آلتشون تا ته تو قلبمه [هر کی هم نخونه خره اصنಥ-ಥ]
6 stories
اردیبهشتِ سوخته. by emily_ofnewmoon
emily_ofnewmoon
  • WpView
    Reads 753
  • WpVote
    Votes 143
  • WpPart
    Parts 7
[کامل شده] "اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۶ زمانی بود که لای کتاب جلد سفیدش یک عکس سیاه و سفید نگه میداشت" خلاصه ی کتاب: دو دوست قدیمی، یکی با سری پر از سودا و دیگری با قلبی پر از عشق به هنر. اتفاقات دست به دست هم میدن، کوچه های خاکی و رنگ‌پریده ی اصفهان شاهد ذره های فیروزه ای رنگ احساسات اون دو نفرن. اما پایان داستان به چه رنگی رغم میخوره؟ [فنفیکشن نیست. محل وقوع: ایران دهه ی پنجاه شمسی]
𝙠𝙞𝙡𝙡 𝙛𝙤𝙧 𝙮𝙤𝙪 by emily_ofnewmoon
emily_ofnewmoon
  • WpView
    Reads 2,512
  • WpVote
    Votes 712
  • WpPart
    Parts 8
𝘭𝘢𝘳𝘳𝘺 𝘴𝘵𝘺𝘭𝘪𝘯𝘴𝘰𝘯 {کامل شده} خلاصه ی کتاب: هری توی تاریکیه و درد و استرس بخش جدا ناشدنی وجودشه. به خاطر گذشته‌اش مرتب دچار حمله عصبی میشه. این باطنشه. و هری یک بازرسِ پلیس وفادار به قانونه. لویی راهش خلاف جهت هریه. و این باطن و ظاهرشه، درست مثل آرامش و نوری که به تاریکیِ هری میده. برشی از کتاب: " ... و این یه حقیقته. اون آتیش بخش بزرگیش صرفَ مصدر "شدن"ئه. تنها شدن. بیمار شدن. عاشق شدن‌. دلتنگ شدن. خسته شدن. نابود شدن. همه چیز بوی درد میده و همه ی این فعل ها توی زندگی کوتاه هری صرف شدن. زندگی کوتاهی که هیچ لحظه ی طولانی دیگه‌ای نداشت که به هری برای فکر کردن و تردید کردن قرض بده..."
LOTUS •GL• by Arnold1881
Arnold1881
  • WpView
    Reads 1,583
  • WpVote
    Votes 332
  • WpPart
    Parts 16
رقصیدن دو دختر با یکدیگر اتفاقی عجیب بود که باعث میشد اطرافیانشان گاه به گاه به آنها نگاه کنند. اما آن دو دختر در جایی دیگر سیر می‌کردند و حال و هوایی دیگر داشتند. انگار که پاییز شکوفه میداد و بهار آغاز میشد. همانقدر غییر ممکن. چشمن‌ها جوانه می‌زدند و قدم‌هایشان غنچه میشد. و این همان لحظه بود که انوار ماه بر چهره‌ی آن دو آواز می‌خواندند. پاییز، بوی بهار را می‌شنوی؟
Nightcall by emily_ofnewmoon
emily_ofnewmoon
  • WpView
    Reads 3,555
  • WpVote
    Votes 458
  • WpPart
    Parts 22
[Narusasu] سال هاست که آرامش کونوها رو زیر سایه ی هوکاگه هفتم فرا گرفته. ارامشی که کمی بیش از حد بوی سکوت میده. ولی بین این سکوت و سکون چه جنشبی دیده میشه؟ "عشق، خانواده ی من رو نفرین کرده"
𝐍𝐮𝐦𝐛 by emily_ofnewmoon
emily_ofnewmoon
  • WpView
    Reads 3,334
  • WpVote
    Votes 820
  • WpPart
    Parts 9
{کامل شده} داستانی کوتاه از رابطه ی دو پسر. یکی از اونها متحمل درد و رنج جسمی و روحی بسیاریه، و دیگری متحملِ عشق به اونه. برشی از کتاب: "شاید توی زندگی بعدی تونستم نجاتت بدم. شایدم توی همین یکی، ولی با یه زندگی دیگه!" *𝐖𝐞𝐥𝐥, 𝐟𝐮𝐧𝐧𝐲 𝐲𝐨𝐮'𝐫𝐞 𝐭𝐡𝐞 𝐛𝐫𝐨𝐤𝐞𝐧 𝐨𝐧𝐞 𝐁𝐮𝐭 𝐈'𝐦 𝐭𝐡𝐞 𝐨𝐧𝐥𝐲 𝐨𝐧𝐞 𝐰𝐡𝐨 𝐧𝐞𝐞𝐝𝐞𝐝 𝐬𝐚𝐯𝐢𝐧𝐠 '𝐂𝐚𝐮𝐬𝐞 𝐰𝐡𝐞𝐧 𝐲𝐨𝐮 𝐧𝐞𝐯𝐞𝐫 𝐬𝐞𝐞 𝐭𝐡𝐞 𝐥𝐢𝐠𝐡𝐭 𝐈𝐭'𝐬 𝐡𝐚𝐫𝐝 𝐭𝐨 𝐤𝐧𝐨𝐰 𝐰𝐡𝐢𝐜𝐡 𝐨𝐧𝐞 𝐨𝐟 𝐮𝐬 𝐢𝐬 𝐜𝐚𝐯𝐢𝐧𝐠... 𝐬𝐡𝐨𝐫𝐭 𝐬𝐭𝐨𝐫𝐲 𝐧𝐨𝐭 𝐚 𝐟𝐚𝐧𝐟𝐢𝐜𝐭𝐢𝐨𝐧
Somewhere In The Woods by emily_ofnewmoon
emily_ofnewmoon
  • WpView
    Reads 8,722
  • WpVote
    Votes 2,925
  • WpPart
    Parts 32
{کامل شده} 𝘻𝘢𝘺𝘯 𝘮𝘢𝘭𝘪𝘬 / 𝘭𝘪𝘢𝘮 𝘱𝘢𝘺𝘯𝘦 عمارت مین وود یک پیرزنه. پیرزنی که لباس های نو تنش کرده باشی و توقع داشته باشی دوباره جوان و شاداب بشه. و زینِ بیست و شش ساله این رو خوب میدونه، میدونه که پشت لبخند درخشان و گیرایی نگاهش چهره ای مخفی شده که کسی ندیده. چهره ی پسربچه ای که با نگاهی مبهم به حرف های خاله ی خشک مذهب و عبوسش گوش میده. با کنجکاوی به مجسمه مریم مقدسِ توی کلیسا خیره میشه و هیچوقت نمیفهمه که چطور دست باریک و لرزان سرنوشت صورتش رو لمس میکنه و اون رو وارد صحنه ی نمایشش میکنه. جایی که به این باور میرسه که "یک افسانه هرگز نمیمیره" {𝘛𝘩𝘦𝘺 𝘸𝘦𝘳𝘦 𝘤𝘳𝘺𝘪𝘯𝘨 𝘸𝘩𝘦𝘯 𝘵𝘩𝘦𝘪𝘳 𝘴𝘰𝘯𝘴 𝘭𝘦𝘧𝘵, 𝘎𝘰𝘥 𝘪𝘴 𝘸𝘦𝘢𝘳𝘪𝘯𝘨 𝘣𝘭𝘢𝘤𝘬 𝘏𝘦'𝘴 𝘨𝘰𝘯𝘦 𝘴𝘰 𝘧𝘢𝘳 𝘵𝘰 𝘧𝘪𝘯𝘥 𝘯𝘰 𝘩𝘰𝘱𝘦, 𝘩𝘦'𝘴 𝘯𝘦𝘷𝘦𝘳 𝘤𝘰𝘮𝘪𝘯𝘨 𝘣𝘢𝘤𝘬} /ژانر: تخیلی، معمایی، رمز و راز/ Number 1 #mysteriuos Number 2 #ziam