امگاورس
90 stories
omega world  by DaylnWayne
DaylnWayne
  • WpView
    Reads 11,346
  • WpVote
    Votes 946
  • WpPart
    Parts 7
ویکوک امگاورس/اسمات/امپرگ یه مینی فیک جذاب و متمایز
𝗢𝗯𝗹𝗶𝘃��𝗶𝗼𝘂𝘀 𝗠𝗿.𝗕║𝗞𝗼𝗼𝗸𝗩 ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈ by Iyeseulkim2000
Iyeseulkim2000
  • WpView
    Reads 26,071
  • WpVote
    Votes 4,675
  • WpPart
    Parts 12
آقای B بی توجه (کامل شده) 🐺🌤 زندگی بتای معمولی ای به اسم جئون جونگ کوک توسط یه امگا به کل زیر و رو میشه! اون کیه که فقط آقای بی نمیشناستش؟ ─── ・ 。゚❂: *.🌤.* :❂゚。・ ─── ⋮🐺🌤𝗪𝗲𝗯𝘁𝗼𝗼𝗻 𝗡𝗮𝗺𝗲 ⇒ آقای بی بی توجه ⋮🐺🌤𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 ⇒ کوکوی ⋮🐺🌤𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲𝘀 ⇒ امگاورس، اسمات، یائویی، کمدی ⋮🐺🌤𝗘𝗱𝗶𝘁𝗼𝗿 & 𝗧𝗿𝗮𝗻𝘀𝗹𝗮𝘁𝗼𝗿 ⇒ یسول کیم ⋮🐺🌤𝗦𝘁𝗮𝗿𝘁 & 𝗘𝗻𝗱 𝗗𝗮𝘁𝗲 ⇒ 30 May 2021 ~ 2 Sep 2021
King's Lover by ASha_Nevisande
ASha_Nevisande
  • WpView
    Reads 6,369
  • WpVote
    Votes 731
  • WpPart
    Parts 4
ژانر :تاریخی _ اسمات _ هپی اند _ امپرگ همه چیز از اعتراف تهیونگ پسر وزیر جنگ شروع شد... و مادری که فقط به نوه دار شدن اهمیت میده!!!
my baby by MAHAEXOL8
MAHAEXOL8
  • WpView
    Reads 116,712
  • WpVote
    Votes 10,071
  • WpPart
    Parts 33
Full خب ... این داستان راجب پسریه که مجبوره با پادشاه ازدواج کنه و براش فرزندی بیاره پادشاه علاقه ای بهش نداره طی اتفاقاتی میخواد پسر و بچش رو بکشه که پسر فرار میکنههه و...🙄😬🙄😬 خب ژانرش امپرگ امگاورس شاید کمی انگست اسمات فانتزی
Kookv by bts_vkook_ar
bts_vkook_ar
  • WpView
    Reads 11,723
  • WpVote
    Votes 1,439
  • WpPart
    Parts 10
تهیونگ امگایی که خیلی اسیب دیده...
my pain  by mahak_taekook
mahak_taekook
  • WpView
    Reads 4,998
  • WpVote
    Votes 440
  • WpPart
    Parts 4
جانگکوک امگایی که بعد از جدایی از خانواده ش با برادرش یونگی زندگی میکنه سختی های زیادی میکشه چی میشه اگه جانگکوک با تهیونگ آشنا بشه آلفایی که عاشقشه کاپل:تهکوک ژانر:انگست،امگاورس،امپرگ،اسمات
My Omega by rachealchoco
rachealchoco
  • WpView
    Reads 35,899
  • WpVote
    Votes 3,929
  • WpPart
    Parts 15
my Omega Couple:kookv.namjin.yoonmin خلاصه: جانگ کوک الفای اصیل زاده که فردی بسیار سرد و خشن که از پدرش زیاد خوشش نمیاد مادرش رو وقتی 13 سالش بوده از دست داده و پدرش تصمیم میگیره دوباره ازدواج کنه تهیونگ امگایی که از یه خانواده تمام الفا سر در اورده کل خانوادش اون رو ترد کردن ولی برادرش همیشه اون رو میبینه و اذیتش میکنه خانوادش از وقتی ته 10 سالش بود اون رو به پرورشگاه دادن و تو سن 12 سالگی خانمی ته رو به فرزند خوندگی گرفت و ته زندگیه خیلی خوبی بعد اون قضیه داشت به جز برادرش و مدرسه که اذیتش میکنن چی میشه اگه این دو فرد باهم برادر بشن و جاگ کوک از ته متنفر باشه و ته رو اذیت کنه ولی......
«𝐍𝐨𝐨𝐝𝐥𝐞|نودل»✔︎ by Mtt_12
Mtt_12
  • WpView
    Reads 181,975
  • WpVote
    Votes 23,830
  • WpPart
    Parts 21
[اتمام یافته] 𝐅𝐢𝐜 𝐍𝐚𝐦𝐞:𝐍𝐨𝐨𝐝𝐥𝐞🍜 𝐆𝐞𝐧𝐞𝐫: 𝐎𝐦𝐞𝐠𝐚𝐯𝐞𝐫𝐬𝐞, 𝐑𝐨𝐦𝐞𝐧𝐜𝐞, 𝐩.𝐥 𝐥𝐢𝐟𝐞, 𝐬𝐦𝐮𝐭🔞 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞:𝐊𝐨𝐨𝐤𝐯🧑‍🤝‍🧑 𝐔𝐩𝐓𝐢𝐦𝐞:_ 𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫: 𝐑𝐞𝐝𝐐𝐮𝐞𝐞𝐧⚜️
Bağışla_vkook / ببخش _ ویکوک  by vidles_queen
vidles_queen
  • WpView
    Reads 97,963
  • WpVote
    Votes 11,898
  • WpPart
    Parts 62
نام رمان :Bağışla /ببخش کاپل ها : ویکوک / یونمین/نامجین ژانر ها :/تریلر/امگاورس /کمی طنز/درام/اسمات/ نام نویسنده : Queen_زمان آپ پنجشنبه _هپی اند قسمت هایی از رمان تب کرده بود میخواست از تختش پایین بیاد که نمیذاشتن تهیونگ : امگام ..امگام اون تو عمارته اون... خدمتکار تاج سوخته ای رو به الفا داد که روش طرح گل رزی بود . خدمتکار : متاسفیم عالیجناب ___ ___ ___ بازوش رو گرفته بود و محکم میکشیدش گریه هاش دوباره شروع شده بودن . روبروی همون میز وایسادن و اربابش رو به مرد گفت : ایشون بودن ؟! ~خودشه امادش کن ! _______________ تهیونگ : باورم نمیشه تو رو جای کوکی پاک و معصومم اوردم ! که یهو امگا زد زیر گریه امگا : ..هق ددی ته ته جونگکوکی یو دوشت نداره هق اون ..منوهق دوشت ندایه ..هق هیچکس ..هق جونگکوکی یو دوشت ندایه هق و بعد با صدای بلند تری گریه کرد و تهیونگ با منگ ترین حالت بهش خیره شد اون اون امگا لیتل بود ؟! تهیونگ : تو ..تو لیتلی ؟! __________
Syncope ࿓⟳ by itbeataw
itbeataw
  • WpView
    Reads 3,830
  • WpVote
    Votes 598
  • WpPart
    Parts 6
کاپل ࿓⟳"ویکوک،یونمین" ژانر ࿓⟳"تاریخی،امگاورس،رمنس،اسمات،کمی اکشن،امپرگ" "امگایی که بعد از گذروندن یک روز کاملأ عادی برای رهایی از خستگی بدنش را به دست خواب میسپارد ولی بعد از گشودن چشم هایش چندین سال به عقب باز میگردد دورانی که سلطنت در دست آلفایی به نام کیم ویکتور قرار داشت" "با پاهای برهنه اش جلوی دست فروش نقاشی که دیوار های مغازه اش را با تابلوهای چشمگیری تزئین کرده بود ایستاد و نگاهی به اشخاص داخل تابلو‌ ها کرد. یکی یکی تابلو ها را بعد از نگاه گذرایی رد میشد که یکی از آنها توجهش را به چشمان بلوری اش جلب کرد.پسر جوانی با لباس های برازنده اش که در تنش به خوبی جا افتاده بودند نقاشی شده بود که از موهای رنگین طلایی اش گویا آسیایی نبود.رو به صاحب مغازه کرد و گفت. -ببخشید آقا این نقاشی متعلق به شخص خاصی هست؟ صاحب مغازه بعد از یکبار برانداز کردنش ابرویی بالا انداخت و گفت. +مال این اطراف نیستی؟اون شخص پرنس ویکتور فرزند منتخب ماه هست. اوه آرومی از لب های صورتیش بیرون آمد،خواست از مغازه خارج شود که با دیدن چهره ی نقاشی شده ی دیگری که کنار تابلوی پرنس ویکتور قرار داشت بدنش با یخ یکی شد. فرد نقاشی شده ی تابلوی کناری بیش از اندازه شبیه خودش بود!"