Trouble mark •|L.S•|•Z.M|• COMPLETED
Highest ranking : #1 in fanfiction -خدای من... تو بلدی خفه شی? -باور کن نه!
Highest ranking : #1 in fanfiction -خدای من... تو بلدی خفه شی? -باور کن نه!
گاهی اوقات بعضی ها فقط متولد میشن تا میزبان تاریکی محض باشن... میزبان شیطان... زندگی... اون به هیچ وجه چیزی که توی قصهی پری ها تعریف میشه نیست... زندگی واقعی اینجاست... بین هرم سرد نفس هاش... بین این بازوهایه امن و بی احساس... بین این لب هایه سردو شیطانی... بین تاریکی ای که خنجر انعکاسش با بیرحمی در قلب همه فرو میره...
SEQUEL TO DEVIL'S DUE. In this sequel, our main duo are off to a bit of a rocky start. River is recovering from a gunshot wound, trying to overcome a bout of PTSD, all the while attempting to remain in the loop of her boyfriend's antics. Harry on the other hand, is hell-bent on getting revenge over the people who thre...
باید از همان اول میفهمیدم که داستان ما عشق نبود.. داستان ما روحی بود که درون زندگیمان جریان یافت.. و دست ترسناک مرگ آن روح شیرین را با خود برد.. باید میدانستم که من و تو..عاشق نیستیم.. من و تو زندگی هستیم که درون هم میجوشیم..! ایده:98/1/4 Words have power💚💙
Larry+ziam از درد به خودش میپیچید و گریه های بچگانش تو کل اون کوچه ی تاریک طنین مینداخت.صدای خنده های اون آدمای مست هنوز تو گوشش بودن...آخه چرا از درد نمیمیره؟چرا این کابوسا تموم نمیشن؟آخه اون فقط یه پسر بچه کوچولوعه! ___________________________________ 💚💙👬 👬💛❤
زیباترین آدم هایی که تا کنون شناخته ام، آنهایی بودند که شکست خورده بودند، رنج میکشیدند، دچار فقدان شده بودند و با این حال راه خود را از اعماق درد و رنج گشودند و بیرون آمدند این افراد، یک حسی از قدردانی، حساسیت و فهم زندگی داشتند که آنها را پر از شفقت، ملایمت و توجه عمیق و عاشقانه میکرد زیبایی این افراد، اتفاقی و بی س...
لویی فکر می کرد این تنها راهیه که میتونه هری رو پیش خودش نگهداره ...
هری...هرررری...خواهش میکنم نجاتم بده...نذار من رو ببرن...هرررری... قطرات اشک گونه های پسر چشم سبز رو تر میکنن...صدا توی ذهنش تکرار میشه....حتی جرات نکن به التماس هاش گوش بدی استایلز...حتی جرات نکن برگردی سمتش... صدای فریادهای وحشت زده ی لویی تنش رو میلرزونن...روحش رو از هم میدرن...قلبش رو از کار میندازن اما این اجبار...
بگفتا گر خرامی در سرایش؟ / بگفت اندازم این سر زیر پایش! بگفتا گر بخواهد هرچه داری؟ / بگفت این از خدا خواهم به زاری! بگفتا گر به سر یابیش خشنود؟ / بگفت از گردن این وام افکنم زود! بگفتا دل ز مهرش کی کنی پاک؟ / بگفت آنگه که باشم خفته در خاک! ~~~~~ فنفیک: استریت از هری استایلز ژانر: تاریخی قطعا کلیشه: اما بدون هیچ اتفاق ک...
"Smoking is bad, you know." The placid voice speaks up from the distant dark corner, nothing to see but a tall silhouette and an orange glow of a cigarette cherry. "It's the least of my problems," I murmur with my own between my lips, proceeding to feel the stagnant debris valley my throat when I suck delicately. He...
«احمقها» من معمار نیستم ولی میدونم پیش از این که قصر بسازی باید آلونکت رو خراب کنی. نمیتونی روی همون زمینی که آلونک داری قصر رو هم بخوای. قبل از این که برجت دهها متر بالا بره... اول باید چند ده متری رو پِی بکنی و پایین بری. من معمار نیستم ولی زیاد تو حرفهی این و اون سرک میکشم : ) A Zayn Malik Fanfiction
«بهش میگن زمزمه ی دریا و اون بزرگ ترین رازی که دریا توی خودش قایم کرده.»