Complete Larry
22 stories
Fake Alpha [L.S] by fa3exi
Fake Alpha [L.S]
fa3exi
  • Reads 160,833
  • Votes 32,197
  • Parts 119
-Complete- "برای انتخاب لونا دیگه وقتی ندارم. تو جفت مقدر شده ی منی اهمیتی نمیدم اگر یه الفا یا هر کوفت دیگه ای تو حق نداری این تصمیم رو بگیری که نمیخوای لونا باشی." "من الفام و الفاها نمیتونن جفت بشن. در ضمن من به جفت های مقدر شده اندازه ی فاک هم اهمیت نمیدم." "باشه ولی اگر قبول نکنی لونا بشی از اونجایی که من رییس پکم تورو از پک طرد میکنم. خوب میدونی چه اتفاقی برای گرگ های طرد شده میوفته مگه نه هانی؟" #1larry #1larrystylinson #1louis #1louistomlinson #1harry #1zayn #1taylorswift #1niall #1niallhoran #1liam #1liampayne #1alpha #1beta #2omega
Vampire's Kiss [L.S] [Z.M] Completed by Haniye_styles
Vampire's Kiss [L.S] [Z.M] Completed
Haniye_styles
  • Reads 107,609
  • Votes 20,781
  • Parts 96
تمام شده~ «برای صدها سال فکر میکردم پرقدرت ترین موجود این دنیام... ولی من چیزی بجز یه هیولای نفرین شده نیستم! من مجبورم ازت دور باشم تا بهت آسیب نزنم... من... من مجبورم. مجبورم برم که تو آسیب نبینی مخلوق شیرینم...» . . . . . . . «نرو! اشکالی نداره اگه بهم آسیب بزنی! دردای جسمم خوب میشن ولی اگه نباشی من دردای قلبمو چیکار کنم؟میخوای منو بکشی؟» . . . . . . . پروانه شو لویی من پیله ات میشم ! . . . . . . . هری ادوارد استایلز آخرین خوناشام باقی مونده توی دنیاست اما اون درگیر طلسم نهصد ساله ی خودشه! عشق و دوست داشتن رو فراموش کرده و تمام چیزی که براش باقی مونده عطشش برای خونه...برای مایع سرخرنگ تو قلب های تپنده آدم ها... اما هری هیچوقت به عمیق ترین نقطه های ذهنش هم خطور نمیکرد که قلب تپنده یکی از این آدم ها قلب مرده خودش رو هم به تپش بندازه! و هفت برابر! هر حس یک خوناشام هفت برابر هر آدمیزاد قوی تره . بینایی ، شنوایی ، لامسه ، بویایی ، عشق ، عشق ، عشق ، عشق و عشق! اون هیولا این عشق رو هفت برابر بیشتر حس میکنه... آخرین خوناشام تاریخی که نمیدونه با حس اغراق شده عشق هفت برابریش باید چکار کنه!؟
+14 more
lacuna [L.S] by darkblue_94
lacuna [L.S]
darkblue_94
  • Reads 11,217
  • Votes 2,528
  • Parts 46
[Completed] تو بهم فهموندی میشه یه تیکه از وجودت رو از دست بدی اما زنده بمونی! نه فقط زنده موندن، بلکه وادارم کردی زندگی کردنو دوباره به یاد بیارم. تو بهم یاد دادی میتونم با وجود یه خلا بزرگ توی قلبم، بازم به نفس کشیدن ادامه بدم! نه فقط نفس کشیدن بلکه عشق ورزیدن و عشق گرفتن رو به یادم آوردی. تو بهم یاد دادی میشه از یه خاک مرده، یه باغ سرسبز درست کرد، اگه فقط به اندازه کافی بهش توجه کنی. تو بهم یاد دادی میتونم دوباره دوست داشته بشم و عاشق باشم! تو منو به زندگی برگردوندی و من بخاطرش تا ابد به تو و قلبت مدیونم... Idea by: Gay_syndrome
the charleston(l.s) by SilentGhosttt
the charleston(l.s)
SilentGhosttt
  • Reads 31,260
  • Votes 5,964
  • Parts 30
.بخاطر من...بخاطر من و هری... باز هم دووم بیار اقای چارلز...دلم برات تنگ میشه و به زودی به دیدنت میام _لویی_
Don't let it break your heart [L.S] *Completed* by darya_stylinsonff
Don't let it break your heart [L.S] *Completed*
darya_stylinsonff
  • Reads 87,209
  • Votes 15,900
  • Parts 56
مهم نیست چه اتفاقی برات میوفته حتی اگه سخت بود حتی اگه هرچی تلاش کردی کافی نبود حتی اگه به عمق تاریکی رسیدی نذار بکشتت نذار قلبتو بشکنه 💙💚 ___________________________ Hey guys خب من دارم این فن فیک رو در حالی شروع میکنم که اکانت شخصی خودمو توی واتپد ساختم و نه تنها بلد نیستم درست باهاش کار کنم بلکه هیچیم فالوور ندارم😐 ینی در فلک زده ترین و شخمی ترین حالت ممکن اماااا در نهایت تصمیم گرفتم اولین فن فیکم رو پابلیش کنم چون خیلی دوسش دارم و فک میکنم واقعا داستان قشنگیه (امیدوارم شما هم اینجوری فک کنین) و اینکه من این فن فیک رو همین الانشم تا نصفه نوشتم و فقط آپ کردنش مونده و آدمی هم نیستم که اهل نصفه ول کردن فن فیک باشم چون به نظرم این کار توهین بزرگی به مخاطبه و یه سری اطلاعات کلی درباره فن فیک بهتون میدم تا بفهمین با سلیقتون جوره یا نه💚💙 هری تاپه اسماتم داره ( اخطار بهتون میدم نگران نباشین) داستان از زاویه دید هری ولی به صورت سوم شخص نوشته شده تا بیشتر به ابعاد مختلف داستان تسلط داشته باشم و اینکه اون اوایل داستان یکم طول میکشه تا به مومنتای مورد علاقتون برسه ولی وقتی برسه قول میدم خوب برسه😁😂 همین دیگه خیلی حرف زدم امیدوارم حمایتاتونو ببینم 😍😍😍
ᴛʜᴇ ʟᴀsᴛ ʜᴜᴍᴀɴ {ʟ.s} by rojii_tommo
ᴛʜᴇ ʟᴀsᴛ ʜᴜᴍᴀɴ {ʟ.s}
rojii_tommo
  • Reads 93,687
  • Votes 20,321
  • Parts 95
پروژه ی kx1 , پروژه ای که خیلیا منتظر رونمایی شدن ازش هستن اما چی میشه اگر همه چیز از کنترل خارج شه؟ rojii_tommo🌻 1 in fanfiction🖇 1 in harrytop🖇 1 in larrystylinson🖇
𝐓𝐡𝐢𝐬 𝐓𝐨𝐰𝐧 {𝐋.𝐒} by rojii_tommo
𝐓𝐡𝐢𝐬 𝐓𝐨𝐰𝐧 {𝐋.𝐒}
rojii_tommo
  • Reads 43,008
  • Votes 7,553
  • Parts 48
+تو میخوای...من ببخشمت؟ _بیشتر از هرچیزی پسر صادقانه زمزمه کرد +پس بگو. تعریف کن. بگو چرا...برام دلیل بیار...دلیلی بیار که بتونم ببخشمت. دلیلی به جز اینکه برات فقط یه بازیچه بودم Larry stylinson By rojii_tommo 1 in larrystylinson🖇 1 in harrytop🖇 1 in onedirection🖇 1 in niallhoran🖇
Same Ocean Eyes [L.S] by rojii_tommo
Same Ocean Eyes [L.S]
rojii_tommo
  • Reads 125,307
  • Votes 19,326
  • Parts 86
_نایل؟حالت خوبه؟من صدای داد شنی... هری سرشو بالا اورد و پسر با دیدنش انگار کلماتش رو از یاد برد _تو... اون با شوک زمزمه کرد +لو..لویی...!؟ ~roji tommo 2 in fanfiction🖇 1 in larrystylinson🖇 1 in harrytop🖇 1 in harrystyles🖇
Eyes[L.S] (Completed) by Erfan_a
Eyes[L.S] (Completed)
Erfan_a
  • Reads 49,498
  • Votes 8,188
  • Parts 50
چشم‌ها. مال تو مثل قلبت بودند و نور از اون‌ها می‌ریخت! و مال من فقط چشم بودن؛ فقط چشم... Completed UNEdited
Blue Ice. by XBlueShineX
Blue Ice.
XBlueShineX
  • Reads 47,555
  • Votes 6,560
  • Parts 25
هری خیره توی چشم‌هاش غرید: -‌ هرگز به من دست نزن. نمی‌خوام ببینمت! لویی با صدای خفه‌ای گفت: -‌ من..من نمی‌فهمم... به دیوار تکیه زد تا سقوط نکنه و خودش رو در آغوش گرفت. تنش یخ بسته بود. -‌ چی رو نمی‌فهمی؟ نمی‌خوامت! . . . *Persian Translation *Original Story By: @purpledandeli0n