Jenlisa
5 stories
Homophobix | JL by mavroroz
mavroroz
  • WpView
    Reads 21,053
  • WpVote
    Votes 3,238
  • WpPart
    Parts 40
بودن مدل جذاب و مطرح کره جنوبی و داشتن اکیپی با دوست های خوب، جنی کیم ابدا دوست نداره زندگیش تغییری به خودش ببینه. جنی کیم مهمونی مخصوصی برای عروسی یکی از دوست هاش ترتیب داده و دوست داره همه چیز کاملا بی نقص پیش بره. خلاصه اینکه مطمعن شده بود همه چیز قرار بود خوب پیش بره و هیچ چیز نمیتونست این برنامه‌ی مسافرت رو خراب کنه. البته به جز یک نفر، لالیسا مانوبان.
One Day ( jenlisa ){Translated} by lalajenlal
lalajenlal
  • WpView
    Reads 45,946
  • WpVote
    Votes 5,392
  • WpPart
    Parts 45
|Completed| "من-من دوست دخترتم." "چی؟! چطور ممکنه؟" جنی کیم برای سفر کاری شرکت به پیست اسکی یانگ پیونگ میره. لالیسا مانوبان، همکار و تحسین کننده مخفی جنی هم به این سفر میره. بعد جنی با یه حادثه ناگوار روبرو میشه که باعث فراموشی موقتیش میشه و همه خاطراتشو از دست میده اما این شرایط فقط یه روز ادامه داره... آیا لیسا از این فرصت استفاده میکنه تا بالاخره کنار جنی باشه؟ آیا جنی بعد از 24 ساعت خاطراتش رو به یاد میاره؟ Jenlisa Translation +18
god of darkness. by stillArcane
stillArcane
  • WpView
    Reads 40,814
  • WpVote
    Votes 5,067
  • WpPart
    Parts 35
completed. - ذهن هایمان درگیر تاریکی‌ست. رویاهای بی سرانجام تنفری عمیق که منشاء آن را هرگز پیدا نمی‌کنیم. سکوت و لبخندی دردناک، تنها یادگار از ما به این دنیاست. دنیایی که ما در آن سالیان پیش مرده‌ایم، تنفس تکراریمان، دلیلی پوچ است برای فریب دادن خودمان تا به دیگران بفهمانیم هنوز زنده ایم. - ژانر: درام، دارک، تخیلی، اساطیر یونان، اسمات. - کاپل: جنلیسا، چهسو. 🏅#1 _ imaginary 🏅#1 _ god 🏅#1 _ sad 🏅#1 _ dark start: 20 april 2020. end: 29 june 2020. (در حال ویرایش...)
Jenlisa Au by Nicotrol
Nicotrol
  • WpView
    Reads 46,699
  • WpVote
    Votes 4,629
  • WpPart
    Parts 17
+ بیا بریم سر قرار ! - من آدم قرار گذاشتن نیستم ! + یعنی ؟ - یعنی اگه پاپیچم بشی سر از تخت در میاری . + کی گفته من با ابنکه زیر تو باشم مشکلی دارم ؟ مجموعه ای از au های جنلیسا Started 2020/06/21
Endless seduction {Translated} by lalajenlal
lalajenlal
  • WpView
    Reads 75,578
  • WpVote
    Votes 8,895
  • WpPart
    Parts 51
{-Completed-} "عزیزم؟" صداش زدم، اما جوابی نگرفتم. چشم بند رو برداشتم و دقیقا همون لحظه پرده‌ها باز شد. تنها یک چراغ روشن و روشن، مستقیم در جایی که من نشسته بودم منفجر شد. حدود ده ثانیه لعنتی نتونستم چیزی ببینم، وقتی چشمام تنظیم شد، دیدم که دسته ای از مردم دارن به من نگاه میکنن. من در استیج روی صندلی مقابلشون نشسته بودم، خدا میدونه چه تعداد از این افراد، نمایی از سینم که در معرض دید بود رو از زیر پیراهنم میدیدن.... #Jenlisa