KOOKV
194 stories
ll KookV ll by llAlourall
llAlourall
  • WpView
    Reads 288,005
  • WpVote
    Votes 28,574
  • WpPart
    Parts 65
☁️داستان های کوتاه کوکوی☁️ Ganer : Romance , AU , fakechat , SMUT
𝐂𝐚𝐤𝐞 by _Sabavkook_
_Sabavkook_
  • WpView
    Reads 55,041
  • WpVote
    Votes 7,143
  • WpPart
    Parts 12
[پایان یافته] تهیونگ، پسر دیوونه‌ای که از زندگی روزمره و آدم‌های بی‌درک و احمق اطرافش خسته شده بود. چی می‌شه اگر پسری با عطر قهوه و شکلات تلخ وارد زندگیش بشه و تمام معادلاتش رو به هم بریزه؟ "_ همراهم از چیزی که فرستادین، خوشش نمیاد. رییس کافه یه تای ابروش رو بالا داد و آرنجش رو روی پیشخوان گذاشت، خم شد و گفت: _ کی به‌نظر اون دختر اهمیت می‌ده؟ من برای تو فرستادم." Genre : Romantic , fluff , comedy couple : kookv , Yoonmin , Namjin
^᪲𝐾𝑜𝑖𝑛𝑜𝑌𝑜𝑘𝑎𝑛-𝑘𝑜𝑜𝑘𝑉^᪲ by THV_CO
THV_CO
  • WpView
    Reads 72,136
  • WpVote
    Votes 6,234
  • WpPart
    Parts 14
حسی فوق‌العاده به محضِ اولین ملاقات با کسی که، روزی عاشق‌اش خواهی شد𔘓‌ֵ 𐙚𝙽𝙰𝙼𝙴: #KoinoYokan 𐙚𝙲𝙾𝚄𝙿𝙻𝙴: KookV 𐙚𝙶𝙴𝙽𝚁𝙴: Omegavers-Romance-Smut 𐙚𝚆𝚁𝙸𝚃𝙴𝚁: Baboone "BoE" و حمایت!
تو منو دیوونه می‌کنی! by AtlasIsSoooDone
AtlasIsSoooDone
  • WpView
    Reads 105,360
  • WpVote
    Votes 13,226
  • WpPart
    Parts 36
خدای جهان زیرین، جئون جونگکوک که یه مدته ساکن جهان فانی انسان‌ها شده، یه روز با اتفاق غیرمنتظره‌ای تو خونه‌ش روبه‌رو می‌شه. یه مرد غریبه کف آشپزخونه‌ش لم داده و داره بستنی شکلاتی‌‌های مورد علاقه‌ی جونگکوک رو عین انسان‌های اولیه غارنشین، با پنجولاش از تو جعبه بیرون میاره و می‌خوره. عجیب‌تر اینکه این غریبه ظاهرا نمی‌تونه حرف بزنه ولی می‌تونه از عالم غیب گل و بوته ظاهر کنه! یا خدای بهار، پرسیفون، که چیزی از دنیای فانی انسان‌ها و فرم انسانی خودش نمی‌دونه یهو سر و کله‌ش تو خونه‌ی هادس، خدای جهنم، پیدا می‌شه و این جونگکوک بدبخته که انگار باید همه چیو یادش بده. خب... باز جای شکرش باقیه که سرعت یادگیریش بالاست! "تهیونگ، نمی‌تونی لخت و پتی بگردی، لباس از ضروریاته!" "تهیونگ ضروریات دوست نداشت!"
Casino ∥ کازینو {kookV/kookVKook} by LiberteNovels
LiberteNovels
  • WpView
    Reads 34,757
  • WpVote
    Votes 2,067
  • WpPart
    Parts 17
🔴 #Full 🔴 توجه‼️این داستان رده سنی خاص خودش رو داره و بخاطر یک سری مسائل باز جنسی و همچنین خشونت به زیر 20 سال ابدا پیشنهاد نمی‌شه؛ تنها با در نظر گرفتن این اخطار و آگاهی از محتوا، داستان رو مطالعه کنین. از کجا باید شروع کنم؟ از برادرهای دوقلوی جئون بگم که از یک خانواده مافیایی بزرگن و بخاطر بارهای زنجیره‌ایی که دارن، معروفن... یا کیم تهیونگ ملقب به عروسک، که به همون اندازه ظریف و جذابه و هوش و حواس هرکسی رو با انحنای لعنتی بدنش می‌بره؟ شایدم از برخورد این سه نفر باید بگم..! چون برادران جئون، عادت دارن هرچی که به دست میارن رو باهم به اشتراک بذارن؛ حتی اون عروسک شکستنی خوشمزه رو! COMPLETED || FULL ༺ Liberté Novels ༻ Name: Casino نام داستان: کازینو Couple: KookV, KookVkook کاپل: کوکوی، کوکویکوک (تریسام) Smut, Action, Criminal, Mafia, BDSM. ThreeSome اسمات، اکشن، جنایی، مافیایی، بی دی اس ام، تریسام ■ An AU By Seth ■
𝖯𝗈𝗂𝗌𝗈𝗇𝗈𝗎𝗌 𝖩𝖺𝗌𝗆𝗂𝗇𝖾 𖦹 𝖪𝖵 by ForsakenCrow
ForsakenCrow
  • WpView
    Reads 38,388
  • WpVote
    Votes 4,777
  • WpPart
    Parts 17
{ کامل‌شده ✓ } تنها قانونی که برای حفظ امنیت وجود داشت، ساده بود: "هیچ‌وقت در رو برای کسی باز نکن." اما تهیونگ اون شب استثنا قائل شد...و حالا دیگه راهی برای فرار نداشت. ┆ ᯓ 𝘊𝘰𝘶𝘱𝘭𝘦: 𝘒𝘰𝘰𝘬𝘷 ┆ ᯓ𝘎𝘦𝘯𝘦𝘳: 𝘙𝘰𝘮𝘢𝘯𝘤𝘦, 𝘚𝘭𝘰𝘸𝘣𝘶𝘳𝘯, 𝘖𝘣𝘴𝘦𝘴𝘴𝘪𝘰𝘯, 𝘚𝘭𝘪𝘤𝘦 𝘰𝘧 𝘭𝘪𝘧𝘦 ┆ ᯓ𝘊𝘩𝘦𝘤𝘬 𝘖𝘶𝘵 𝘛𝘩𝘦 𝘗𝘳𝘰𝘭𝘰𝘨𝘶𝘦 𝘍𝘰𝘳 𝘔𝘰𝘳𝘦 𝘐𝘯𝘧𝘰 ┆ ᯓ𝘗𝘶𝘣𝘭𝘪𝘴𝘩𝘦𝘥 𝘖𝘯: 𝘔𝘢𝘳𝘤𝘩 4, 2025
Queen Kim (KookV) by NyxJeon97
NyxJeon97
  • WpView
    Reads 237,864
  • WpVote
    Votes 25,581
  • WpPart
    Parts 22
ولیعهدی که در شب جشن تاج گذاری تصمیم به فرار گرفت و با پناه بردن به کشتی دزدان دریایی، سرنوشت خودش رو تغییر داد. [ رام کردن کاپیتان خون‌خوار دزدان دریایی، آخرین راه نجات برای رهایی از اسارت بود. ] رومنس/ اسمات کاپل: کوکوی/ کمی سُپ تمام شده.
Ecstasy (kookV) by NyxJeon97
NyxJeon97
  • WpView
    Reads 156,251
  • WpVote
    Votes 18,301
  • WpPart
    Parts 20
[ پرستار کیم، فارغ‌التحصیل شده بهترین دانشگاه آمریکا شروع به مراقبت از پسری ویلچر نشین کرد که نه تنها کم حرف و پررو بود بلکه احترام کوچیک‌تر بزرگتری‌هم سرش نمی‌شد! ] "رومنس، فلاف، اسمات." کاپل: کوکوی. تمام شده.
𝖹𝖾𝗉𝗁𝗒𝗋 ✔︎「KV」 by Niramwrites
Niramwrites
  • WpView
    Reads 153,277
  • WpVote
    Votes 21,656
  • WpPart
    Parts 57
[زِفیر] [این عجیب‌ و محال‌ترین واقعه‌ای بود که می‌تونست رخ بده! چون جونگ‌کوک هیچ‌وقت فکرش رو هم نمی‌کرد که جفت مقدر شده‌‌ش رو زمانی ببینه که برای اتحادِ دو منطقه، پا به اون اتاق برای مذاکره می‌ذاره! اما الههٔ‌ ماه و همینطور سرنوشت همیشه چیزی فراتر از تصورات رو برای گرگینه‌ها رقم می‌زنن...] ••••••••••••••••••••••• «به قلمروی من خوش اومدید آلفا.» «من به خاطر هیچ چیز،به جز صلح و متحد شدنِ منطقهٔ شمالی و جنوبی اینجا نیستم.» جونگ‌کوک آروم سری برای تأیید تکون داد، تُنِ صدای آلفا کیم، بم و کمی خشن بود. هر دو دست هاشون رو جلو آوردند و برای نشون دادنِ اتحاد با همدیگه دست دادند. در حینِ دست دادن چشم هاشون به هم خیره بود. ناگهان جونگ‌کوک چیزی حس کرد! یک پیوند بینِ خودش و اون؟ 🌪 ≘ کاپل↜ کوکوی 🌪 ≘ ژانر↜ بی اِل ٫ امگاورس ٫ اسلوبِرن ٫ فلاف ٫ روزمره ٫ کمی انگست ٫ اسمات 🌪 ≘ محدودهٔ سنی↜ NC_17 🌪 ≘ نویسنده↜ 𝖭𝗂𝗋𝖺𝗆 🌪 ≘ تعدادِ قسمت ها↜ 53+After Story 1+ After Story 2 🌪 ≘ وضعیت↜ [تکمیل شده | Completed] ↳Bᴇɢᴀɴ Wʀɪᴛɪɴɢ: 31 Jᴜʟʏ 2022 - Sᴛᴀʀᴛ Uᴘʟᴏᴀᴅɪɴɢ: 9 Dᴇᴄᴇᴍʙᴇʀ 2022 Fɪɴɪsʜᴇᴅ Wʀɪᴛɪɴɢ: 23 Aᴘʀɪʟ 2023 - Fɪɴɪsʜᴇᴅ Uᴘʟᴏᴀᴅɪɴɢ: 7 Sᴇᴘᴛᴇᴍʙᴇʀ 2023
 HADES HIT MAN|هیتمن هادس by somebodywasheree
somebodywasheree
  • WpView
    Reads 1,059
  • WpVote
    Votes 132
  • WpPart
    Parts 14
«هادس،خدای مرگ در یونان باستان» ژانر:مافیایی-اکشن-انگست-رومنس-آش رومنس-اسمات کاپل: سکرت-کوکوی نویسنده: چکاو روزهای آپ: هر پنجشنبه خلاصه: "هادس"سلاحی بی‌نقص ساخته‌شده در دل تاریکی خاندان لورانته، قاتلی که هیچ گذشته‌ای ندارد و هیچ آینده‌ای برایش نوشته نشده. اما قدرت او کم کم مورد نگرانی سازمان قرار میگرد، و با یاد اوری گذشته ، ماشین کشتار به انسانی زخمی تبدیل می‌شود. در جهانی که عشق بزرگ‌ترین گناه است و قدرت تنها قانون، هادس میان آزادی و انتقام گرفتار می‌شود. اما سؤالی که باقی می‌ماند این است: آیا او می‌تواند سرنوشتش را بنویسد، یا همچنان سایه‌ای در پروژه‌ای گمشده باقی خواهد ماند؟ کانال پلی لیست،پستر و پاسخ سوالات @hadesfic __________________________________ مقدمه: مرگ...مرگ.. گاهی فکر میکنم اگر جهان دیگه ای بعد از مرگ نباشه،اگر فقط سیاهی و نیستی باشه پس بالاخره کی میتونم اونو ببینم؟ و بعد فکر دیگه ای به سرم میاد، من حتی در نیستی ام منتظرش میمونم! ----------- +اگه یه روز خواستی بمیری... فقط اسممو صدا بزن. من به جای تو می‌میرم. بغض انتوان ترک برداشت. -اما..خدای مرگ که نمیمیره.. هادس سر خم کرد تا پوست شیرین گردن پسر مریم را ببوید و ببوسد. +ولی برای تو میمیره! -----------------