Larry💙💚
32 stories
Dust Bones [Punk Harry Styles] by 1DFanFic_iran
1DFanFic_iran
  • WpView
    Reads 92,132
  • WpVote
    Votes 7,047
  • WpPart
    Parts 53
کار کردن برای مافیا اى که دنیا رو اداره میکنه باعث شده هری بدونه که چطورى بُكشه ، چطورى قربانی هاش رو شکار کنه و چطورى از خرج كردن هرگونه رحم و مروتى خوددارى كنه. اون به محیط تنها، ساکت و خشن عادت داره. اون در کاری که انجام میده بهترینه. ولى وقتی که اون برای حفاظت از دختر رییس در برابر قاتل هاى جهانى انتخاب ميشه ، هر کاری که انجام ميده به مشكل تبديل ميشه. کتلینا تلاش میکنه تا اون رو بفهمه، و در نتیجه شکست میخوره چون به جاش عاشق مردی میشه که به شدت در برابر اون مقاومت ميكنه. (Harry Styles AU) [Persian Translation] Copyright All Rights Reserved ©zeffervescent
lilac 'm.preg' (persian translation) by oioiii_honi
oioiii_honi
  • WpView
    Reads 21,807
  • WpVote
    Votes 4,260
  • WpPart
    Parts 68
[completed] [edited] به هری گفته شده که ازش چه توقعی میره. اون حتی قبل از تولدش با وارث پک تاملینسون نامزد شده بود. اون تو احاطه و دست پرورده‌ی امگاهای مطیع، که تنها هدفشون تو زندگی خدمت به آلفاهاشون بود، یکی از هم نوع اونا شد. اون با یاد گرفتن اینکه چجوری آلفاشو راضی کنه، بزرگ شد، آلفایی که هیچی درباره‌اش نمیدونست، بجز اسمش. اسمش لویی تاملینسون بود. وارث بزرگِ بزرگترین پک بریتانیا. اسمش توی حومه شهرت داشت، لویی که یکی از سریع‌ترین و ماهر ترین آلفاها بود، به خاطر مهارت‌های جنگی و سیاست‌هاش معروف بود. هری همیشه به داشتن چنین آلفای ممتاز و باهوشی افتخار میکرد. لویی بی چهره بود، مثل یه بوم خالی برای هری کوچولو تا آلفاشو به هر شکلی که میخواد بسازه. اون اغلب خودشو تو رویا میبینه که تو آغوش قوی آلفاش بخوابه، وقتی که آلفاش قرار بود کارشو تموم کنه، مخفیانه به دفتر آلفاش میرفت و آلفاشو یکم از کار کردن منحرف میکرد، اما همچنین انگیزه کوچیک اون بود. اما مطمئناً چیزهای خوب باید تموم بشن. فانتزی کوچیک و بی نقصی که هری بهش پروبال داده بود، در نهایت یه فانتزی باقی میمونه. اون هنوزم آلفاشو دوست داره. اما آلفاش نه. °°° لری با کمی شیپ نیام.
Louten~[L.S] by larry_diary
larry_diary
  • WpView
    Reads 78,059
  • WpVote
    Votes 17,917
  • WpPart
    Parts 34
یه اتفاق ساده و کوچیک باعث شد زندگی هری برای همیشه تغییر پیدا کنه . چه خوبه که از اتفاق های ساده و کوچیک ساده رد نشیم. این شما و این داستات زندگی هری و هم خونه جدیدش هم خونه ایی که از یک جعبه کفش کنار خیابون ، راه به آغوش گرم هری پیدا کرد. به زندگی در کاتونیا خوش آمدید.
MEMORIES by Harrytomlinson_ha
Harrytomlinson_ha
  • WpView
    Reads 380
  • WpVote
    Votes 40
  • WpPart
    Parts 6
:دوستش داری؟ اشکی از چشماش سرازیر شد... :"این درست نیست...ولی اون زندگیه منه". . . . های گایز امیدوارم این داستان رو دوست داشته باشید. S-
Mafia ~ l.s .ddlb by bowerflower_
bowerflower_
  • WpView
    Reads 435,379
  • WpVote
    Votes 10,615
  • WpPart
    Parts 37
Everyone has some sort of mental or physical problem with them. Sometimes it has something to do with losing someone you close to. Seeing someone get killed. Or getting abused. Or even getting addicted to something. Well Louis has both. Mental and physical problem. How does he resolve this? Well.... Read and find out in this book. Written by myself and @Nightwolf12345678910
EXPERIMENT (L.s) by story_1d_larry
story_1d_larry
  • WpView
    Reads 325,301
  • WpVote
    Votes 45,516
  • WpPart
    Parts 75
تنها گذاشتن فقط کاره یک انسان است.....اما من که انسان نیستم.....پس اینو تا آخرین روزی که نفس میکشی با خودت تکرار کن " من هیچ وقت تنهات نمیزارم". Finished✅✅ _________________ #experiment1#
My Little Psychotic by REVEN-13
REVEN-13
  • WpView
    Reads 148,020
  • WpVote
    Votes 15,062
  • WpPart
    Parts 37
***تو کل زندگیش پوچ بوده،بی معنی بوده،یه عوضی بوده! اگه بخواد حساب کنه با چند تا دختر خوابیده و بدبختشون کرده،حساب از دستش در میره! حالش از رابطه با دخترا بهم میخوره ولی دیگه عادت کرده هرشب با یکی بخوابه! پدرش یه سرمایه دار خیلی بزرگه که میخواد پسر 20 سالشو یه کم عاقل کنه!چجوری؟به عنوان نماینده ی خودش تو یه بیمارستان روانی!! لویی حالش از اون جا بهم میخوره تا اینکه... اتفاقی به یه پسر بر میخوره! یه پسر 18 ساله با یه عالمه آرزو... پسری که لویی اسمشو میذاره《روانیه کوچولو》... صحنه های +18 زیاد داره! اگه نمیتونین من اون قسمتا هشدار میدم ردش کنین،اگه هم دوست دارین... here u GOOOOOOO!!!!!!! ^_____^ . . Instagram : @theropeholdtheanchor
Dead time by mahdishoran
mahdishoran
  • WpView
    Reads 6,214
  • WpVote
    Votes 394
  • WpPart
    Parts 14
فن فیک تخیلی! باری دیگر لندن در خاکسترهایی از وحشت غرق میشود و این دفعه باید همه تقاص پس بدند نه بلکه چندتا دختر بلکه همه موجوداتی که حتی از وجودشون توی کتاب هم میترسیم درست جلوی روی ما گلوی دیگران رو پاره میکنن موضوع:ومپایری,اکشن,رمانتیک شخصیت ها: کریستین استوارت (جادوگر) بیاتریس فوربس ویکتوریا سالتزمن کیتلین جانسون نایل هوران> گرگینه زین مالیک> خون آشام (ومپایر) هری استایلز> فرشته (انجل) لیام پین> فرشته (انجل) لوییس تاملینسون> خون اشام (ومپایر)
He Was Blue by Larry_hell
Larry_hell
  • WpView
    Reads 279,539
  • WpVote
    Votes 25,321
  • WpPart
    Parts 49
.. -میدونی اولین باری که دیدمت چی توجهمو جلب کرد؟ سرمو تکون دادم.. برگشت و به پشتش خوابید.. بعد اینکه با ورنون از پیشم رفتین اولین چیزی که تو ذهنم جرقه زد این بود.. -OH he was blue.. لبخند زدم و چرخیدم سمتش.. -چشمات همون رنگ آبیه مورد علاقم بودن و تو همون لحظه که بهشون فکر کردم یه چیزی رو حس کردم که دوستش داشتم و بعد همینطور ادامه پیدا کرد..تااینکه اون شب از نزدیک چشماتو دیدم.. -کدوم شب ؟؟ سرشو برگردوند سمتو خندید.. -همون شبی که بوسیدمت..