KookV
22 stories
Yūgen by min_koala
min_koala
  • WpView
    Reads 11,317
  • WpVote
    Votes 2,012
  • WpPart
    Parts 21
دوست داشتنت یه جنگ بود! جنگی بین قلب و مغزم! جئون جونگکوک چشمام پرستش گونه روی لب های صورتی رنگ و پوست شیری رنگت می چرخه اما دست هام فقط تو چند سانتی بدنت قرار میگیره! نفس های گرمت لبام رو قلقلک می ده اون بار آدم های کثیف داخلش اون برگه‌‌ای که برای داشتنت امضا کردم چیزی از پاکیت کم نمی کنه زیبای من پس اینطوری به خودت تو آینه خیره نشو اون دست هایی که بدون اجازه لمست کردن الان سوزونده شدن و کاشکی می تونستم خاطراتی که اینطوری باعث میشه با ترس بهم خیره بشی رو پاک کنم! مین یونگی من بخاطر تو زندگی کردم و اون رو کشتم... من هیولایی که همه ازش می ترسیدن رو نابود نکردم! چون برای محافظت از معشوقم نیاز بود فقط حواسم بود تا هیچوقت ماسکی که برای پوشوندنش استفاده می کردم رو در مقابلت در نیارم! سنگینیه اسلحه داره اذیتم می کنه بخاطر این نیست که بهش عادت ندارم نه اشتباهِ! زندگی من با کشیدن ماشه‌ها سپری شد شاید چون اونها برای محافظت از تو بودند نه مثل الان که بین شقیقه هات قرار دارن! ژانر : جنایی, قرار دادی, مرموز و....... کاپل : کوکوی, یونمین, نامجین
game ! by min_koala
min_koala
  • WpView
    Reads 34,526
  • WpVote
    Votes 6,099
  • WpPart
    Parts 27
با ابروی بالا رفته به مرد که چاقو رو روی گلوی کوک گذاشته بود خیره شد و قهقه ای سر داد = پس تو فکر من تو دام تو گیر افتادم ؟؟ اشک فیک کنار چشمش رو پاک کرد و موهای بلندش رو بالا داد = کاملا اشتباه می کنی من تو این بازی نه برندم و نه بازنده ! بلکه من..... اسلحه رو سمت مرد گرفت و نیشخندی زد = سازنده ی این بازی ام ! ******************************** _ به نظرت آخر این ماجرا چی می شه ؟؟ جیمین تیر تفنگ رو عوض کرد و نگاهی به یونگی انداخت ×هر چی که من بخوام مین یونگی چون..... با گرفتن دست یونگی اون رو پشت خودش کشید و تفنگ رو سمت در گرفت ×تو این بازی ... با گذاشتن دستش روی ماشه نیشخندی زد و اون رو کشید × من همیشه برندم ! ******************************** % من نمی خواستم بازم کنی ! با نشستن روی پاهای نامجون دستش رو پشتش برد و زنجیرش رو باز کرد ÷ این بازی من کیم نامجون و من..... با باز کردن دست های نامجون نیشخندی زد و ازش فاصله گرفت ÷ هر جور دوست داشته باشم پیش می رم کاپل ها : یونمین ، کوکوی، نامجین ژانر : پلیسی ، جنایی و..... نویسنده : مین کولا پایان یافته
RANDY by shopicopa
shopicopa
  • WpView
    Reads 467,042
  • WpVote
    Votes 74,357
  • WpPart
    Parts 32
[کامل شده] "رَندی" داستان آدم هایی که گذشته شون اونها رو افسار گسیخته کرده. ¬افسارگسیخته ¬ ___________________ _مطمئن باش توی اون اداره کسی رو به اندازه من پیدا نمیکنی که بخواد کل خشابش رو توی دهنت خالی کنه.... مراقب حرفات جلوی من باش عوضی، درسته مدرک قانونی برای قتل هات وجود نداره ولی خوب میدونم چه کارهای ازت بر میاد! +میدونستی ابراز خشونت هم یه نوع عشقبازیه... قبیله مایا تو آفریقا این کارو میکنن. Vkook story! ⚠️#1in bts fanfic ⚠️#1in Persian ⚠️#1in Action
961.78 °C by shopicopa
shopicopa
  • WpView
    Reads 278,680
  • WpVote
    Votes 54,816
  • WpPart
    Parts 32
فصل دوم 'Randy' همه آدم ها توی زندگیشون به خوب بودن فکر میکنن. اما فکر کردن هیچ وقت کافی نیست جئونی هیچ وقت! Made in pain! ________________ توجه ⚠️ این داستان قصد توهین به هیچ دین، شخص، مکان و... ندارد. تمامی مطالب ذکرشده تنها به این اثر تعلق داشته و وجود خارجی ندارند🚫
ஜ 𝑻𝒉𝒆 𝒍𝒊𝒕𝒕𝒍𝒆 𝒔𝒂𝒗io𝒓𝒔 ʚϊɞ 𝑵𝒂𝒎𝒋𝒊𝒏 ஜ( Completed ) by setared
setared
  • WpView
    Reads 290,910
  • WpVote
    Votes 46,113
  • WpPart
    Parts 52
**کامل شده** تا حالا حس کردید کاش خیلی درگیر کسی یا چیزی که عاشقش هستید نمی شدید؟ کاش به دوست داشتنش از دور بسنده می کردید؟ تا حالا پیش اومده از تصمیمتون عمیقا پشیمون بشید؟ این ها دقیقا احساسات این روزهای جینه. جین از تصمیمی که سه سال پیش برای ازدواج گرفته، پشیمونه! خیلی پشیمون! ولی دقیقا زمانی که حس میکنه وقتشه که این گره ی پوسیده که سرنوشتشون رو به هم متصل کرده و زمانی با عشق، با نهایت اشتیاق و با دست های خودشون زدند رو برای همیشه باز کنه؛ سر و کله ی یه معجزه پیدا میشه! یه معجزه که از بین دست های پنج تا موجود کوچولو و دوست داشتنی قل میخوره وسط زندگیشون. معجزه ای که یه گره ی جدید به نام"پدر شدن" کنار گره پوسیده ی عشقشون میزنه و سرنوشتِ زوج ما رو باز هم به هم متصل نگه میداره! البته که با کمک دست های کوچولوی ناجی های کوچک. #1 in namjin #1 in jimin #1 in taehyung #1 in jin
Dark game - Se1 by yukieygjm
yukieygjm
  • WpView
    Reads 16,187
  • WpVote
    Votes 1,867
  • WpPart
    Parts 12
[کامل شده] تو را در تاریک ترین بازی ای که بلدم غرق میکنم کاپل : مین یون، ویکوک، نامجین، هوسوک و دختر ژانر : پلیسی، جنایی، ارباب برده ای، هیجانی، رازآلود، عاشقانه، اسمات
Dark game - Se2 by yukieygjm
yukieygjm
  • WpView
    Reads 25,349
  • WpVote
    Votes 3,067
  • WpPart
    Parts 30
[کامل شده] چه میشود اگر او نتواند بازی تاریک را اجرا کند؟ کاپل : مین یون، کوکوی، نامجین، هوسوک و دختر ژانر : جنایی، هیجانی، راز آلود، عاشقانه، اسمات تیزر: https://youtu.be/QZlt4cDaXKA
BLOW by TateDead
TateDead
  • WpView
    Reads 158,623
  • WpVote
    Votes 23,802
  • WpPart
    Parts 23
تفنگو روی گونه ش فشار داد " خودت چی فکر میکنی ؟" کاپل : کوکوی ژانر : جنایی ، اکشن ، روانشناختی ، اسمات محدودیت سنی +18 [[ بعلت استفاده از خشونت ، کلمات رکیک ، موادمخدر و ... ]] وضعیت : پایان یافته ✔ [I don't own the cover !]
𝘬𝘰𝘰𝘬 𝘋𝘪𝘢𝘳𝘺 •vkook• by o0OvinO0o
o0OvinO0o
  • WpView
    Reads 61,679
  • WpVote
    Votes 10,393
  • WpPart
    Parts 61
«کامل شده» •دفترچه خاطرات کوک• زندگی مضحک، مزخرف و افتضاح جئون جانگکوک با موهای صورتی! در دفترچه خاطرات ⁶⁰ برگ •vkook•
Star Renaissance || VKook ~ Completed by millennium_story
millennium_story
  • WpView
    Reads 211,078
  • WpVote
    Votes 36,116
  • WpPart
    Parts 40
Star Renaissance _ زود باش کتابا رو رد کن بیاد حرفاش باعث شد ابرو های جونگ کوک بیشتر بالا برن _ کدوم کتابا ؟؟ پسر بی توجه به تعجب اون از توی جیبش مقداری پول در آورد دست جونگ کوک رو گرفت گذاشت کف دستش _ زود باش پسر من وقت ندارم جونگ کوک اخماشو تو هم کشید و دست پسره رو پس زد _ هی من نمیدونم راجع به چی حرف میزنی پسره که انگار عصبانی شده بود جلو اومد . صورتش به اندازه ی یه برگه کاغذ با جونگ کوک فاصله داشت با حرص از لای دندوناش غرید _ من وی هستم همون که قرار کتابا رو ازت تحویل بگیره . پولت رو هم که دادم به اون سایون احمق بگو دفعه ی دیگه یکی رو بفرسته که اینطوری مثل تو دو ساعت نخواد سوال پیچم کنه بچه جون حالا هم زود باش من تمام شب رو وقت ندارم جونگ کوک همچنان متعجب به چشمای عصبانی شخصی که خودشو وی معرفی کرده بود خیره شد . هیچ ایده ای نداشت که اون آدم اصلا داره راجع به چی حرف میزنه ولی اینو خوب میدونست که رعیت ها توی سرزمین اسکورو حق خوندن و نوشتن ندارن و حمل کتاب نوعی جرم محسوب میشه . شاید باید یکم بدجنس میبود. ♦♦★♦♦ کاپل: ویکوک - نامجین - یونمین ژانر: فانتزی - رمنس نویسنده: Scarlett & Nafas *میتونید پیدیاف این فیک رو توی چنلمون پیدا کنید* 1 in #بیتیاس 1 in #Seokjin 1 in #Jimin