Kookmin/Jikook
34 stories
Writer ♬♛ by kookminnficc
kookminnficc
  • WpView
    Reads 4,169
  • WpVote
    Votes 996
  • WpPart
    Parts 9
Completed✔️ 🌈❄️آدما ارزش اینو دارن که براشون صبر کرد حتی اگه لازم باشه قهوه تلخ کافه ای رو دو سال بچشی🌈❄️ ⭐ پارک جیمین یه نویسنده اجتماعیه که تصوری از عشق نداره تا اینکه باغبون کافه ای رو ملاقات میکنه.. باغبونی که عشق رو زندگی میکنه عشقی که عین افسانه هاست جانگکوک تلاش میکنه به جیمین عشق رو نشون بده و من قراره تلاش های شیرین جانگکوک رو براتون تعریف کنم 🌱🌻 Mini fic Couple : KookMim Genre : Romance , Dram , Smut
Salvatore by Ministories13
Ministories13
  • WpView
    Reads 160,267
  • WpVote
    Votes 23,939
  • WpPart
    Parts 59
(فصل اول فول💜)salvatore . ناجی . . . چطور شد؟چطور یکی میشه پاییز و بهار و تک تک ذره های هواش...تنها ترین الهه ی روی زمین...شکسته ترین...وقتی نبض بزنه اون نگاهش تو دونه دونه ی سلول های عصبیش... و فوران کنه اون حس سرخ داخل رگایی که یخ زده بود... حالا که داشت قدم برمیداشت سمت اون بهشت بی انتها...قدماش میلرزید...سست میشد...تحلیل میرفت هر چی که داشت غرور...ابهت...مردونگی...قسم خورده بود...به صداش...به چشماش...به روحش جلوی اون الهه ی جنگجو زانو زد و دستی به ساق پای سفید و خوشتراشش کشید و لذت مثل دارویی جذب سلول های تشنه ی تنش شد...ساق پاشو بالا اورد و بوسه هاش بودن که شروع شدن...از مچ تا زانو....و انگشتایی که روی رون سفیدش کشیده شد و همون فاصله ی هیجان انگیز و طی میکرد و حوله کنار میرفت و دیدش روی بهشتش کامل تر میشد اره این جئون جونگکوک بود زانو زده جلوی الهه اش دستایی که کنترل از دست میدادن دلی که عنان از کف داد و لبایی که تن سفیدی و لمس میکردن...تن سفید الهه ی هرزه اش...آفرودیته لعنتی که شده بود پاییز و بهار و ذره های هوایی که نفس میکشید آفرودیتی که با چشمایی خمار بند حولشو باز کرد و با پاهایی باز شده و پوزخندی منتظر حرکت بعدی سالوا شد جونگکوک__ناب ترین حضور زندگیم • • • کاپل اصلی : کوکمین • کاپل فرعی: یونمین.تهگی • ژانر: اکشن•هار
Singer by katayoon_malik
katayoon_malik
  • WpView
    Reads 293,295
  • WpVote
    Votes 44,878
  • WpPart
    Parts 48
پارک جیمین به عنوان یه فن بوی به آیدولش جئون جونگ کوک پیام میده.
... by kookminshipers_
kookminshipers_
  • WpView
    Reads 23,969
  • WpVote
    Votes 2,335
  • WpPart
    Parts 5
Mafia's babyboy(Completed) by vanilla-z
vanilla-z
  • WpView
    Reads 466,721
  • WpVote
    Votes 45,595
  • WpPart
    Parts 63
(Completed) خاطرات مبهم! خاطراتی که باعث شد پسر بی گناهی مثل جیمین وارد بازیِ ناعادلانه ای بشه . بازیی که فقط مافیایی مثل جانگ کوک برنده میشدن . جیمین فقط میخواست به خواسته اش برسه ، خواسته ای که برای براورده کردنش باید به جانگ کوک نزدیک میشد. نزدیک شدن به جئون جانگ کوک ، رئیس بزرگترین باندِ مافیا یک تصمیم غلط بود ولی تنها راه بود. تنها راهی که جیمین رو به خواسته اش می رسوند تا جیمین بتونه تمام خاطرات لعنتیش رو به سرانجام برسونه. -------------------- جانگ کوک: از پسرای بد خوشم نمیاد. پسرای بد باید تنبیه بشن دقیقا مثل تو که باید تنبیه بشی . بهت هشدار داده بودم پسر خوب و مطیعی باشی. با دست ازادش گونم رو نوازش کرد. +دوست ندارم پسر خوشگلی مثل تورو تنبیه کنم ولی متاسفانه از پسرای بد خوشم نمیاد حتی خوشگلش. ----------------' #1kookmin #1 jikook #1gayfiction #1 mafia #1 fiction #1 iran #2 iran #3fiction
Rose Colored Boy [Kookmin] by TheNelin
TheNelin
  • WpView
    Reads 2,897
  • WpVote
    Votes 584
  • WpPart
    Parts 6
「Rose Colored Boy 🌹」 𖦹 Kookmin 𖦹 Romance, Angst, Slice of Life 𖦹 Translator: Nelin & Kim (@Kimkadoo) 𖦹 Writer: Cygnus جیمین خیال‌پردازی فارغ از واقعیت بود که از رویا، رویا می‌بافت و جونگکوک کسی بود که اون رو به واقعیت برمی‌گردوند.
I got stuck in a FANFICTION by Cruellalove
Cruellalove
  • WpView
    Reads 25,807
  • WpVote
    Votes 4,394
  • WpPart
    Parts 7
←[کامل شده]→ چه اتفاقی رخ می‌ده اگر یک روز پارک جیمین، یهو بیفته توی یکی از فن فیکشن های واتپد؟ و از همه بدتر... چی می‌شه اگر توی اون فیکشن تخیلی، شوهر و بچه داشته باشه؟ •برشی از فیک• با دیدن صورت اون شخص توی نزدیکی خودش بهت‌زده لب زد: + تو...ت‍..تو... و تنها فکر توی سرش این بود که: دستشویم ریخت... °°°°°°°° + شما اینجا چجوری می‌زائید؟ _ ما؟ ما که نمی‌زاییم ولی خب...با جراحی دیگه. جیمین یکه‌خورده گفت: + جراحــــی؟ °°°°°°° + واو... عجب چیزی زائیدم! ((#1 in comedy))
 my mom's boyfriend 〽️ by jisalixx
jisalixx
  • WpView
    Reads 46,145
  • WpVote
    Votes 5,956
  • WpPart
    Parts 19
〽️نام فیک : my mom's boyfriend 〽️ ژانر : تینیج _اسمات _رومنس_ انگست 〽️روز های آپ : جمعه 〽️کاپل : کوکمین 〽️وضعیت فیک ‌: پایان یافته 〽️نویسنده :jikookies 97 〽️مترجم : jisa 〽️ خلاصه فیک : وقتی جیمین از مدرسه خسته کنند‌ش به خونه برگشت انتظار چیز های زیادی رو داشت... انتظار داشت مادرش رو خوشحال از برگشتنش ببینه... یا اینکه اتاقش رو توی همون حالتی ببینه که قبلا ول کرده بود... ولی انتظار نداشت که ملاقاتی با دوست پسر جدید مادرش جئون جانگ کوک داشته باشه... جئون جانگ کوک کسی که 9 سال از مادرش جوون تر بود و جذاب تر از اونی بود که می‌شد با کلمات توصیف کرد. جیمین اول میخواست که از شیطانی که در غالب جانگ کوک خونش رو تصاحب کرده بود ، متنفر بشه... حداقل چیزی بود که تلاش می‌کرد... ولی جانگ کوک اینکار رو برای جیمین آسون نمی‌کرد و بالاخره تبدیل به تنها چیزی شد که جیمین میتونست بهش فکر کنه... اشتباهی که انجام شد، اشتباهات زیادی رو دنبال خودش آورد... تنها مانعی که سر راه بود، مادر جیمین بود و شاید اینکه جانگ کوک 23 سال داشت و جیمین 16 سال...
[ Shameless ] by Vida_twinkleFanF
Vida_twinkleFanF
  • WpView
    Reads 176,868
  • WpVote
    Votes 15,758
  • WpPart
    Parts 24
◆Genere: smut (a bit harsh) _ romance _ angst همه چیز ازون شبی شروع شد که من به هوای اینکه اونم یه مرد بی بندوبار عوضیه که دنباله یه رابطه یه شبه می گرده بهش نزدیک شدم! ◆◆◆ _: جانگوک، اسمت خیلی بهت میاد..همون طور با غرور..زیبا و محکم! _: البت برای تو آقای جون! دستمو که روی سینش بود رو خط فکش کشیدم و گفتم: امشب نمی خوای منو مال خودت کنی کوک؟! من تمام و کمال در اختیارتم! فشار محسوسی به پایین تنش آوردم و نزدیک گوشش ادامه دادم... _: هرکاری دوست داری باهام بکن! _: چرا نمی فهمی جیمین؟! من..نمی خوامت..من..ازت..خوشم نمیاد..حالم از فکر کردن به سکس با همجنسم..بهم می خوره! Kookmin_Vmin ◆◆◆
𝑱𝒊𝒎𝒊𝒏 by koomini13
koomini13
  • WpView
    Reads 150,058
  • WpVote
    Votes 19,230
  • WpPart
    Parts 46
Completed♥️🗝 بخشی از فیک: "بس کن بس کن چرا فکر میکنی سختی که تو تحمل کردی و من تحمل نکردم چرا همچین فکر مسخره ای میکنی؟ به همون اندازه ای که تو سختی کشیدی منم کشیدم ، من و ببین ! تو باعث شدی من اینجوری بشم..اینی که میبینی جلوته هیولایی که خودت از من درست کردی ..... ••••••••••••••••••••••••••••••••••••••• "بازی با کلمات چیزی رو تغیییر نمیده ، قلب شکستم رو فقط با اثبات کردن دوست داشتنت میتونی ترمیم کنی" _______________________ "بیا خوده حرومزادش اومد .... "ب.کشم" جیمین به سختی گفت لبخند لرزونی زد با نفرت به چشمای اون مرد نگاه کرد هر لحظه کمبود اکسیژن بیشتر به بدنش فشار میاورد احساس خفگی بهش دست میداد پارک با دیدن پررویی جیمین بیشتر حرصش گرفت حلقه دستاش رو دور گردن پسرک تنگ تر کرد و محکمتر اون رو به سمت زمین فشرد