیای باستان میبینه که عاشق پسری به نام وی ووشیان میشه و در خلال ماجراهایی اون رو از دست میده. آیا این خواب های عجیب فقط توهمات ذهنش هستن یا رازی پس اون هاست که باید کشف بشه؟ با جانگ وی همراه بشین تا پرده ازین رازها بردارین! 💫🐇❄ ( فن فیکشن بر اساس رمان استاد تعالیم شیطانی) ژانر: رومنس/ رئالیسم جادویی/فانتزی/تناسخ کاپل: وانگ شیان
The Polca family  by Mebonya
Mebonya
  • WpView
    Reads 4,354
  • WpVote
    Votes 670
  • WpPart
    Parts 52
خانواده ی پولکا در حالت عادی هم خانواده ی آروم و سر به زیری نبود. نانون از هیچ فرصتی برای اذیت کردن برادرای بزرگ ترش، فرانک و پلوم، دریغ نمیکنه. *و وای به اون وقتایی که با چیمون و اوم دست به یکی میکنه* و همه میدونیم که هرجا تای میره دردسر دنبالش میاد! حالا با اسباب کشی، خونه‌ی جدید و اتفاقات غیر منتظره از همیشه آشفته تر و غیر قابل کنترل تر هم شدن. "یه فیک دورهمی سافت از خانواده های پولکا، بیبی و پرایا (و تقریبا هر بنی بشری که بهشون وصله XD)"
عشق و اجبار (Love and compulsion)  by mewgulfbh
mewgulfbh
  • WpView
    Reads 23,672
  • WpVote
    Votes 3,259
  • WpPart
    Parts 60
کاپل اصلی : میوگالف ژانر : درام/عاشقانه/بی ال رده سنی : بزرگسال پایان یافته اینکه یه نفر رو مجبور کنی باهات باشه، باعث میشه عاشقت بشه....
👬🏻2GETHER PERSIAN NOVEL👬🏻 by AT_Novel
AT_Novel
  • WpView
    Reads 7,818
  • WpVote
    Votes 1,512
  • WpPart
    Parts 18
ترجمه فارسی رمانه یکی از بهترین سریالای بی ال . . 2Gether 😍 | توگدر *تشویق حضار* خلاصه که اولین کار ماست راضی باشین ازمون ووت یادتون نره خوشگلا🥳
Kim Sehun by FictionaryNotes
FictionaryNotes
  • WpView
    Reads 20,717
  • WpVote
    Votes 4,104
  • WpPart
    Parts 8
نام⸙ ͎.: کیم سهون •ژانر⸙ : غمگین / انگست / ددی کینک / درام •کاپل⸙ ͎.: کایهون •نویسنده⸙ ͎.: erwin •روزهای آپ⸙ ͎.: جمعه •رده سنی⸙ ͎.: ... خلاصه⸙ ͎.: شش سالش بیشتر نبود که وسط دعوا محکم پهلوی مادرش رو بغل کرده بود و میخواست ازش دفاع کنه اما تنها چیزی که از اون به بعد تو ذهنش پر رنگ موند ضرباتی بود که بدن کوچیکش رو به لرزه در میاورد و گاهی جاشون انقدر درد میگرفت که شبا خوابش نمیبرد ، یه چیز تو مغزش تکرار میشد" بابایی مگ من چیکار کردم؟" این اتفاق تا جوونی سهون ادامه پیدا کرد زخم های که رو بدنش جا خوش کرده بودن! وقتی نوزده سالش شد مادرش بعد از کلی بگیر و ببند طلاق گرفت حالا فقط اون دوتا بودن. زیادی واسه مرد خونه شدن جوون و بی تجربه بود علاوه بر دانشگاهش پاره وقت کار میکرد و نایی براش باقی نمیموند. یه شب که از سرکارش برمیگشت در اتاقش نیمه باز بود و سرو صدا میومد ، اخم کمرنگی بین ابرو هاش نشست و وارد اتاق شد . اوه کاملا فراموش کرده بود که سیستم گرمایشی خونشون نیاز به تعمیر داشته. تو صدم ثانیه اخماش از بین رفت و به مرد رو به روش خیره شد. قد بلند ، پوسته برنزه و موهای شلخته! کای سمت هون برگشت و سکوتی که بینشون شکل گرفت به طرز عجیبی ادامه پیدا کرد. تو نگاه هم چی پیدا کردن؟