Best Larry💚💙
23 stories
Magic [L.S] [Completed] by itanix
itanix
  • WpView
    Reads 49,847
  • WpVote
    Votes 10,593
  • WpPart
    Parts 36
[Completed] هری با دوس پسرش زندگی میکرد، هیچ کدوم از رویاهاشو زندگی نکرده بود تا وقتی لویی همسایشون شد. . . [LarryStylinson] . ترجمه شده
You're An Asshole (But I Love You) by itanix
itanix
  • WpView
    Reads 8,971
  • WpVote
    Votes 1,437
  • WpPart
    Parts 17
لویی یه پسر عصبی و خشمگینه که اعتیاد به الکل داره و نمیدونه میخواد با زندگیش چیکار کنه ، هری دانشجوی رشته ی روانشناسیه که همیشه از لویی مراقبت می کنه و این چیزی بود که لویی نمیخواست، اما واقعاً بهش نیاز داره . این فنفیکش ترجمه ی از اکانت @smileyourpretty هست و با اجازه ی خودش انجام شده . لطفا کپی نکنید
Teach Me ( Larry Staylinson ) by itanix
itanix
  • WpView
    Reads 510
  • WpVote
    Votes 147
  • WpPart
    Parts 8
#لری_استایلینسون
Not Again? (L.S) by fatestylinson
fatestylinson
  • WpView
    Reads 45,064
  • WpVote
    Votes 8,230
  • WpPart
    Parts 31
هری به سمت لویی میره و دستهاش رو روی پهلوهای لویی میذاره. آرزو داشت میتونست لویی رو با نوک انگشتهاش بسوزونه همونجور که لویی با وجودش اونو میسوزوند. "دوباره نه،" هری وقتی تیشرت لویی رو بالا میده، تکرار میکنه. دستهای لویی بالا میاد وقتی که هری تیشرت رو از سرش رد میکنه، و بی‌توجه به سمت تخت لویی میندازتش. "من دوباره با تو نمیخوابم،" هری زمزمه میکنه. "حتما،" لویی میگه، لبهاش به گردن هری میچسبه که باعث میشه سرش رو کج کنه. "اگر تاثیری داره همینجور حرفت رو تکرار کن." هری ناخن‌هاش رو روی کمر لویی میکشه. "دوباره نه،" ناله میکنه. "این- این بار آخره." .یا. وقتی هری استایلز و لویی تاملینسون هم‌اتاقی هستند. اونا از همدیگه متنفرن. حداقل این چیزیه که خودشون فکر میکنن. Persian Translation The original story belongs to @aditistylinson
pretty boy (Persian Translation) by StylinMayne
StylinMayne
  • WpView
    Reads 437,235
  • WpVote
    Votes 70,369
  • WpPart
    Parts 104
[COMPLETED] niazkilam: من لیاقت تورو ندارم fakeliampayne: تو لیاقت بیشتر از من رو داری fakeliampayne: تو لیاقت تموم ستاره‌های آسمون رو داری Ziam Mayne Fan-Fiction #1
•Amazing Sin• [L.S]  by SeTaRe4
SeTaRe4
  • WpView
    Reads 52,308
  • WpVote
    Votes 7,685
  • WpPart
    Parts 19
[Complete] چرخ‌دنده‌های مغز لویی شروع به حرکت میکنن.چرخ‌دنده‌های شیطانی‌ای که باعث شدن لویی یه نقشهٔ انتقام عالی از تیلور رو بکشه.دیگه نشستن و تحمل کردن کافیه.اگه تیلور میخواد لویی رو 'هرزه' خطاب کنه،اشکالی نداره،لویی هم مثل یه هرزهٔ واقعی رفتار میکنه. "میخوام یه چیزی بگم و شما هم به عنوان دوستام،وظیفه دارین که در هر صورت عاشقم باشین." "این اصلا خوب نیست." نایل گفت و زین فقط ناله کرد. "جریان اینه که...من میدونم ما این قانونِ مسخرهٔ 'واکنشی به حرف‌های تیلور نشون نده' رو گذاشتیم.ولی اگه من بتونم از یه راه دیگه ازش انتقام بگیرم چی؟" لویی پرسید.اون منتظر جواب نموند،چون میدونست که دوستاش تا الان یاد گرفتن چاره‌ای به‌جز قبول کردن حرف‌های لویی و همکاری کردن باهاش رو ندارن. "اگه دوست‌پسرش رو بدزدم چی؟" یا،داستانِ لویی 'دزدِ دوست‌پسر' تاملینسون. °Persian translation°
•Fading• [L.S]  by SeTaRe4
SeTaRe4
  • WpView
    Reads 221,710
  • WpVote
    Votes 31,847
  • WpPart
    Parts 48
[Complete] لویی زیبایی رو، ترکیب رنگ‌ها و جنس‌های مختلفی که حس ظرافت رو درون آدم‌ها به‌وجود میارن، میشناسه. اون درحالی که داره توی دانشگاه فشن میخونه، هر روز این ترکیب‌ رو میبینه. برش لباس‌ها، رنگ پارچه‌ها، پیچیدگی‌ طرح‌ها، همهٔ این‌ها کنار هم قرار میگیرن تا یه‌چیز زیبا رو بسازن. ولی وقتی که یه دانشجوی علوم با پاهای بلند و لبخندی که چال‌ گونه‌هاش رو به نمایش میزاره قبول میکنه که مدل لویی بشه، لویی میفهمه که تازه زیبایی رو پیدا کرده. هری فکر میکنه لویی فقط به کسی نیاز داره که بهش ثابت کنه چقدر زیباست. °Persian Translation°
Human » Larry (Persian Translation) by mxbina_lol
mxbina_lol
  • WpView
    Reads 23,288
  • WpVote
    Votes 3,964
  • WpPart
    Parts 12
"من از بوسیدن هری خوشم میاد."
•Sweet Creature• [L.S]  by SeTaRe4
SeTaRe4
  • WpView
    Reads 42,341
  • WpVote
    Votes 7,504
  • WpPart
    Parts 21
[Complete] هری انتظار نداشت که دبیرستان آسون باشه. خواهرش براش یه‌عالمه داستان تعریف کرده بود و هری میدونست که قراره توی یه جهنمِ چهارساله باشه. ولی جدا از همه‌چیز، اون دقیقا انتظار نداشت که فرشته‌ها هم توی جهنم بیان. Supernatural!AU °Persian Translation°
Got The Sunshine On My Shoulders [L.S](Persian Translation) by PersianGayVodka
PersianGayVodka
  • WpView
    Reads 138,908
  • WpVote
    Votes 30,053
  • WpPart
    Parts 52
[Completed] پنج سال پیش، هری استایلز برای تبدیل شدن به یک خواننده و هنرمند، زادگاهش رو ترک کرد. هری به اون چه که پشت سرش به جا گذاشت توجه زیادی نکرد- یک زندگی، یک خانواده، و یک همسر... کسی که روزی از خواب بیدار شد و فهمید هری ترکش کرده. و حالا، هری همه چیز داشت: پولدار و معروف بود و همه ستایشش می کردند، از جمله دوست پسرش. اما وقتی حرف جدی شدن رابطه به میان اومد، هری مجبور شد با تمام واقعیت های ناراحت کننده ی گذشته اش رو به رو بشه - و لویی. کسی بود که تمام برگه های طلاقی که هری در طي پنج سال گذشته براش فرستاده بود رو پس فرستاد. ------ H a p p y E n d i n g ------ Written by: @Hattalove (AO3) Translated by: Persian Gay Vodka Team