You have no choice
You can not decide to live You have no right تو نمیتونی تصمیم بگیری که زندگی کنی هیچ حقی نداری
You can not decide to live You have no right تو نمیتونی تصمیم بگیری که زندگی کنی هیچ حقی نداری
*در حال ویرایش * داستان عشق یه شاهزاده و خائن:) چویا شاهزاده ای که دازای رو که قصد کشتن خودش و ولیعهد برادرش رو داشت دستگیر میکنه اما نمیدونست چرا باید درباره یه خائن کنجکاو بشه و احساساتی به اون خائن پیدا کنه؟ این احساسات باعث میشن اون جلوی اعدام دازای رو بگیره اما در عوض اونو تبدیل به یه برده کرد و خوب چی میشه اگه...
𝕿𝖍𝖆𝖙'𝖘 𝖗𝖎𝖌𝖍𝖙 ... 𝖑𝖔𝖛𝖊 𝖎𝖘 𝖓𝖔𝖙 𝖘𝖔𝖒𝖊𝖙𝖍𝖎𝖓𝖌 𝖎 𝖈𝖆𝖓 𝖚𝖓𝖉𝖊𝖗𝖘𝖙𝖆𝖓𝖉 ... 𝖇𝖚𝖙 𝖎 𝖈𝖆𝖓 𝖋𝖊𝖊𝖑 𝖜𝖍𝖆𝖙 𝖎𝖘 𝖇𝖗𝖔𝖐𝖊𝖓 𝖎𝖓𝖘𝖎𝖉𝖊 𝖒𝖊 .. 𝖑𝖎𝖐𝖊 𝖗𝖎𝖌𝖍𝖙 𝖓𝖔𝖜 ... 𝕬𝖓𝖉 𝖎 𝖙𝖍𝖎𝖓𝖐 𝖎𝖙'𝖘 𝖈𝖆𝖑𝖑𝖊𝖉 𝖙𝖍𝖊 𝖍𝖊𝖆𝖗𝖙 .... درسته ... عشق چیزی نیست که من بتونم بفهمم...
Name: Natural Couple: Shin soukoku Genres: Fantasy, Adventure Summary: ناکاهارا چویا، تاجر شرقیای که با کشتی اسرار آمیزش از دریا ها و اقیانوسها عبور میکنه و به پایتخت سرزمینش، میره. اون یک تاجر بود. نه تاجر لباس، ابریشم یا جواهرات. اون تاجر اطلاعات بود... امّا وقتی با حکم رسمی پادشاه، اوسامو دازای افسر اختصاصی مب...
I'm afraid he will come As always just in a corner of the dark I hear his voice "Suffer as always" میترسم که بیرون بیاید مثل همیشه در گوشه ای از تاریکی صدایش را میشنوم " مثل همیشه رنج بکش "
*درحال ویرایش* توی اوج نا امیدی وقتی دیگه هیچ دوستی نداره هیچ خانواده ای که حمایتش کنه هیچ قدرتی که از خودش در برابر دیگران دفاع کنه یهو اون پیداش میشه همکار قدیمیش و اون نجاتش میده اما اون هم برای کمک بهش ازش چیزی میخواد "باید عروسک من باشی" خوب حالا باید انتخاب کنه ماشین کشتار بقیه باشه یا عروسک دازای:)؟
*درحال ویرایش* چویا مجبور میشه ماموریتی رو قبول کنه که باید توجه دازای همکار قدیمش رو به خودش جلب میکرده و بهش نزدیک میشده و دازای مثل اوداساکو دوست قدیمیش بهش وابسته بشه اما چی میشه اگه دازای عاشقش بشه و بعد حقیقت رو بفهمه:)؟
وانشات هایی از انیمه های مختلف ♡ ولی اکثرا از بانگو هستن ^^ هر پارت داستان جدا داره ؛)
"بسه.." "تمومش کن" "زجر دادن من رو تموم کن" "دیگه چقدر میخوای نابودم کنی؟" "چرا از زندگیم بیرون نمیری؟" چویا و دازای که چند ساله عاشق هم هستن اما غرورشون اجازه اعتراف به عشقشون رو نمیده از طرفی چویا با اینکه عاشق دازایه ازش کینه داره حالا قراره سرنوشت عشقشون به کجا برسه؟ پایان خوش؟ یا یه پایان تلخ؟
خلاصه: آتسوشی و آکوتاگاوا همیشه از هم متنفر بودن و باهم در حال مبارزه بودن، ولی بعد از اینکه نیروهاشون رو یکی میکنن تا دشمن مشترکشون رو شکست بدن آکوتاگاوا درونش احساسات جدیدی رو کشف میکنه و تلاش میکنه تا بهشون اهمیتی نده ولی....
دلش میخواست به گذشته برگرده... زمانی که باهم در حد مرگ مبارزه میکردن و شبها از شدت خستگی روی تخت بیهوش میشدن زمانی که دازای احمق پر حرفتر از الان بود و با چرت وپرت گویی هاش اونو تا مرز جنون میبرد و مجبورش میکرد به متن احمقانه کتاب " راهنمای جامع خودکشی" گوش بده و در مورد اینکه کدوم راه خودکشی بهتره ازش نظر میخواست ش...
فئودور برد انها...ایا انها باختند؟ با چیزی که تا الان بودند انها همه چیز بودند به جز بازنده این یک حقیقت بود!
A Shin Soukoku, Soukoku Roomates AU! Atsushi is roomates with Dazai, Akutagawa, and Chuuya in an apartment in modern day Tokyo! Atsushi wants all of them to be really close friends, but they somewhat developed feelings too? ~~Find out later~~ UwU
In a joint mission with Port Mafia, the Armed Detective Agency have encountered Guild Member Edgar Allan Poe's first and only romance book. When Higuchi read it, doubting its danger, the book has sucked in Soukoku and Shin Soukoku inside it. To get them out, the Agency and Port Mafia have to read and complete at least...
Dazai Osamu has never known a childhood. In fact, his abusive parents had made sure of that. He is depressed. He thinks there is no happiness for him. What he never expected was someone to actually care about him. Chuuya Nakahara was never really alone. In fact, despite having a rough childhood, he still had a friend...
When Dazai was too late in supporting Chuuya during the use of Corruption. He losses Chuuya, and Chuuya has been dead for two years now. Or so he thought. *** Also yes the idea came from Seren's artwork. Credit to the artist for that.
Chuuya (and Soukoku) one shots with whump, fluff, and just a little angst.
¿hasta donde serías capaz de llegar por salvar la vida de la persona que más amas? ¿que estarías dispuesto a dar? ¿que estarías dispuesto a pagar? ¿que estarías dispuesto a callar? Los capitulos son cortos, con pocos capítulos. Los personajes les pertenece al mundo de BSD creado por Kafka Asagiri.