Fucking bests×^×
9 stories
The Panacea | نوشدارو  by Romiii160
Romiii160
  • WpView
    Reads 1,569
  • WpVote
    Votes 214
  • WpPart
    Parts 8
اینجا خیلی بی روحه؛ صندلی چرمش سرد و همه چیزش سفیده. -:◄ میتونیم شروع کنیم؟ ► سر تکون میدم و شروع میکنم: -:◄ یادم میاد وقتی که شروع شد، یه حس شیرین بود که باعث میشد عرق سردی روی مهره های گردنم بشینه! وقتی ناخودآگاه بهَم نزدیک شدیم، بی صدا نالیدم تا چیزی نشونم بده؛ اونم با چشماش جرعتم رو به تنگنا کشید تا ترغیبم کنه بیشتر بهش نزدیک شم. من فقط میخواستم اون بمونه. واقعا نمی‌دونم باید چه احساسی راجبش داشته باشم. بمن فهموند این حس چیزی نیست که بزور بشه گرفتش؛ این چیزیه که ناخواسته هدیه‌ش کردیم به همدیگه. شاید اون چیز خاصی که تو حرکاتش داشت، منو به کنارش بودن محتاج کرد. بمن دلیلی برای ادامه دادن داد؛ چیزی که ازش گرفتم! ►
𝕲𝖔𝖑𝖉𝖊𝖓 𝕮𝖆𝖗𝖉𝖎𝖌𝖆𝖓 ᶻ.ˢ by ela_stylik25
ela_stylik25
  • WpView
    Reads 53,563
  • WpVote
    Votes 8,533
  • WpPart
    Parts 30
عزیزم منو تو متعلق به ستاره‌هاییم،چون ستاره‌ها تا ابد کنار هم زنده می‌مونن و من میخواهم تمام بی‌نهایت‌هامو صرف تو کنم‌. a rainy journey from the autumn.. 𝐆𝐎𝐋𝐃𝐄𝐍 𝐂𝐀𝐑𝐃𝐈𝐆𝐀𝐍 25 April 2021
BORN FREE  by mintwriter1
mintwriter1
  • WpView
    Reads 15,641
  • WpVote
    Votes 4,340
  • WpPart
    Parts 49
❌Completed❌ بی هویت راوی قتل هایی خاموش ×تو فکر میکنی چاقو دسته شو نمیبره، اما نمیفهمی که چاقو ماهیتش عوض نمیشه چاقو برنده س میتونه ریز ریزت کنه× اخطار⚠️: [این روایت دارای صحنه های قتل و شکنجه میباشد] #blood #hell #killer #free #action #ziam #murders
Dreams. |zarry| by Ya_sa_Mmin
Ya_sa_Mmin
  • WpView
    Reads 23,377
  • WpVote
    Votes 3,672
  • WpPart
    Parts 22
این قصه، قصه ی من و توئه قصه ی رویاهایی که گم شده بودن...
QUICKSAND by zeffervescent
zeffervescent
  • WpView
    Reads 587,655
  • WpVote
    Votes 86
  • WpPart
    Parts 10
A detective develops a partnership with a quick-witted, transient computer scientist leaving clues as she tries to escape his grasp. As if by fortuity, a partnership begins, entangling them in a problematic web of distrust, jealousy, deceit, and sex. Previously titled "Energy." * Contains mature content.
relax  (ترجمه ) by elinah111
elinah111
  • WpView
    Reads 112,475
  • WpVote
    Votes 10,086
  • WpPart
    Parts 44
عاشق دشمن شدن بخشی از برنامه نبود این قرار نیست پایان خوشی داشته باشه
Listen To My Heartbeat<By:Sarah.Styles[Z.S] by Faee_horan
Faee_horan
  • WpView
    Reads 26,399
  • WpVote
    Votes 4,711
  • WpPart
    Parts 58
[Completed] جایی که من زندگی می‌کردم گرایش به هم جنس خود یه مریضی بود. من دکتر بودم و باید چنین افرادی رو تغییر میدادم اما من خودم جزو این افرادم . . .
Art & Coffee |Persian translation| by callmebiscuit
callmebiscuit
  • WpView
    Reads 9,896
  • WpVote
    Votes 1,676
  • WpPart
    Parts 22
اون عادت داشت که از هر چیزی که به نظرش بی نظیر میومد، عکس بگیره؛ اینکارو به اجبار انجام نمیداد و همین مهم بود. از یه منظره زمستونی با جزئیات ساده،یه میوه،یه دسته گل یا حتی یه صورت نرم و ابریشمی. زیبایی دنیا توی تمام چیزایی پیدا میشد که میتونست زندگی‌‌رو ارائه بده. پشت لنز دوربینش قایم شده بود،بین این انبوه ناشناخته اونم چیزی به جز یه ناشناس نبود و تنها راه فرارش بدون شک،عکاسی بود. ولی همه به مشکلاتش اهمیت میدادن، به جز کسی که دوستش داشت.
Can I Hide Him?(Z.S) by xPinkLightx
xPinkLightx
  • WpView
    Reads 30,153
  • WpVote
    Votes 3,794
  • WpPart
    Parts 45
ماهر مشكلي رو حل ميكنيم به مشكل بزرگتري برميخوريم...داستان زندگي ما چيه؟ گذشته ي تاريك من يا آينده ي تاريك تو؟ [تكميل شده در تاريخ 3/nov/18]