You And I ◦ZIAM◦completed
|همه احساس من توی تو خلاصه میشه و منم احساسمو زندگی میکنم|
_زین به نفعته تسلیم شی وگرنه شلیک میکنم ... +تو این کارو نمیکنی لیام.... ما تفنگارو به سمت هم نشونه گرفتيم اره ما قلبامون براي هم ميتپيد ولي تفنگارو به سمت هم نشونه گرفتيم صدای شلیک بلند شد سکوت همه جارو فرا گرفت ... خون ريخت رو زمين... لبخند زدم ...و زیر لب گفتم : "تفنگ من تيري توش نبود من همیشه عاشق تو بودم لیام...
زندگی یه کارآگاه جوان با فهمیدن یه راز بزرگ توی زندگی نامزدش برای همیشه عوض میشه!
لیامی که کل زندگیش تو یه خواننده ی معروف و دوست داشتنی به اسم زین مالیک خلاصه شده و حالا قراره یه سفر چند ماهه رو باهاش تجربه کنه... کاور:deborah_me@ [وضعیت:کامل شده!] 1 #ziam 1 #zaynmalik
"-مطمعنى كه پشيمون نميشى اگه همه چيز و فراموش كنى؟ +وقتى آسمون پر ابر ميشه روشنايى نميتونه مسيرش و پيدا كنه ليام..." ليام پين سرگرد بيست و شش ساله اداره اگاهي و زين مالك يكى از بهترين معمارهاى لندن،سرنوشت اونها رو تا مرز جنون ميبره و در نهايت لذت براشون ابرهاي سياه و بوجود مياره اونا ميتونن ابرهارو ناپديد كنن و اسمون...
_ برو بیرون! باورش نمیشد که لیامش داره سرش داد میزنه + تو اینکارو نمیکنی! تو منو نمیندازی بیرون! این لیام من نیست! _ لیام تو دیگه مرد! گمشو بیرون! +لیام........ -میگم نمیخوام قیافه نحضتو ببینم! + من میرم......ولی......فقط میخوام بدونی که همیشه دوستت خواهم داشت.......... بعد از این جمله،بدون توجه به بغض سنگینش سرشو اند...