FIGHT FOR LOVE
الهه ای که عاشق یک برده شده.پدرش کسیه که به عشق اعتقادی نداره یک الهه برای جنگیدن واسه عشقش چیکار میتونه بکنه؟ دوستان این یه فیک ترجمه هستش امیدوارم که خوشتون بیاد❤ پیج اصلی:QueenJendeukie@
الهه ای که عاشق یک برده شده.پدرش کسیه که به عشق اعتقادی نداره یک الهه برای جنگیدن واسه عشقش چیکار میتونه بکنه؟ دوستان این یه فیک ترجمه هستش امیدوارم که خوشتون بیاد❤ پیج اصلی:QueenJendeukie@
گاهی برای زنده ماندن مهراها را طوری میچینی که خودت برنده ی بازی شوی.... آنها هم همانطور بودند.... مهره های در بازی ای که سرنوشت برنده اش را از قبل تعیین کرده بود.... نام فیک : انگشتر شیطان ژانر : درام، هیجانی، عاشقانه، اسمات، معمایی، پلیسی کاپل ها : تهنی، جیرز، جینسو، لیزکوک وضعیت : پایان یافته
◉ نام فن فیک: #زندگی_ادامه_دارد ◉ ژانر: مدرسه ای_معمایی_عاشقانه_درام • ◉ خلاصه: وقتی چیزی اذیتمون میکنه دو نوع واکنش داریم،کسایی که میجنگن...کسایی که فرار میکنن... توی زندگی کدومو باید انتخاب کنیم تا کمتر صدمه ببینیم؟شخصیت های این فیک همچین داستانی دارن... هر کدومو انتخاب کنن،به هر حال زندگی ادامه داره... • | #Life_G...
داستان دختری که زندگیش با حماقت برادرش از این رو به اون رو شد... .......................................................................... توضیحات : داستان دو پایان داره پایان هپی اند ، پایان سد اند ژانر : رومنس ، انگست ، درام ، تراژدی ،عاشقانه نویسنده : chimy00@ #5 in girl #1 in لیسا #1 in girlboy
ای کاش میشد گذشته رو سوزوند... ای کاش هیچوقت این بازی کثیف شروع نشده بود... اون وقت هیچوقت ندیده بودمت و به خاطرت عذاب نمیکشیدم و باعث عذاب کشیدن تو هم نمیشدم. اما این عادت سرنوشته که ماها هر کدوم تقاص کارهایی رو بدیم که خودمون شروعشون کردیم... ما تقاص اشتباهاتمون رو پس میدیم.. هر کدوم به یه شکل... -اما چیز مهم اینه ک...
یه بازی! یه شروع جدید! یه عشق! گاهی اوقات یه اشتباه میتونه تا آخر عمر تورو خوشبخت کنه! مهماینه توی اشتباه کی غرق میشی:) روز های اپ:... ستاره ها🔅 #blackpink #bts #bangpink #blacktan #jimin #rose #jirose
لیسا یه دختر ۲۳ ساله اس که توی یه شرکت کار میکنه... کیم تهیونگ پسر خشن ولی مهربون که ناگهانی وارد زندگی لیسا میشه.. چند زندگی و چند عاشقانه... شخصیت ها:لیسا،تهیونگ،جنی،سوهو،جیسو،کای،هوسوک(جیهوپ) اخر این داستان به کجا ختم میشه؟ -1 #kpop وضعیت:به پایان رسیده
•jenlisa fanfiction •وقتی که جنی به هم گروهیاش دروغ میگه که با دوستپسرش کای عضو گروه معروف اکسو بهم زده و لیسا تنها کسی هست که از این موضوع باخبر میشه. جنی از لیسا میخواد که این راز رو بین خودشون نگه داره، اما آیا لیسا قراره به جنی کسی که مخفیانه عاشقش هست کمک کنه و اجازه بده عاشق آدم دیگهای به جز اون باشه؟
خلاصه : دختری که اینترنت خونه اش قطع میشه و به رمز وای فای همسایه بغلیش ، پارک جیمین احتیاج داره؛ ولی جیمین که همینجوری رمزش رو بهش نمیده. -استریت جیمین -جو هورنی -دختر قحطی زده 😂 -ترجمه شده توسط خودم 🌝 -کردیت trashjar
Two popular idols happened not to notice each other's existence until he started hating her. "Sorry, I'd definitely be her hater rather than praise her just because you're a fan of her. Sorry not sorry, Tae. But I'm born to be real." IDOL SERIES #2 © LISAISM 2019. a liskook fanfiction. 12/13/19. 04/01/20. UNEDITED. (P...
What will happend if you're married to a Mafia at the age of 18? Would you accept it? "Im Jeon Jung kook and i would like to make your daughter as my wife.." •My Mafia Husband•
درحال حاضر اپ این فیکشن متوقف شده. خلاصه داستان : لیسا دختری که واسه گرفتن انتقام خون(تنها خواهرش) دست به هر راهی زده اما بی جواب مونده حالا تصمیم میگیره که وارد یه معامله بشه تا بتونه پلی بسازه و راحت تر انتقامشو بگیره...اما همچیز اونجور که همه فکرشو میکنن پیش نمیره چون...هیچ مسیری هموار نیست !! couple👫:girl and boy...
وضغیت:[کامل شده] یه دختر هفده ساله که خونش تو اتیش میسوزه و.. fiction:boyxgirl about:jungkook & you writer: hyumin✨
با عصبانیت بلند شد و درحالی که منیجرش و بادیگاردش گرفته بودنش فریاد کشید: - میکشمت دخترهی فضول وحشی. نیشخندی زدم و درحالی که انگشت وسط دوست داشتنیم رو نشونش میدادم گفتم: - فاک یو سِکیا. دستم محکم کشیده شده و منیجرم با تعجب و ترس فریاد کشید: - چند ساعت پیشت نبودم، این چه گندیه که بالا اوردی؟ دستم رو از توی دستهاش بیر...
~از چاله نجاتش دادم ...نمیدونستم دارم هولش میدم توی چاه لبخند تلخی زد و سرش رو پایین انداخت ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ عاشقت بودم....با تمام وجودم! ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ -دوست دارم +من دوست ندارم ...عاشقتم موچی.. ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ یه روزی از همه اونایی ک...
لیسا عاشق وطرفدار دو اتیشه گروه بی تی اسه اما یه اتفاق باعث میشه این گروه دیسبند شه و لیسا از مقصر اون اتفاق خیلی متنفره ! کاپل لیزکوک
بعضی وقتا تازه میفهمی که چه چیز های ارزشمندی رو به خاطر غرورت از دست دادی . و زمانی که اینو میفهمی ، میبینی که دیگه چیزی ازت نمونده . و من اونو از دست دادم . کاپل ها : taennie lizkook jirose jinsoo #itzy #everglow #IU #exo #twice #gidle #2ne1
جنی درست همون قسمتی که گفت لمس نکنه رو با سر انگشت هاش لمس کرد. به ثانیه نکشید نفس کشیدنش تغییر کرد، قفسه سینهاش بالا و پایین میشد و تند تند نفس میکشید... چشمهاش رو روی هم گذاشت و لب تر کرد: -چرا اینکار رو میکنی؟ به قدری محکم لبه های وان رو نگه داشته بود که رگ های دستش برجسته شدن و سر انگشت هاش به سفید تغییر رن...
بازنده یا عاشق؟ این دنیا به ۳ دسته تقسیم میشه: ۱. زنده ها ۲. مرده ها ۳. پولدار ها دستهی اول و دوم بی خطرن ولی دستهی سوم... انسان رو وادار به هرکاری میکنن ممکنه باعث بازنده شدن یکی بشن ممکنه به یکی خوب نگاه کنن و عاشق خودشون بکنن ولی من قرار نیست بازنده باشم... شیپ اصلی لیسا و کوک، لیزکوک
_ من..من واقعا میترسم که دوباره تنهاشم.... _ هیچ وقت به کسی یا چیزی وابسته نشو چون حتی سایه ات هم در تاریکی تو رو ترک میکنه ... _ تو واقعا دیوونه اییی نه یا شایدم من دیوونه ام که عاشق دیوونه ای مثل تو شدم.... _ نمیخوام زنده باشم زنده بودن یک مرده متحرک چه فرقی داره.... _ هدف زندگی مو پیدا کردم .... بدست اوردن قلب تو...
چیمیشه اگ دختری به اسم لیسا رویایی ببینه که باعث عوض شدن زندگیش بشه؟ . . . . . . . . . . . . .
جنی دختریه که هیچعلاقه ای به ازدواج نداره اما ممکنه که یه سر اشپز معروف نظر جنی روتغییر بدع !؟ شیرین وروانی واز دست ندین💜 کاپل تهنی ( تهیونگ ❤ جنی) دختر پسری این وبتون با اعضای بی تی اس و بلاک پینک نوشته شده
شاید سخت باشه،دیدن خوشبختی کسایی که بهت اسیب رسوندن اما دارن زندگیشونو میکنن؛خیلی بده نتونی خودتو خلاص کنی،بخاطر اونای که دوست دارن،اما ی روز همه ی ما ناامید میشیم از خودمون،از دنیا،از اطرافیانمون اون موقعیت که دیگه عشق اول ادمم نمیتونه همه چیزو درست کنه... *روزای سخت دومم نمیارن اما انسانای سخت چرا* +توعه لعنتی همه...
به آرومی پلک هاش رو از هم فاصله داد. با باز شدن چشم هاش سردرد بدی به سراغش اومد جوری که حس میکرد شخصی درحال تیر زدن به سرشه! احتمال میداد این سر درد بخاطر اثرات بیهوشی بوده باشه. چند بار پلک زد و سعی کرد اطراف رو ببینه اما به جز تاریکی مطلق چیز دیگهای نبود. با باز شدن در روشنایی کمی به چشم های غرق تاریکیاش برخورد...
یک هرزهٔ عوضی و استریت که هر چیزی که میخواست رو داشت-جنی در یک روز غیرمنتظره با یه پلی گرل منحرف به اسم لیسا، ملاقات میکنه؛ اون دو نفر، مثل آتیش و یخ هستن، پس..چه اتفاقی قراره براشون بیفته؟ Cover by: lisarius
𝐎𝐧𝐞 𝐒𝐡𝐨𝐭 𝐂𝐮𝐨𝐩𝐥𝐞 : 𝐋𝐢𝐬𝐤𝐨𝐨𝐤 تنها چیزی که توی مغزش بود دیدن دوباره لیسا بود حتی اگه سزای خودکشی جهنم باشه بلاخره گناه جفتشون یکی میشد و میتونستن توی جهنم باهمدیگه باشن