لریِ سبز وابی 💚💙
38 stories
You're An Asshole (But I Love You) by itanix
itanix
  • WpView
    Reads 8,941
  • WpVote
    Votes 1,437
  • WpPart
    Parts 17
لویی یه پسر عصبی و خشمگینه که اعتیاد به الکل داره و نمیدونه میخواد با زندگیش چیکار کنه ، هری دانشجوی رشته ی روانشناسیه که همیشه از لویی مراقبت می کنه و این چیزی بود که لویی نمیخواست، اما واقعاً بهش نیاز داره . این فنفیکش ترجمه ی از اکانت @smileyourpretty هست و با اجازه ی خودش انجام شده . لطفا کپی نکنید
Yellow Roads and Your Stars (L.S) by oioiii_honi
oioiii_honi
  • WpView
    Reads 654
  • WpVote
    Votes 164
  • WpPart
    Parts 13
هری استایلز عاشق نظمه-میزهای تمیز، هدفون‌های بی‌صدا و دنیایی بدون غافلگیری. اما وقتی پای لویی تاملینسون، پادشاه شلختگی با خنده‌های شیطون به زندگیش باز میشه، همه‌چیز به‌هم میریزه. تو گوشه‌های مخفی و لحظه‌های دزدکی، هری یاد میگیره با اوتیسمش کنار بیاد و قلبش رو باز کنه. آیا دنیای پرهرج‌ومرج لویی برای هری زیادیه، یا میتونن با هم یه جاده‌ی جدید بسازن؟ هشدارها: اشاره به چالش‌های اوتیسم، قلدری خفیف.
w o n d e n | زخم by sonyia_directioner
sonyia_directioner
  • WpView
    Reads 3,995
  • WpVote
    Votes 868
  • WpPart
    Parts 9
𝐜𝐨𝐦𝐩𝐞𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝✓ ²⁰²¹ ❁ زبانش گفت،دوستت ندارم.اما از نگاهش خواندم،در رفتارش دیدم،که هنوز همان مرد عاشق دروغ گوی من است. ❁ روایت دوباره کارکردن قلب یه سرباز سنگی و جدال با خود قبلیش سر علاقه ی مفرط به شخصی که نیمی از وجودش رو ازش ربوده. واقعا نیمی از وجودش رو از دست داده یا دلیل این ناتوانی، نخواستن این مردِ نیمه مرده است؟ سرباز سنگی و هرچی که براش باقی مونده گیر ادم لجبازی افتادن که تا ثابت نکنه تو یه سوتفاهم بزرگ گیر کرده، قرار نیست ترکش کنه. مرد اومده تا روح او رو دوباره با خودش همراه کنه. این سرباز و زخمی، که سربارش شده. این زوج سنگی بیشتر تراش میخورن و به اجبار با تغییر امیخته میشن. یا بر میگردن به شالوده و سرشتی که زیر پوست سنگی و زخمی شون قایم شده. Telegram: wonden_larry AO3; https://archiveofourown.org/works/55624204 ᯽𝐬𝐡𝐨𝐫𝐭 𝐬𝐭𝐨𝐫𝐲 ᯽𝐋𝐚𝐫𝐫𝐲 ᯽ 𝐝𝐫𝐚𝐦𝐚, 𝐁𝐫𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞 ᯽ 𝐛𝐲: 𝒮ℴ𝓃𝓎𝒾𝒶 🏅 #shortstory
fearless[L.s_z.m] by niloufar by Niloufarazad
Niloufarazad
  • WpView
    Reads 8,309
  • WpVote
    Votes 2,314
  • WpPart
    Parts 63
لویی نویسنده ی داستان های ترسناکه، به خونه ای عجیب و نیمه متروکه نقل مکان می کنه تا بهتر روی رمانش تمرکز کنه. یک روز هری استایلز شانزده ساله از روی کنجکاوی به طور اتفاقی از دیوار خونه ی لویی بالا میره و با اون آشنا میشه این دو با هم حرف میزنن و درد دل می کنن کمی بعد رابطه ی اون ها پیچیده میشه...
𝐤𝐞𝐫𝐟𝐮𝐟𝐟𝐥𝐞 𝓵.𝓼 [𝓶.𝓹𝓻𝓮𝓰] by oioiii_honi
oioiii_honi
  • WpView
    Reads 4,293
  • WpVote
    Votes 784
  • WpPart
    Parts 19
[completed] اگر میدونستم یخ چشم هات اینچنین من رو گرفتار میکنه.. هیچوقت نگاهت نمیکردم عزیزم..
Boy In The Basement [L.S] by eyasmin
eyasmin
  • WpView
    Reads 23,620
  • WpVote
    Votes 4,324
  • WpPart
    Parts 38
THRILLER || PSYCHOLOGY / PSYCHOTIC AU - همه ما هيولا هستيم، فقط بعضي از ما ميتونن بهتر پنهانش كنن. انسان از خوبي حرف ميزنه اما از درون تشنهٔ قدرته! بدي رو محكوم ميكنه اما گناهان خودش رو توجيه ميكنه. بزرگترين جنايات رو افراد شرور انجام نميدن بلكه اون هايي مرتكب ميشن كه خودشون رو درستكار ميدونن. كسي كه مطمئنه ادم خوبيه، هر بي‌رحمي و خيانتي رو براي رسيدن به هدفش توجيه ميكنه و همين باعث ميشه از هر هيولايي خطرناك‌تر باشه! TW : خشونت جنسي - حبس . Mpreg Start: 17/09/402 End: Word Count: 280,000 © : eyasmin
Wheat field [L.S] by mewrySH
mewrySH
  • WpView
    Reads 5,836
  • WpVote
    Votes 1,287
  • WpPart
    Parts 10
❌تمام شده، پایان غمگین❌ لویی عصبانی بود لویی خرابکار بود لویی سیگار میکشید لویی مسخره اش میکرد لویی تکالیفش رو میدزدید هری از لویی متنفر بود هری... باید یک هفته تمام رو با لویی میگذروند...؟! این نمیتونه چیزی بیشتر از یه فاجعه باشه!
lilac 'm.preg' (persian translation) by oioiii_honi
oioiii_honi
  • WpView
    Reads 21,809
  • WpVote
    Votes 4,260
  • WpPart
    Parts 68
[completed] [edited] به هری گفته شده که ازش چه توقعی میره. اون حتی قبل از تولدش با وارث پک تاملینسون نامزد شده بود. اون تو احاطه و دست پرورده‌ی امگاهای مطیع، که تنها هدفشون تو زندگی خدمت به آلفاهاشون بود، یکی از هم نوع اونا شد. اون با یاد گرفتن اینکه چجوری آلفاشو راضی کنه، بزرگ شد، آلفایی که هیچی درباره‌اش نمیدونست، بجز اسمش. اسمش لویی تاملینسون بود. وارث بزرگِ بزرگترین پک بریتانیا. اسمش توی حومه شهرت داشت، لویی که یکی از سریع‌ترین و ماهر ترین آلفاها بود، به خاطر مهارت‌های جنگی و سیاست‌هاش معروف بود. هری همیشه به داشتن چنین آلفای ممتاز و باهوشی افتخار میکرد. لویی بی چهره بود، مثل یه بوم خالی برای هری کوچولو تا آلفاشو به هر شکلی که میخواد بسازه. اون اغلب خودشو تو رویا میبینه که تو آغوش قوی آلفاش بخوابه، وقتی که آلفاش قرار بود کارشو تموم کنه، مخفیانه به دفتر آلفاش میرفت و آلفاشو یکم از کار کردن منحرف میکرد، اما همچنین انگیزه کوچیک اون بود. اما مطمئناً چیزهای خوب باید تموم بشن. فانتزی کوچیک و بی نقصی که هری بهش پروبال داده بود، در نهایت یه فانتزی باقی میمونه. اون هنوزم آلفاشو دوست داره. اما آلفاش نه. °°° لری با کمی شیپ نیام.
Fire And Stone(Z.M) by youcancallmemrless
youcancallmemrless
  • WpView
    Reads 173,025
  • WpVote
    Votes 26,842
  • WpPart
    Parts 69
اون حتي جرعت نداشت به اون مرد نگاه كنه
Change My Mind~L.S [Completed] by gisustylinson
gisustylinson
  • WpView
    Reads 125,477
  • WpVote
    Votes 17,678
  • WpPart
    Parts 63
"یکم صبر داشته باش، همه‌چیز تغییر میکنه..." "همه‌چیز؟! نه...هیچ چیزی عوض نمیشه، مگه اینکه اون لعنتی تغییر کنه..." "پس انجامش بده...نظرش رو تغییر بده..." پابلیش مجدد کتاب کامل شده‌ی change my mind. نوشته شده در اول فوریه‌ی 2018. پایان، پنجم سپتامبر2018.