Seleccionar todo
  • ʍɾ ɑɾɾօցɑղԵ ( Translation ver )
    199K 19K 44

    اون دختر به خاطر یه اسم از رفتن به مدرسه وحشت داره ! _ترجمه ی رمان دو جلدی ٫٫ آقای مغرور ٫٫ با مجموعا بیست و سه میلیون بازدید رو از دست ندید _

    Completa  
  • Avi○r
    68.3K 7.8K 48

    وی، اون یک خدای طرد شده بود که برای رهایی از بند اسارتش با من پیمان بست و خدمتگزارم شد. اون استاد سحر و اهریمن دانشگاه اسمرالدو و یک ققنوس با بال های آتشین بود که قلبی نداشت و به گفته اطرافیانم "هزاران سال بود که بدون هیچ احساسی به راحتی زندگی میکرد"؛ وی، اون موجود شیطانی در جسم یک پسر جذاب با چشمانی گیرا، کسی بود که...

  • Unsaved
    43 5 1

    _ یاااااااااااا بهتره بس کنی... دیگه از این صداها نمی ترسم... تهیونگااااا صدای بم و ترسناکش تو کل خونه سلطنتی پیچید _ هه... سوهیونا، معلومه که ازم میترسی معلومه که با نزدیک شدنم بهت احساس ضعف میکنی. چون قرار نیست تو این خونه آسایش داشته باشی اگه اینجا بمونی اونقدر زجر میکشی تا روز مرگت فرا برسه دخترک از ترس چشماشو بس...