taehyung
3 historias
ʍɾ ɑɾɾօցɑղԵ ( Translation ver ) por Reyhanehsadr
ʍɾ ɑɾɾօցɑղԵ ( Translation ver )
Reyhanehsadr
  • LECTURAS 208,257
  • Votos 19,494
  • Partes 44
اون دختر به خاطر یه اسم از رفتن به مدرسه وحشت داره ! _ترجمه ی رمان دو جلدی ٫٫ آقای مغرور ٫٫ با مجموعا بیست و سه میلیون بازدید رو از دست ندید _
Avi○r por taenes_
Avi○r
taenes_
  • LECTURAS 69,963
  • Votos 7,886
  • Partes 48
وی، اون یک خدای طرد شده بود که برای رهایی از بند اسارتش با من پیمان بست و خدمتگزارم شد. اون استاد سحر و اهریمن دانشگاه اسمرالدو و یک ققنوس با بال های آتشین بود که قلبی نداشت و به گفته اطرافیانم "هزاران سال بود که بدون هیچ احساسی به راحتی زندگی میکرد"؛ وی، اون موجود شیطانی در جسم یک پسر جذاب با چشمانی گیرا، کسی بود که من، ارباب ٢٠ ساله اش، عاشقش شدم... 📔آویور
+15 más
Unsaved por toobajavadipour
Unsaved
toobajavadipour
  • LECTURAS 46
  • Votos 5
  • Partes 1
_ یاااااااااااا بهتره بس کنی... دیگه از این صداها نمی ترسم... تهیونگااااا صدای بم و ترسناکش تو کل خونه سلطنتی پیچید _ هه... سوهیونا، معلومه که ازم میترسی معلومه که با نزدیک شدنم بهت احساس ضعف میکنی. چون قرار نیست تو این خونه آسایش داشته باشی اگه اینجا بمونی اونقدر زجر میکشی تا روز مرگت فرا برسه دخترک از ترس چشماشو بست . دروغ بود گفته بود نمیترسه ، واقعا میترسید شجاعت به خرج داد و چشماشو باز کرد اون اونجا بود پسری که تمام این مدت باعث ترسش بود _ سوهیون ، سوهیون ، اسمی که ی روزی باعث مرگم شد و الا روح همون جسم مرده باعث و بانی ترساته