Select All
  • NIAZ.
    9.2K 2.4K 16

    من آدم نگاه کردنم؛ آدم‌ داشتن نبودم هیچوقت.

    Completed   Mature
  • 4:48 [Ziam Mayne Version - Completed]
    3.9K 1K 9

    هی، هیچی نگو. نترس، ساعت '4:48 صبحه، از لحاظ روانشناسی این ساعت، ساعت مرگه. اما تو الان نمی‌میری. مرگت 12 ساعت دیگه است. اسم من زیروعه. اومدم که نذارم بمیری. -Hello I'm Zero. مترجم : Liammalik- & lZaynMalikl-

    Completed  
  • If
    46.2K 8.1K 38

    Wish I was Zayn just only to have you... کاش فقط زین بودم تا میتونستم تو رو داشته باشم.... [completed]

    Completed  
  • light it up and fall in love •|ziam|• COMPLETED
    388K 44.3K 84

    Highest ranking : #1 in fanfiction +بیا نور ها رو روشن کن اینجا خیلی تاریکه -نترس بپر +تاریکه -نترس نورت میشم بپر +بپرم اونجایی تا منو بگیری? -درست همینجام همیشه

    Completed  
  • °Little Problem° [Z.M] _ By Sara (Completed)
    315K 55K 62

    + آقای پین، یا بچه ی بوگندوتو از جلوی در خونه ی من دور میکنی یا زنگ میزنم پلیس!! Highest ranks: #1 in fanfiction and #1 in onedirection 💛❤ با احترام به لیام پین و تمام خاطرات قشنگی که بهمون هدیه داد.

    Completed  
  • ~Same Old~ [ZIAM MAYNE][COMPLETED]
    180K 19.9K 62

    ليام پين ! تو هيچ وقت نميدونستي شخصيتي رو كه توي داستانت شكل دادي، روزي قراره باهاش زندگي كني!

  • Helium(ziam)
    85.1K 14.4K 41

    تو پسرِ شیرینِ من توی روز های تلخم بودی من هم مردِ روشنِ تو توی روز های تاریکت

  • Sea's whisper [L.S | Z.M]
    191K 44.2K 60

    «بهش میگن زمزمه ی دریا و اون بزرگ ترین رازی که دریا توی خودش قایم کرده.»

    Completed  
  • SYNDROME [ZiamFanfiction]
    111K 19K 52

    COMPLETED Ranking #1 in Fanfiction -حداقلش من همینی ام که هستم، تو کی هستی پشت نقاب هات ؟! +من همون لعنتیم که قرار بود عذابت بدم، ولی نمیدونستم با عذاب دادنت خودمم نابود میشم !

    Completed   Mature
  • Me,You,Him! (Ziam)
    331K 41.6K 41

    [COMPLETED] *لیام من میترسم... تو عاشق کدومشونی؟ اون پسر پانک عوضی ای که روزا زندگیتو جهنم میکنه؟ یا... اون پسر بچه افسرده ای که شبا به بغلت پناه میاره؟ +اگه بگم جفتشون,فکر میکنی دیوونم...نه؟

  • EMPTY NOTE
    30.9K 6.1K 10

    غریبه‌ام با هویتی که از آن منه و نیست. راهی برای نجات پیدا نمیکنم. هیچ چیز رو بخاطر نمیارم. چیزی برای فکر کردن ندارم. حتی به یاد نمیارم این درد از کجا نشات میگیره. هیچ چیز رو به یاد نمیارم.

  • Trouble mark •|L.S•|•Z.M|• COMPLETED
    353K 59K 79

    Highest ranking : #1 in fanfiction -خدای من... تو بلدی خفه شی? -باور کن نه!

    Completed