fatemehrx's Reading List
197 stories
Need For Speed by SHIA_Eunoia
SHIA_Eunoia
  • WpView
    Reads 11,709
  • WpVote
    Votes 2,377
  • WpPart
    Parts 32
بیاید اینجا امروز میخوام براتون یک داستان تعریف کنم. داستان پسری که جنون داشت، جنون سرعت. پسری که لقبش گاو وحشی بود و البته باید بگم کاملا متضاد با ظاهر معصوم و دوست داشتنیش. و همه چی از همین جنون سرعت و یک مسابقه خیابونی شروع شد. روز های آپ: شنبه و چهارشنبه
وقتی رسیدی که شکسته بودم by wangyibooxiao
wangyibooxiao
  • WpView
    Reads 51,044
  • WpVote
    Votes 8,643
  • WpPart
    Parts 103
اون ها پدر و مادر نبودند ابزاری برای شکنجه دادن بودند اون فقط منتظر یک ناجی بود... اون مرد وقتی رسید که پسر شکسته بود
Desiree2:Innocent sinner by jeon_aram
jeon_aram
  • WpView
    Reads 1,751
  • WpVote
    Votes 130
  • WpPart
    Parts 4
«فصل اول» دزیره۲: گناهکار بی گناه همه چیز بین ما تموم شد... کاپل اصلی:تهجین کاپل فرعی:هوپمین،نامیو کاپل مکمل:ویمین،کوکجین ژانر:رمنس،درام،اسمات،انگست،تراژدی وضعیت آپ:نامعلوم
If I Forget Your Name - [Completed] by theteara
theteara
  • WpView
    Reads 6,494
  • WpVote
    Votes 1,408
  • WpPart
    Parts 9
من جزئیات ده سال جنگ و تقلای تو رو نوشتم. برات نوشتم که چشمهات چطور عادت داشتن بدرخشن. چطور تارهای صوتیت با ارتعاش لطیفشون عادت داشتن معجزه بیافرینن. برات از تمام چیزهایی نوشتم که فراموش کردی. برات اسم آدمهایی رو نوشتم که دیگه به یادشون نمیاری. |نامجین - کوکجین| |انگست| |داستان کوتاه| BTS short fanfiction copyright © 2020 theteara
I succeeded [Jinkook] by focus_on_jinkook
focus_on_jinkook
  • WpView
    Reads 23,212
  • WpVote
    Votes 3,334
  • WpPart
    Parts 28
خدایا بیخیال میدانم اشتباه است اما من عاشق این اشتباهم اشتباه هم آغوشی با او خدایا بیخیال من بوی تن او را میخواهم زل زدن به چشم های قشنگش برایم اوج تمام لذت هاست شیرین ترین اشتباه زندگیم چشیدن لب های اوست خدایا بیخیال " پایان یافته "
My Miracle by nikol9295
nikol9295
  • WpView
    Reads 1,621
  • WpVote
    Votes 218
  • WpPart
    Parts 2
معجزه! معجزه هایی که میتونه زندگیت باشن! وانشات: معجزه من کاپل: کوکجین ژانر:ومپایر،امپرگ،رمنس،فلاف
Tame me baby boy🔞 by Eris_grays
Eris_grays
  • WpView
    Reads 1,111,029
  • WpVote
    Votes 118,556
  • WpPart
    Parts 79
🔥 پربازدیدترین فیک فارسی ویکوک واتپد🔥 ⛓جونگ کوک کسیه که توسط باباش تو قمار به عنوان برده باخته شده و اربابش کسی نیس جز کیم تهیونگ ... ⛓برای زنده موندم رامت میکنم ! قول میدم. ⛓مواظب باش وقتی رامم میکنی خودتان رام نشی! 📌روزهای آپ:‌ نامعلوم(فعلاً نمی‌نویسم) 🏆بهترین رنک 🥇رتبه‌ی #1 در: #taekook #جانگکوک #بنگتن
Dᴇʙт by Min_Melonia
Min_Melonia
  • WpView
    Reads 73,773
  • WpVote
    Votes 11,992
  • WpPart
    Parts 40
📝 Couᴘʟᴇ: Kooκv, Yooɴмιɴ 🏷 Gᴇɴʀᴇ: Oмᴇԍᴀvᴇʀs, Roмᴀɴcᴇ, Sмuт تو محکومی که تمام و کمال "بدهیت" رو به من پرداخت کنی. حتی اگر لازم باشه با زندگیت! Writen by: Min_Melonia 📃season one: complete✒ 🏹season two: coming soon
𝙈𝙮 𝘾𝙤𝙢𝙢𝙖𝙣𝙙𝙚𝙧 •𝙑𝙠𝙤𝙤𝙠• by Lostinjhopesmile
Lostinjhopesmile
  • WpView
    Reads 575,162
  • WpVote
    Votes 48,101
  • WpPart
    Parts 88
𝐍𝐚𝐦𝐞: 𝐌𝐘 𝐂𝐎𝐌𝐌𝐀𝐍𝐃𝐄𝐑🔞 [Completed] «جونگ‌کوک، سربازی که دو ماه به پایان خدمتش مونده و فکر می‌کنه که می‌تونه به آسونی سربازیش رو تموم کنه؛ اما با انتقال فرمانده‌ی جدید به پادگانشون، تمام معادلاتش به‌هم می‌ریزه.» - اگه این‌قدر علاقه به مردن داری... می‌تونم زودتر از این تمرین‌های کشنده دخلت رو بیارم! جونگ‌کوک که گونه و چونه‌اش توی دست بزرگ فرمانده‌اش تحت فشار بود، ناله‌ی آرومی کرد و جوابش رو داد: - آه...فرمانده... این‌قدر دوست داری من رو با دست‌های خودت بکشی؟ تهیونگ نیشخندی زد و با ول‌کردن چونه‌اش؛ انگشت شستش رو سمت زخم ابروی سربازش برد و نوازشش کرد. - تو این مدت... جز کشتنت به چیز دیگه‌ای فکر نکردم! «اتمام یافته» ⊹ کاپل⤟ویکوک ⊹ژانر⤟سربازی-رومنس-اسمات-اکشن-انگست
Reflection' BTS'6'Ver Mini Fic-Full by Ame_wr
Ame_wr
  • WpView
    Reads 2,704
  • WpVote
    Votes 100
  • WpPart
    Parts 18
「𝑹𝒆𝒇𝒍𝒆𝒄𝒕𝒊𝒐𝒏┊انعکاس」>Full✓ 「کـاپـل: ۶ورژن! ویکوک "اصلی" نامجین جیکوک یونمین تهجین هوپمین 🌿همه ورژن‌ها توی همین بوک آپ می‌شن! 「ژانـر: •دارک، ترسناک، هارش، اسمات، انگست 「'خــلاصـهــ: 🩸》کیم تهیونگ، بازیگری بود با شهرتی به اندازه بلندترین کوهستان‌های تصور. اما مرد هیچ وقت تصور نمی‌کرد رسمی کردن ازدواجش با معشوق مومشکی‌ش تمام اون کوهستان پرفراز رو به یکباره خاکشیر کنه. و حالا «انسان» سنگدل، همراه مشت‌هایی آغشته به اشک و خون همسرش، در زندگی سیاه و سفیدش فرامانرویی می‌کرد. اما شاید شیطانی که تمام سال‌ها، از داخل آینه، دورگه مو قهوه‌ای رو زیر نظر داشت، بالاخره مرد ظالم رو به سزای اعمالش می‌رسوند؟! چشم‌های من تمام وقت روی تو زوم بود کیم! زمانی که تصور می‌کردیم در امنیت کامل داخل اتاقتی، من از پشت قاب آینه تک تک حرکاتت رو تماشا می‌کردم و منتظر یک فرصت بودم. حتی هربار که با نهایت خوشونتش به جون همسرت میوفتادی انتظار می‌کشیدم تا زندگی لعنتیت رو برای خودم کنم. و بالاخره، امروز شروع نوبت توئه تا من رو از داخل آینه تماشا کنی! °نویسنده: آمــه☕