L
9 stories
𝙠𝙞𝙡𝙡 𝙛𝙤𝙧 𝙮𝙤𝙪 by emily_ofnewmoon
emily_ofnewmoon
  • WpView
    Reads 2,500
  • WpVote
    Votes 704
  • WpPart
    Parts 8
𝘭𝘢𝘳𝘳𝘺 𝘴𝘵𝘺𝘭𝘪𝘯𝘴𝘰𝘯 {کامل شده} خلاصه ی کتاب: هری توی تاریکیه و درد و استرس بخش جدا ناشدنی وجودشه. به خاطر گذشته‌اش مرتب دچار حمله عصبی میشه. این باطنشه. و هری یک بازرسِ پلیس وفادار به قانونه. لویی راهش خلاف جهت هریه. و این باطن و ظاهرشه، درست مثل آرامش و نوری که به تاریکیِ هری میده. برشی از کتاب: " ... و این یه حقیقته. اون آتیش بخش بزرگیش صرفَ مصدر "شدن"ئه. تنها شدن. بیمار شدن. عاشق شدن‌. دلتنگ شدن. خسته شدن. نابود شدن. همه چیز بوی درد میده و همه ی این فعل ها توی زندگی کوتاه هری صرف شدن. زندگی کوتاهی که هیچ لحظه ی طولانی دیگه‌ای نداشت که به هری برای فکر کردن و تردید کردن قرض بده..."
Russian Roulette [L.S] by Herawx
Herawx
  • WpView
    Reads 12,210
  • WpVote
    Votes 1,639
  • WpPart
    Parts 6
خدا لبات رو ساخته برای بوسیدن و چشمات رو برای پرستیدن، دستات رو برای گرفتن و سرت رو برای بغل کردن...
Strong. |zarry| by Ya_sa_Mmin
Ya_sa_Mmin
  • WpView
    Reads 11,367
  • WpVote
    Votes 1,908
  • WpPart
    Parts 21
به من نگاه کن. به چشمام خیره شو. دوست دارم. هیچ وقت فراموشش نکن. دوست دارم.
Radiation of the mind of the girl who didn't exist by restxrk
restxrk
  • WpView
    Reads 876
  • WpVote
    Votes 117
  • WpPart
    Parts 23
«تشعشعات ذهن دختری که وجود نداشت» نوشتم چون چیزهایی برای گفتن داشتم!
داستان های کوتاه  by paras2_m
paras2_m
  • WpView
    Reads 372
  • WpVote
    Votes 89
  • WpPart
    Parts 2
داستان‌های کوتاهی به قلم من. _داستان‌های قبلی بعد از ویرایش دوباره گذاشته می‌شود. "کپی ممنوع"
Bones ‌Are Blue by aidoststories
aidoststories
  • WpView
    Reads 475
  • WpVote
    Votes 100
  • WpPart
    Parts 2
سال 2156، وقتي كه جمعيت دنيا به حد غيرقابل كنترلي زياد شده بود؛ يه شركت آمريكايي بازي اي رو بيرون داد كه ادعا ميكرد قراره دنيا رو تغيير بده. بازي اي كه با تمام VR ها تفاوت داشت. درست توي آوريل 2156 يه نسخه ي اپديت شده از اون بازي بيرون داده شد. " استخوان هاي غمگين" ! قوانين ساده بود: "هیچ وقت به آینه ها نگاه نکن!" [this work contains sexual & murder senses that may be upsetting for some readers] ~ Written by : Aida.M Zayn Malik Fanfiction AU Copyright @aidoststories 2020 ~ Cover by : @callmedonya
For you [ H.S ] by fakeofme
fakeofme
  • WpView
    Reads 162,337
  • WpVote
    Votes 13,374
  • WpPart
    Parts 72
تو نميتوني به رقصيدن با شيطان ادامه بدي و بپرسي چرا هنوز تو جهنمي داكوتا. [ sexual contact ] [ Harry Styles AU ]
دریاچه‌ی گمشده by Armit_sd
Armit_sd
  • WpView
    Reads 3,821
  • WpVote
    Votes 602
  • WpPart
    Parts 49
دریاچه ای برای دفنِ حرف هایی که نیازمندِ گم شدن اند.
◾Mr.Coffee◾{Ziam} by sinincolor
sinincolor
  • WpView
    Reads 16,376
  • WpVote
    Votes 3,799
  • WpPart
    Parts 25
باید میفهمیدم شاعره! غرق شعر بود،غرق جزئیات!غرق حس عاشقانه از طرز نگاهش به قهوه ای که به سردی میرفت،از عطر تلخی که شال گردنش به شاهرگم تلقین میکرد! از نفس های آروم،قدم های مکث دار! از انتخاب یک کافه تکراری! از جمله های کوتاه ولی تا عمق وجود؛نامعلوم باید می فهمیدم؛از طرز نگاهش به نم بارون خوبی آدمای غریبه اینه که مجبور نیستن بهم دروغ بگن! کاش همیشه غریبه بمونیم؛غریبه هایی از جنس آشنا...