Select All
  • 𝘈𝘳𝘤𝘢𝘥𝘪𝘢 ❘ 𝘝𝘒
    98.3K 17K 53

    نام↲ آرکادیا خلاصه↲ شرکت «کایدرا» که در قاره آسیا به عنوان برترین صنعت داروسازی شناخته شده، سال‌ها درحال توسعه پروژه ای بود که در اون انتظار می‌رفت انسان بتواند با بیماری‌های کشنده ای مانند اچ‌آی وی و سرطان مقابل کنه و ضد ویروس شود. اما روزی درحال تست آزمایش بر روی یک انسان بیمار خطایی رخ داد و پس از اون یک اپیدمی در...

  • " 𝐇𝐄𝐑𝐈𝐓𝐀𝐆𝐄 "
    4.9K 585 14

    " میراث " دکتر کیمی که سعی کرده بود بعد از فوت پدرش تمام خانواده کیم را به دور هم جمع کند اما ... نوه ارشد کیم بزرگ که طی سال ها غیبش زده بود چی ؟ یک دایی مسئولیت پذیر ، برای برگرداندن خانواده اش تا اسپانیا هم میرود .... درسته ؟ اما واقعا آن پسر گمشده ، حاضر به پذیرفتن خانواده ای که روزی با پای خودش آنها را طرد کرد...

  • [Green cadillac | sope]
    1K 267 10

    دهه‌ی نود میلادی، یک کادیلاک سبزرنگ، و مین یونگی‌ پسر عصبی نوجوونی که چیز زیادی راجع به عشق نمی‌دونه. Couple: sope Genre: fluff, slice of life, romance, school life (این فیک تو چنل Sopenation هم آپ شده.)

    Completed  
  • [It begins with the end | sope]
    3.1K 606 16

    یه پدر محافظت می‌کنه. این چیزیه که به زندگی‌ش معنی می‌ده. *** Couples: Sope Genre:criminal, angst, romance, slice of life (این فیک تو چنل Sopenation هم آپ میشه) آپ نامنظم

  • ʚ 𝘖𝘳𝘢𝘯𝘨𝘦 𝘪𝘴 𝘢 𝘍𝘦𝘦𝘭𝘪𝘯𝘨 ɞ
    8.5K 1.6K 10

    ↜ مین یونگی نفرین‌شده‌ست؛ هرکس که باهاش ارتباط چشمی بگیره دیگه دوستش نخواهد داشت و هوسوک، نابیناست. ₊ ⊹ Original Writer @hopespiration on Ao3

    Completed  
  • از هم گُسسته - brisé | VKOOK
    1.3K 173 12

    از هم گُسسته | brisé •اسم فیکشن از secret garden تغییر پیدا کرد• "تجربه‌ی عشقی مقدس که به ناپاکی رسوا شده" به آرامی سرش را پایین‌تر آورد که نگاهشان به هم گره خورد و نفس‌هایشان ملتمس برای آزادی.. با صدایی که التماس میکرد به گوش جونگکوک نرسد؛ آب دهانش را پایین فرستاد همان خواهشی که جونگکوک برای ضربان قلب هیجان‌زده‌اش دا...

  • Atonement / تاوان
    152K 16K 34

    تاوان / Atonement (کامل شده ) کاپل : تهکوک ژانر : عاشقانه/ درام /کلاسیک ( ۱۹۴۵ - ۱۹۵۵ میلادی ) امگاورس / امپرگ ( اسمات ) یکی لابه لای تیره ترین روز ها ، چشم انداز قلب و ذهنش آینده ای روشنه ... یکی لابه لای آسوده ترین روز ها ، قلب و ذهنش غرق در ناچاری گذشتشه ... گذشته و آینده ای که در نقطه ای ناچارا به هم می رسن...

    Completed