taehyung
3 stories
ʍɾ ɑɾɾօցɑղԵ ( Translation ver ) by Reyhanehsadr
Reyhanehsadr
  • WpView
    Reads 216,257
  • WpVote
    Votes 19,877
  • WpPart
    Parts 44
اون دختر به خاطر یه اسم از رفتن به مدرسه وحشت داره ! _ترجمه ی رمان دو جلدی ٫٫ آقای مغرور ٫٫ با مجموعا بیست و سه میلیون بازدید رو از دست ندید _
Avi○r by taenes_
taenes_
  • WpView
    Reads 70,500
  • WpVote
    Votes 7,915
  • WpPart
    Parts 48
وی، اون یک خدای طرد شده بود که برای رهایی از بند اسارتش با من پیمان بست و خدمتگزارم شد. اون استاد سحر و اهریمن دانشگاه اسمرالدو و یک ققنوس با بال های آتشین بود که قلبی نداشت و به گفته اطرافیانم "هزاران سال بود که بدون هیچ احساسی به راحتی زندگی میکرد"؛ وی، اون موجود شیطانی در جسم یک پسر جذاب با چشمانی گیرا، کسی بود که من، ارباب ٢٠ ساله اش، عاشقش شدم... 📔آویور
Unsaved by toobajavadipour
toobajavadipour
  • WpView
    Reads 48
  • WpVote
    Votes 5
  • WpPart
    Parts 1
_ یاااااااااااا بهتره بس کنی... دیگه از این صداها نمی ترسم... تهیونگااااا صدای بم و ترسناکش تو کل خونه سلطنتی پیچید _ هه... سوهیونا، معلومه که ازم میترسی معلومه که با نزدیک شدنم بهت احساس ضعف میکنی. چون قرار نیست تو این خونه آسایش داشته باشی اگه اینجا بمونی اونقدر زجر میکشی تا روز مرگت فرا برسه دخترک از ترس چشماشو بست . دروغ بود گفته بود نمیترسه ، واقعا میترسید شجاعت به خرج داد و چشماشو باز کرد اون اونجا بود پسری که تمام این مدت باعث ترسش بود _ سوهیون ، سوهیون ، اسمی که ی روزی باعث مرگم شد و الا روح همون جسم مرده باعث و بانی ترساته