Bungo stray dogs
17 stories
You have no choice by NaromiOsamu
NaromiOsamu
  • WpView
    Reads 11,722
  • WpVote
    Votes 1,423
  • WpPart
    Parts 20
You can not decide to live You have no right تو نمیتونی تصمیم بگیری که زندگی کنی هیچ حقی نداری
Sleeping Love by KazamaJinalger
KazamaJinalger
  • WpView
    Reads 6,605
  • WpVote
    Votes 1,061
  • WpPart
    Parts 31
*در حال ویرایش * داستان عشق یه شاهزاده و خائن:) چویا شاهزاده ای که دازای رو که قصد کشتن خودش و ولیعهد برادرش رو داشت دستگیر میکنه اما نمیدونست چرا باید درباره یه خائن کنجکاو بشه و احساساتی به اون خائن پیدا کنه؟ این احساسات باعث میشن اون جلوی اعدام دازای رو بگیره اما در عوض اونو تبدیل به یه برده کرد و خوب چی میشه اگه دازای بخواد انتقام تمام تحقیر های اونو در عوض کشتنش با شکستن قلبش بگیره:)؟
𝕾𝖙𝖆𝖗𝖙 𝖆𝖓 𝖊𝖓𝖉  by NaromiOsamu
NaromiOsamu
  • WpView
    Reads 9,673
  • WpVote
    Votes 1,359
  • WpPart
    Parts 29
𝕿𝖍𝖆𝖙'𝖘 𝖗𝖎𝖌𝖍𝖙 ... 𝖑𝖔𝖛𝖊 𝖎𝖘 𝖓𝖔𝖙 𝖘𝖔𝖒𝖊𝖙𝖍𝖎𝖓𝖌 𝖎 𝖈𝖆𝖓 𝖚𝖓𝖉𝖊𝖗𝖘𝖙𝖆𝖓𝖉 ... 𝖇𝖚𝖙 𝖎 𝖈𝖆𝖓 𝖋𝖊𝖊𝖑 𝖜𝖍𝖆𝖙 𝖎𝖘 𝖇𝖗𝖔𝖐𝖊𝖓 𝖎𝖓𝖘𝖎𝖉𝖊 𝖒𝖊 .. 𝖑𝖎𝖐𝖊 𝖗𝖎𝖌𝖍𝖙 𝖓𝖔𝖜 ... 𝕬𝖓𝖉 𝖎 𝖙𝖍𝖎𝖓𝖐 𝖎𝖙'𝖘 𝖈𝖆𝖑𝖑𝖊𝖉 𝖙𝖍𝖊 𝖍𝖊𝖆𝖗𝖙 .... درسته ... عشق چیزی نیست که من بتونم بفهمم ... ولی من میتونم چیزی که در درونم شکسته است را احساس کنم ... مثل همین الان و فکر‌میکنم اسمش‌ قلب است ...
Suffer as always  by NaromiOsamu
NaromiOsamu
  • WpView
    Reads 4,227
  • WpVote
    Votes 509
  • WpPart
    Parts 19
I'm afraid he will come As always just in a corner of the dark I hear his voice "Suffer as always" میترسم که بیرون بیاید مثل همیشه در گوشه ای از تاریکی صدایش را میشنوم " مثل همیشه رنج بکش "
Be my doll by KazamaJinalger
KazamaJinalger
  • WpView
    Reads 12,857
  • WpVote
    Votes 1,899
  • WpPart
    Parts 32
*درحال ویرایش* توی اوج نا امیدی وقتی دیگه هیچ دوستی نداره هیچ خانواده ای که حمایتش کنه هیچ قدرتی که از خودش در برابر دیگران دفاع کنه یهو اون پیداش میشه همکار قدیمیش و اون نجاتش میده اما اون هم برای کمک بهش ازش چیزی میخواد "باید عروسک من باشی" خوب حالا باید انتخاب کنه ماشین کشتار بقیه باشه یا عروسک دازای:)؟
I will not leave you anymore by KazamaJinalger
KazamaJinalger
  • WpView
    Reads 14,689
  • WpVote
    Votes 1,972
  • WpPart
    Parts 24
*درحال ویرایش* چویا مجبور میشه ماموریتی رو قبول کنه که باید توجه دازای همکار قدیمش رو به خودش جلب میکرده و بهش نزدیک می‌شده و دازای مثل اوداساکو دوست قدیمیش بهش وابسته بشه اما چی میشه اگه دازای عاشقش بشه و بعد حقیقت رو بفهمه:)؟
dazouuya⁦ㄟ(≧◇≦)ㄏ by Nepenthe_00
Nepenthe_00
  • WpView
    Reads 187,918
  • WpVote
    Votes 22,524
  • WpPart
    Parts 116
وانشات هایی از انیمه های مختلف ♡ ولی اکثرا از بانگو هستن ^^ هر پارت داستان جدا داره ؛)
The sweet taste of strawberries by KazamaJinalger
KazamaJinalger
  • WpView
    Reads 9,918
  • WpVote
    Votes 1,118
  • WpPart
    Parts 11
"بسه.." "تمومش کن" "زجر دادن من رو تموم کن" "دیگه چقدر میخوای نابودم کنی؟" "چرا از زندگیم بیرون نمیری؟" چویا و دازای که چند ساله عاشق هم هستن اما غرورشون اجازه اعتراف به عشقشون رو نمیده از طرفی چویا با اینکه عاشق دازایه ازش کینه داره حالا قراره سرنوشت عشقشون به کجا برسه؟ پایان خوش؟ یا یه پایان تلخ؟
🤍𝓑𝒍𝒂𝒄𝒌 𝒂𝒏𝒅 𝓦𝒉𝒊𝒕𝒆🖤 by realbluebyun
realbluebyun
  • WpView
    Reads 10,744
  • WpVote
    Votes 1,299
  • WpPart
    Parts 16
خلاصه: آتسوشی و آکوتاگاوا همیشه از هم متنفر بودن و باهم در حال مبارزه بودن، ولی بعد از اینکه نیروهاشون رو یکی میکنن تا دشمن مشترکشون رو شکست بدن آکوتاگاوا درونش احساسات جدیدی رو کشف میکنه و تلاش میکنه تا بهشون اهمیتی نده ولی....
Silent Lullaby  by Authornimchan
Authornimchan
  • WpView
    Reads 12,615
  • WpVote
    Votes 1,723
  • WpPart
    Parts 25
دلش میخواست به گذشته برگرده... زمانی که باهم در حد مرگ مبارزه میکردن و شبها از شدت خستگی روی تخت بیهوش میشدن زمانی که دازای احمق پر حرفتر از الان بود و با چرت وپرت گویی هاش اونو تا مرز جنون میبرد و مجبورش میکرد به متن احمقانه کتاب " راهنمای جامع خودکشی" گوش بده و در مورد اینکه کدوم راه خودکشی بهتره ازش نظر میخواست شاید اونا روزهای خوب زندگیش بودن که قدرشونو ندونسته بود روزهایی که دیگه برنمیگشتن...