🤍.Ziam.🤍
172 stories
Two shadows one light [z.m] by lilianine
lilianine
  • WpView
    Reads 135
  • WpVote
    Votes 20
  • WpPart
    Parts 4
دریایی از احساس که کلمات قادر به پیام آنها نیست اما سکوت ها حس رو فریاد میزنن.
Cigarettes After Sex by mah_sr
mah_sr
  • WpView
    Reads 22,336
  • WpVote
    Votes 3,953
  • WpPart
    Parts 27
[COMPLETED] همه سیگارهایی که مرهم حقیقت‌های سمی بودن و سکس‌های خاموشی که خاطرات رو، غده کردن. زیام. ۲۶ ژانویه ۲۰۱۹ تا ۳۰ می.
Magic claw  by LittleVfics
LittleVfics
  • WpView
    Reads 198
  • WpVote
    Votes 32
  • WpPart
    Parts 6
"چنگ جادو" داستان پسری به نام زین مالیک؛ گرگینه‌ای با قدرت جادویی که در شهری زندگی می‌کند که سایه‌ی یک گرگ سیاه و وحشی روی آن افتاده. گرگ سیاهی که زخمی، بی‌رحم و مرموز است و هیچکس شکل انسانی‌اش را ندیده. زین که کودکی‌اش را با افسانه این گرگ گذرانده، حالا باید میان واقعیت و افسانه قدم بردارد؛ در حالی که قدرتی درون خود کشف می‌کند که می‌تواند حقیقت را آشکار کند یا خودش را در آن گم کند. رازهایی تاریک در دل شهر در کمین او هستند. این داستان از عشق، شجاعت و جادویی می‌گوید که می‌تواند نجات‌بخش یا ویرانگر باشد...
red moon by tiyammmmmm
tiyammmmmm
  • WpView
    Reads 1,019
  • WpVote
    Votes 119
  • WpPart
    Parts 8
در تمام قوانین عالم یک خطا وجود دارد تو... و من که بی قانون ترین عاشق این شهرم... «Z♡L»
Violet♡[Ziam] Season 1 Completed by ngra20
ngra20
  • WpView
    Reads 159,917
  • WpVote
    Votes 22,027
  • WpPart
    Parts 92
بقراط میگه هر آدمی یکی از رنگ های آبی، قرمز، سبز یا زرده اما من میگم تو ویولتی... زیباترین تناژ بنفش💜 "اگه روحیه حساسی دارید خوندن این بوک رو بهتون پیشنهاد نمیکنم" آپ نامنظم
This Town Z.M L.S N.H by Heliom1D
Heliom1D
  • WpView
    Reads 3,498
  • WpVote
    Votes 614
  • WpPart
    Parts 28
_ تو این شهر دخترها و پسرهای زیادی هستن، کسایی که فقط کافیه یک نگاه بهشون بندازی تا برات بمیرن، فقط کافیه که چیزی بخوای تا برات فراهم کنن و میون این همه آدم... تو منه مریض رو انتخاب کردی. _ تو تموم این شهر بین این همه آدم کافیه فقط یه نفر نگاه چپ به عشق مریض من بندازه و اونوقت... زندگی رو براش حروم میکنم. _ لیام خیلی‌ها عشق مارو قبول ندارن، چه مردمی که مارو دوست دارن چه کسایی که به واسطه قرارداد روی ما سلطه دارن، این عشق برای تو عذابه لیام و من... _ شرایطی که ازش حرف میزنی وضعیه که برای جفتمون هستش زین اما من چرا باید بخاطر دید آدم‌های دیگه از تو بگذرم؟ بذار هر کس هرکاری میتونه بکنه حتی اگه لازم باشه برای محافظت از تو عشقمو درونم نگه دارم باز هم آتش عشق ما خانوش نمیشه. _ برای من هم مهم نیست که مردم چه فکری میکنن، هم من هم تو عاشق هنرمون هستیم و میدونم چقدر براش زحمت کشیدی لیم، نمی‌خوام بخاطر من از دستش بدی‌. _ حتی اگر از دستش هم بدم غمی ندارم زین، من میدونم میون همه‌ی آدم‌های این شهر و شهرهای دیگه کسانی خواهند بود که ما رو همونطور که هستیم دوست داشته باشند و عشق ما رو قبول داشته باشن اما حتی اگر هم نباشه غمی ندارم، میدونی زین، حالا میفهمم تمام اون سختی‌ها ارزشش رو داشت چون حتی اگر همه چیزم رو از دست بدم تو رو ت
Anonymity.[L.S & Z.M] by Its_Sany
Its_Sany
  • WpView
    Reads 3,388
  • WpVote
    Votes 519
  • WpPart
    Parts 37
[ Larry & Ziam ] آنها نگهبانان خودخوانده ی ریشه های اینترنت هستند. آنها،صاحب گمنامی اند. ●برگرفته از واقعیت!
𝐓𝐡𝐞 𝐒𝐞𝐜𝐫𝐞𝐭 𝐨𝐟 𝐋𝐨𝐧𝐝𝐨𝐧|𝐋.𝐒 by KimiKimiii5
KimiKimiii5
  • WpView
    Reads 11,896
  • WpVote
    Votes 2,705
  • WpPart
    Parts 33
_مرد پلیس، قدم هاش رو تند کرد تا به اتاق 128 برسه باید می فهمید چه بلایی سر پسری که بیهوش روی تخت بیمارستان افتاده، اومده.. لویی تاملینسون جوان توی اولین روز انتقالش به لندن درگیر پرونده ای شده بود که نمی دونست قراره زندگیش رو زیر و رو کنه.. و هری بی خبر از همه جا، توی تن خودش عزا دار بود.. ژانر: عاشقانه | معمایی | جنایی کاپل‌ها: لری ✨، اندکی زیام وضعیت: در حال آپلود شروع: ۱۵/۳/۱۴۰۳ نویسنده: کیمیا 🖤
Z END by niohiomio
niohiomio
  • WpView
    Reads 33,831
  • WpVote
    Votes 8,095
  • WpPart
    Parts 35
اونا میگن "عاشق شدن کار آسونیه. قسمت سخت ماجرا نگه داشتن عشقیه که پیدا کردی." توی دنیایی که داره به آخر میرسه و به جای آدما زامبیا داخل خیابوناش راه میرن، این جمله معنای کاملا متفاوتی پیدا میکنه. A Ziam Story [Highest ranking: #1 - Horror] [Completed]
The Empire of Nought by atalebymystery
atalebymystery
  • WpView
    Reads 33,889
  • WpVote
    Votes 5,806
  • WpPart
    Parts 55
«امپراتوریِ هیچ» -«تو فکر کردی کی هستی بدبخت؟ یه قهرمان؟ قهرمان‌ها یا پا به توپ دارن، یا دست به میکروفون یا چشم به دوربین! قهرمان‌هایی از جنس تو هیچی نیستن! تو تبدیل می‌شی به نیم خط توی کتاب تاریخ دبستان!» -«برام مهم نیست کسی اسمم رو به خاطر نیاره. همین که بدونم یه قطره از یه دریا بودم نه یه مرداب، برام بسه...» A Harry Styles Fanfiction