fatemehrx's Reading List
198 cerita
Need For Speed oleh SHIA_Eunoia
Need For Speed
SHIA_Eunoia
  • Membaca 10,306
  • Suara 2,280
  • Bagian 32
بیاید اینجا امروز میخوام براتون یک داستان تعریف کنم. داستان پسری که جنون داشت، جنون سرعت. پسری که لقبش گاو وحشی بود و البته باید بگم کاملا متضاد با ظاهر معصوم و دوست داشتنیش. و همه چی از همین جنون سرعت و یک مسابقه خیابونی شروع شد. روز های آپ: شنبه و چهارشنبه
وقتی رسیدی که شکسته بودم oleh wangyibooxiao
وقتی رسیدی که شکسته بودم
wangyibooxiao
  • Membaca 43,438
  • Suara 7,661
  • Bagian 92
اون ها پدر و مادر نبودند ابزاری برای شکنجه دادن بودند اون فقط منتظر یک ناجی بود... اون مرد وقتی رسید که پسر شکسته بود
Desiree2:Innocent sinner oleh jeon_aram
Desiree2:Innocent sinner
jeon_aram
  • Membaca 1,445
  • Suara 123
  • Bagian 4
«فصل اول» دزیره۲: گناهکار بی گناه همه چیز بین ما تموم شد... کاپل اصلی:تهجین کاپل فرعی:هوپمین،نامیو کاپل مکمل:ویمین،کوکجین ژانر:رمنس،درام،اسمات،انگست،تراژدی وضعیت آپ:نامعلوم
If I Forget Your Name - [Completed] oleh theteara
If I Forget Your Name - [Completed]
theteara
  • Membaca 6,235
  • Suara 1,382
  • Bagian 9
من جزئیات ده سال جنگ و تقلای تو رو نوشتم. برات نوشتم که چشمهات چطور عادت داشتن بدرخشن. چطور تارهای صوتیت با ارتعاش لطیفشون عادت داشتن معجزه بیافرینن. برات از تمام چیزهایی نوشتم که فراموش کردی. برات اسم آدمهایی رو نوشتم که دیگه به یادشون نمیاری. |نامجین - کوکجین| |انگست| |داستان کوتاه| BTS short fanfiction copyright © 2020 theteara
I succeeded [Jinkook] oleh focus_on_jinkook
I succeeded [Jinkook]
focus_on_jinkook
  • Membaca 21,385
  • Suara 3,272
  • Bagian 28
خدایا بیخیال میدانم اشتباه است اما من عاشق این اشتباهم اشتباه هم آغوشی با او خدایا بیخیال من بوی تن او را میخواهم زل زدن به چشم های قشنگش برایم اوج تمام لذت هاست شیرین ترین اشتباه زندگیم چشیدن لب های اوست خدایا بیخیال " پایان یافته "
My Miracle oleh nikol9295
My Miracle
nikol9295
  • Membaca 1,498
  • Suara 212
  • Bagian 2
معجزه! معجزه هایی که میتونه زندگیت باشن! وانشات: معجزه من کاپل: کوکجین ژانر:ومپایر،امپرگ،رمنس،فلاف
Tame me baby boy🔞 oleh Eris_grays
Tame me baby boy🔞
Eris_grays
  • Membaca 1,075,598
  • Suara 117,365
  • Bagian 79
🔥 پربازدیدترین فیک فارسی ویکوک واتپد🔥 ⛓جونگ کوک کسیه که توسط باباش تو قمار به عنوان برده باخته شده و اربابش کسی نیس جز کیم تهیونگ ... ⛓برای زنده موندم رامت میکنم ! قول میدم. ⛓مواظب باش وقتی رامم میکنی خودتان رام نشی! 📌روزهای آپ:‌ نامعلوم(فعلاً نمی‌نویسم) 🏆بهترین رنک 🥇رتبه‌ی #1 در: #taekook #جانگکوک #بنگتن
Dᴇʙт oleh Min_Melonia
Dᴇʙт
Min_Melonia
  • Membaca 68,090
  • Suara 11,507
  • Bagian 40
📝 Couᴘʟᴇ: Kooκv, Yooɴмιɴ 🏷 Gᴇɴʀᴇ: Oмᴇԍᴀvᴇʀs, Roмᴀɴcᴇ, Sмuт تو محکومی که تمام و کمال "بدهیت" رو به من پرداخت کنی. حتی اگر لازم باشه با زندگیت! Writen by: Min_Melonia 📃season one: complete✒ 🏹season two: coming soon
𝙈𝙮 𝘾𝙤𝙢𝙢𝙖𝙣𝙙𝙚𝙧 •𝙑𝙠𝙤𝙤𝙠• oleh Lostinjhopesmile
𝙈𝙮 𝘾𝙤𝙢𝙢𝙖𝙣𝙙𝙚𝙧 •𝙑𝙠𝙤𝙤𝙠•
Lostinjhopesmile
  • Membaca 361,953
  • Suara 32,575
  • Bagian 86
𝐍𝐚𝐦𝐞: 𝐌𝐘 𝐂𝐎𝐌𝐌𝐀𝐍𝐃𝐄𝐑🔞 [Completed] «جونگ‌کوک، سربازی که دو ماه به پایان خدمتش مونده و فکر می‌کنه که می‌تونه به آسونی سربازیش رو تموم کنه؛ اما با انتقال فرمانده‌ی جدید به پادگانشون، تمام معادلاتش به‌هم می‌ریزه.» - اگه این‌قدر علاقه به مردن داری... می‌تونم زودتر از این تمرین‌های کشنده دخلت رو بیارم! جونگ‌کوک که گونه و چونه‌اش توی دست بزرگ فرمانده‌اش تحت فشار بود، ناله‌ی آرومی کرد و جوابش رو داد: - آه...فرمانده... این‌قدر دوست داری من رو با دست‌های خودت بکشی؟ تهیونگ نیشخندی زد و با ول‌کردن چونه‌اش؛ انگشت شستش رو سمت زخم ابروی سربازش برد و نوازشش کرد. - تو این مدت... جز کشتنت به چیز دیگه‌ای فکر نکردم! «اتمام یافته» ⊹ کاپل⤟ویکوک ⊹ژانر⤟سربازی-رومنس-اسمات-اکشن-انگست
Reflection' BTS'6'Ver Mini Fic-Full oleh Ame_wr
Reflection' BTS'6'Ver Mini Fic-Full
Ame_wr
  • Membaca 2,419
  • Suara 98
  • Bagian 18
「𝑹𝒆𝒇𝒍𝒆𝒄𝒕𝒊𝒐𝒏┊انعکاس」>Full✓ 「کـاپـل: ۶ورژن! ویکوک "اصلی" نامجین جیکوک یونمین تهجین هوپمین 🌿همه ورژن‌ها توی همین بوک آپ می‌شن! 「ژانـر: •دارک، ترسناک، هارش، اسمات، انگست 「'خــلاصـهــ: 🩸》کیم تهیونگ، بازیگری بود با شهرتی به اندازه بلندترین کوهستان‌های تصور. اما مرد هیچ وقت تصور نمی‌کرد رسمی کردن ازدواجش با معشوق مومشکی‌ش تمام اون کوهستان پرفراز رو به یکباره خاکشیر کنه. و حالا «انسان» سنگدل، همراه مشت‌هایی آغشته به اشک و خون همسرش، در زندگی سیاه و سفیدش فرامانرویی می‌کرد. اما شاید شیطانی که تمام سال‌ها، از داخل آینه، دورگه مو قهوه‌ای رو زیر نظر داشت، بالاخره مرد ظالم رو به سزای اعمالش می‌رسوند؟! چشم‌های من تمام وقت روی تو زوم بود کیم! زمانی که تصور می‌کردیم در امنیت کامل داخل اتاقتی، من از پشت قاب آینه تک تک حرکاتت رو تماشا می‌کردم و منتظر یک فرصت بودم. حتی هربار که با نهایت خوشونتش به جون همسرت میوفتادی انتظار می‌کشیدم تا زندگی لعنتیت رو برای خودم کنم. و بالاخره، امروز شروع نوبت توئه تا من رو از داخل آینه تماشا کنی! °نویسنده: آمــه☕