Loved one
4 histórias
• 𝙖 𝙈𝙤𝙙𝙚𝙡 𝘼𝙣𝙙 𝙖 𝙁𝙖𝙣 • [𝙇.𝙎] de eris_e0
• 𝙖 𝙈𝙤𝙙𝙚𝙡 𝘼𝙣𝙙 𝙖 𝙁𝙖𝙣 • [𝙇.𝙎]
eris_e0
  • Leituras 19,341
  • Votos 4,290
  • Capítulos 104
لویی چند شب قبل از تولدش تصمیم میگیره که به خانوادش بگه که گی. بالاخره اونها پدر و مادرش هستن و ازش حمایت میکنن. اما وقتی اونو از خونه بیرون انداختن لویی تازه فهمید چه اتفاقی افتاده؟ هری همون شب فقط میخواست یه پیاده روی بی سر و صدا تو خیابون داشته باشه بدون اینکه مردم دورش جمع بشن اما وقتی میبینه پسری رو از خونه پرت میکنن بیرون چیکار میکنه؟ ~~~~~~ "اولین بوسه تون کجا و کی بود؟" "فکر کنم تو هتل...شب سال نو." هری سرش رو تکون داد "آره، وقتی سعی میکردی ازم فرار کنی." لویی سرخ شد و اروم به بازوش زد . "ما پنج، تقریباً شیش ماهه با هم قرار میذاریم؟" ~~~~~~ لویی یه پسر خجالتی و ساکت هری یه یوتیوبر و مدل مشهور ~~~~~~ نویسنده اصلی whatsuphello1@ [translated] [Larry , ziam] [𝗛𝗮𝗽𝗽𝘆 𝗲𝗻𝗱]
^^LeMOn CAndy^^ de Don_Mute
^^LeMOn CAndy^^
Don_Mute
  • Leituras 22,258
  • Votos 5,403
  • Capítulos 16
^^Ziam Mayne Cute Short Story^^ جایی که لیام یه پاستیل خور حرفه اییه و زین براش پاستیل می خره تا راضی بشه باهاش حرف بزنه... ^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^ #1_fanfiction #1_Ziam
Russian Roulette [L.S] de Herawx
Russian Roulette [L.S]
Herawx
  • Leituras 12,135
  • Votos 1,633
  • Capítulos 6
خدا لبات رو ساخته برای بوسیدن و چشمات رو برای پرستیدن، دستات رو برای گرفتن و سرت رو برای بغل کردن...
The Empire of Nought de atalebymystery
The Empire of Nought
atalebymystery
  • Leituras 33,773
  • Votos 5,804
  • Capítulos 55
«امپراتوریِ هیچ» -«تو فکر کردی کی هستی بدبخت؟ یه قهرمان؟ قهرمان‌ها یا پا به توپ دارن، یا دست به میکروفون یا چشم به دوربین! قهرمان‌هایی از جنس تو هیچی نیستن! تو تبدیل می‌شی به نیم خط توی کتاب تاریخ دبستان!» -«برام مهم نیست کسی اسمم رو به خاطر نیاره. همین که بدونم یه قطره از یه دریا بودم نه یه مرداب، برام بسه...» A Harry Styles Fanfiction