Favorites
19 stories
~HOW TO BE LAZY~ by rosa_shs
rosa_shs
  • WpView
    Reads 36,672
  • WpVote
    Votes 7,316
  • WpPart
    Parts 29
چطوری گشاد باشیم...؟ ~~~ به جمع گشادا بپیوندید...
fun time with avengers 1 (complete✔️) by captainharryedward
captainharryedward
  • WpView
    Reads 98,157
  • WpVote
    Votes 15,826
  • WpPart
    Parts 200
به بوك اول فان تايم و دنياي زيبا و رنگارنگ شيپ هاي دوستداشتني خوش اومديد🙂 "اينجا لحظات خنده داري رو ميبينيد كه تو فيلم ازشون خبري نبوده😁" ❤️💛💚💙💜💗 ♥️Love Is Love ❤️ ❤️💛💚💙💜💖 and I die for ♥️Stucky♥️ ♥️Thorki♥️ ♥️Ironstrange♥️ captain ⚓️♥️🐍
Somewhere In The Woods by emily_ofnewmoon
emily_ofnewmoon
  • WpView
    Reads 8,710
  • WpVote
    Votes 2,925
  • WpPart
    Parts 32
{کامل شده} 𝘻𝘢𝘺𝘯 𝘮𝘢𝘭𝘪𝘬 / 𝘭𝘪𝘢𝘮 𝘱𝘢𝘺𝘯𝘦 عمارت مین وود یک پیرزنه. پیرزنی که لباس های نو تنش کرده باشی و توقع داشته باشی دوباره جوان و شاداب بشه. و زینِ بیست و شش ساله این رو خوب میدونه، میدونه که پشت لبخند درخشان و گیرایی نگاهش چهره ای مخفی شده که کسی ندیده. چهره ی پسربچه ای که با نگاهی مبهم به حرف های خاله ی خشک مذهب و عبوسش گوش میده. با کنجکاوی به مجسمه مریم مقدسِ توی کلیسا خیره میشه و هیچوقت نمیفهمه که چطور دست باریک و لرزان سرنوشت صورتش رو لمس میکنه و اون رو وارد صحنه ی نمایشش میکنه. جایی که به این باور میرسه که "یک افسانه هرگز نمیمیره" {𝘛𝘩𝘦𝘺 𝘸𝘦𝘳𝘦 𝘤𝘳𝘺𝘪𝘯𝘨 𝘸𝘩𝘦𝘯 𝘵𝘩𝘦𝘪𝘳 𝘴𝘰𝘯𝘴 𝘭𝘦𝘧𝘵, 𝘎𝘰𝘥 𝘪𝘴 𝘸𝘦𝘢𝘳𝘪𝘯𝘨 𝘣𝘭𝘢𝘤𝘬 𝘏𝘦'𝘴 𝘨𝘰𝘯𝘦 𝘴𝘰 𝘧𝘢𝘳 𝘵𝘰 𝘧𝘪𝘯𝘥 𝘯𝘰 𝘩𝘰𝘱𝘦, 𝘩𝘦'𝘴 𝘯𝘦𝘷𝘦𝘳 𝘤𝘰𝘮𝘪𝘯𝘨 𝘣𝘢𝘤𝘬} /ژانر: تخیلی، معمایی، رمز و راز/ Number 1 #mysteriuos Number 2 #ziam
Prince and Princess (complete) by dorsa_dor
dorsa_dor
  • WpView
    Reads 10,243
  • WpVote
    Votes 1,007
  • WpPart
    Parts 38
اون دختر منو شیفته خودش کرد ....روز به روز من عاشق تر از روز قبل می کرد ...من این دوست داشتم ...این حس عجیب ... توی این کاخ می خوام کنارتو باشم تا اخر عمرم....
دایرة المعارف مردم آزاری  by mobinaaw
mobinaaw
  • WpView
    Reads 66,119
  • WpVote
    Votes 11,588
  • WpPart
    Parts 39
The monster inside+18 by fatemeomr
fatemeomr
  • WpView
    Reads 3,987
  • WpVote
    Votes 411
  • WpPart
    Parts 18
هری پاتر درحال نبرد با ولدمورت بود که ناگهان اتفاقی عجیب افتاد! هرماینی دوست صمیمی هری...طی اتفاقاتی تغییر کرد و تبدیل به دست راست ولدمورت شد! اما چه چیزی باعث این تغییر شد؟ _______ +تو....تو..تو گفتی دوستم داری!؟ _و تو احمق باور کردی! __________ +چه اتفاقی افتاد؟تو چیکار کردی؟ _کشتمش!
Queen of my heart👑 by iicequeenn
iicequeenn
  • WpView
    Reads 507,782
  • WpVote
    Votes 36,392
  • WpPart
    Parts 103
گاهی برای ملکه بودن باید لشکر کشی کرد،باید جنگید،باید فتح کرد... و گاهی برای ملکه شدن کافیست؛قلب یک مرد را از آن خود کنی..آنوقت تو ملکه خواهی بود ملکه قلب او. گاهی تصاحب قلب یک مرد انقدر سخت است که حکم جنگ دارد وباید مرزها را برای فتحش در نوردید. دوشیزه مری اینبار باید بجنگه..بجنگه تا فتح کنه..شاید قلب یک مرد رو وشاید یک کشور رو و یا شاید هر دو.
isolation (persian translation) by Mary5661013
Mary5661013
  • WpView
    Reads 17,622
  • WpVote
    Votes 1,494
  • WpPart
    Parts 41
هری و رون برای پیدا کردن هورکراس ها میرن و هرماینی برای کمک به پروفسور مک گوناگل توی هاگوارتز میمونه تا به محفل کمک کنه و هاگوارتز رو به یه جای امن تبدیل کنه اسنیپ برای حفاظت از جون خودش دریکو رو مجبور به موندن توی هاگوارتز میکنه ولی دریکو نمیتونه اتاقی رو که بهش داده شده ترک کنه ... این اتاق ، داخل خوابگاه گرنجره هرماینی تنها دانش آموز قابل اعتمادیه که میشه برای این موضوه روش حساب کرد ... پس اون و مالفوی یه خوابگاه کوچیک رو با هم شریک میشن دراکو تلاش میکنه دیوونه شدنی که ناشی از حبس شدن توی اتاقه رو نادیده بگیره در حالی که با یه خون لجنی هم اتاقیه ...
TWOFOLD GRAY BOOK1: SAD END by nickola_trsb
nickola_trsb
  • WpView
    Reads 7,440
  • WpVote
    Votes 828
  • WpPart
    Parts 50
_اوم.... خب، مادرت مثل تو بود. خوشگل، زیبا، با چشمای سبز و موهای سرخ... همه او را بد خطاب میکردند... "کسی که نفرتش از گریفیندور شهره بود" اما مگر مردم خوب یا مرگخوار اند؟ "ردای سیاهش... " آیا کسی که خوب است نمی‌تواند مرگخوار باشد؟ "همیشه ولدمورت را لرد سیاه خطاب میکرد" آیا تمام مرگخواران بد اند؟ "نفرتش از پاتر در لحظه اول قابل مشاهده بود" مگر او نبود که جان پاتر را از دست بلک نجات داد؟ "چرا جادوگران پنهانند؟" "اعماق جادو تاریک است." و تاریکی پر خطر. "سیاهی به معنای بد بودن نیست" خوب بودن چیست؟ "خوب و بد نسبی است... "کلید را خواهم یافت" و کلید در اعماق نهفته است... "و جنگل عمیق است... عمیق و ممنوع. و من آنجا خواهم بود در دل سیاهی..." کابوس چشمان را می‌سوزاند... درد هشیار میکند.... حقیقت محض همیشه دروغ است.... بشنو از سکوت... که تنها سکوت حقیقت است...