Exo
66 stories
 ᵀᴴᴱ➣ραρєя ℓαиτєяи by AngelWings744317
AngelWings744317
  • WpView
    Reads 3,653
  • WpVote
    Votes 781
  • WpPart
    Parts 14
ᶜᵒᵘᵖˡᵉ : ʜᴜɴʜᴀɴ ᵗᵃᵍᵉ: ᴏᴍᴇɢᴀᴠᴇʀs ,sᴍᴜᴛ, ᴍᴘᴇʀɢ ,ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ,ᴀɴɢᴇsᴛ ᵘᵖˡᵒᵃᵈ :ʷᵉᵈⁿᵉˢᵈᵃʸ
Open Arms by TaniaKh34
TaniaKh34
  • WpView
    Reads 688
  • WpVote
    Votes 189
  • WpPart
    Parts 25
آغوش باز (Complete) فیک کاپلی:شیوچن(اِسویچ) نویسنده:Baozisaur مترجم:Tania kh ژانر:عاشقانه،دراما،امپرگ و 🔞 "امیدوارم شما هم بفهمید عشق برای من چه معنی داره" نویسنده اصلی
Spring perfume  by realwoona
realwoona
  • WpView
    Reads 8,138
  • WpVote
    Votes 2,289
  • WpPart
    Parts 6
❌کامل شده❌ لوهان،پسرِ نابینایی که بعد از شنیدنِ بوی خوشِ شیرینی های اوه سهون؛وارده شیرینی پزیش میشه و عطرِبهاری رو با خودش به مغازه ی اوه سهون وارد میکنه! ژانر:رمنس،درام،انگست(هپی اند) چندشاتی(۶قسمتی) کاپل:هونهان(اصلی)،کایسو
𝓜𝓪𝓽𝓮'𝓼 𝓕𝓸𝓻 𝓛𝓲𝓯𝓮 🌙🐰 by SourCandy_Elsa
SourCandy_Elsa
  • WpView
    Reads 755
  • WpVote
    Votes 168
  • WpPart
    Parts 1
🐰 جفت برای زندگی 🐰چانبک 🐰 امگاورس ، رمنس ، اسمات 🐰وانشات ترجمه شده توسط Elsa بکهیون مدت ها بود که دنبال یه آلفای جوون و جذاب می گذشت تا باهاش زندگی کنه و تو این مدت خیلی سختی کشیده بود ، تا این که پارک چانیول ، همکلاسی جدیدش رو دید!! ووت یادتون نره ها🌸🍭
🦋Luminous Silk Cocoon🦋 by Sally_NixLight
Sally_NixLight
  • WpView
    Reads 6,389
  • WpVote
    Votes 1,728
  • WpPart
    Parts 11
。・:*:・゚★,。・:*:・゚☆.✫*゚・゚。.★.*。・゚✫*. بیون بکهیون دانشجوی آروم دانشکده بود که از نظر خودش به یک مشکل خیلی بزرگ دچار بود. و اون هم چیزی نبود جز 'خجالتی' بودنش! بکهیون کل زندگیش رو به خاطر این مشکل از دست رفته می‌دید و هرگز نمی‌تونست ارتباط خوبی با بقیه‌ی آدما داشته باشه... اما چی می‌شد اگر دست سرنوشت اون رو به وسیله‌ی گربه‌اش، با پسری قد بلند و اجتماعی به اسم پارک چانیول آشنا کنه! و بکهیون خجالتی شیفته‌ی اخلاق و رفتارای اون پسر بشه و دوست داشته باشه که مدام کنار اون پسر بشه و بتونه مثل اون رفتار کنه؟!🍒☁️ ▪︎ژانر: فلاف، رمنس، زندگی روزمره، اسمات ▪︎کاپل: چانبک، سکای (فرعی) ▪︎نویسنده: Sally_NixLight ✍🏻 。・:*:・゚★,。・:*:・゚☆.✫*゚・゚。.★.*。・゚✫*.
Baby Deal by marionteasl
marionteasl
  • WpView
    Reads 93,896
  • WpVote
    Votes 15,973
  • WpPart
    Parts 42
Don't let me down  by Saik_v
Saik_v
  • WpView
    Reads 79,405
  • WpVote
    Votes 20,130
  • WpPart
    Parts 64
رازها، گاهی اوقات ویرانگر تر از چیزی هستند که به نظر میان. #امگاورس #چانبک #سهبک #فلاف #انگست #هپی_اند
 𝐇𝐀𝐍𝐀𝐇𝐀𝐊�𝐈 by AngelWings744317
AngelWings744317
  • WpView
    Reads 1,183
  • WpVote
    Votes 277
  • WpPart
    Parts 19
-کامل شده اگر زمستان بگويد : بهار در قلب من است، چه كسى زمستان را باور مى كند؟ در هر نقطه اى عشقى نهفته است. خلاصه : همه چیز از اون سرفه های وحشتناک شروع شد اونم درست زمانی که با لبخند جذابت جلوم ظاهر می‌شدی و ضربان قلبم رو به بازی می گرفتی بهم میگفتی بهتره یه سر به مطبت بزنم ، نگرانی توی چشم هاتو میدیدم ، من برای تو یه برادر بودم سهون ، اینو قبول کرده بودم و مرگ رو پذیرفته بودم ...عشق من نسبت به تو تا ابد یک راز باقی می موند درست مثل شکوفه های پرتقالی که توی سینم شکوفا میشدن تو یه میوه ممنوعه بودی
 ᑕᗩᖴᑌᑎᗴ by AngelWings744317
AngelWings744317
  • WpView
    Reads 380
  • WpVote
    Votes 98
  • WpPart
    Parts 1
از بین پنج تا بچه آلفای مزرعه دار فقط یکیشون امگا متولد شد . و از بین اون پنج تا بچه فقط یکیشون بود که مسئولیت های پدر پیرش رو بپزیره . ______________ لوهان من یه خواب خیلی بد دیدم توش یه بچه خرس بهم میگفت بابا ________________ لوهان برای من خیلی با ارزشه امیدوارم حرفامو درک کنی _____________ برادرت با بیستو پنج سال سن سه تا بچه داره اون وقت تو حتی حاضر نیستی امگاتو نشونم بدی -اگر منظورتون هویج چغندر و بادمجونن باید بگم من میتونم تو یه روز ده تا از اونا برات بسازم
CatFish by CLuz_614
CLuz_614
  • WpView
    Reads 20,374
  • WpVote
    Votes 5,321
  • WpPart
    Parts 17
🐟 " گربه ماهی " 🐠 🎥 کاپل: چانبک، سکای 🎥 ژانر‌: ددی‌کینک، رمنس، درام، فلاف، اسمات (+18) 📺 در حال انتشار ~ معرفی داستان: وقتی آقای‌ پارک بخاطر بکهیون شق میکرد و مجبور میشد قبل از خواب خودارضایی کنه تا به بیبی ضعیفش آسیب نزنه‌‌؛ فکرشم نمیکرد روزی برسه که اون پسر کوچولو نه تنها ارشدش رو ددی صدا بزنه بلکه جلوی پاش هم زانو بزنه و ازش برای ساک زدن دیکش اجازه بخواد. ~ برش هایی از داستان: * "باید بکنیش..! این هرزه ها توی تخت همه چیزو لو میدن." جونگین دستهاش رو مشت کرد: "شما تا الان به ازای تمام مقاله‌های پر سود این مجله با زنا خوابیدین رئیس؟!" سهون پشت میزش برگشت و روی صندلی نشست:"هرکدومشون که ارزش یه شب رو داشت.. چرا که نه؟" با یادآوری حقیقت چشمهاشو چرخوند: " اها، یادم نبود تو‌ گی هستی! اگر نمیتونی هرزه‌ها رو بکنی، پس خودت میتونی هرزه بقیه بشی چون بدن خوبی داری!" * * "آقای پارک، حالتون خوبه؟... میخواین براتـون آب بیارم؟" چانیول چند بار پلک زد تا چهرش رو بهتر ببینه. نمیتونست باور کنه اون عروسک شیرین، اینطور نگران بهش خیره شده. با صدای خش دار و گرفته ش لب زد: "این چیزا بهترم نمیکنه... میتونی لباتو بهم بدی؟" *